تاریخ انتشار : پنجشنبه 14 اسفند 1399 - 9:42
کد خبر : 63585

اغفال از وابستگی متقابل و درگیری در مناقشات بین المللی

اغفال از وابستگی متقابل و درگیری در مناقشات بین المللی

ارمان شرق- بر مبنای تفکر سیاسی تعدادی از نخست وزیران انگلیس و “رابطه ویژه” آنها با تعدادی از همتایان امریکایی؛ می توان نظریه ی جدید یا “نگاه ایرانی” به سیاست بین الملل را پی ریزی و سیاست خارجی موثری برای جمهوری اسلامی ایران تدوین کرد.

اخیرا طرح ریچارد هاووس، رئیس شورای روابط خارجی امریکا تحت نظریه؛ “همکاری ابرقدرت ها برای مهار قدرت های منطقه ای” که منظور مشروعیت دادن به دخالت و تجاوز به کشورهای مخالف غرب است؛ ادامه همان نظریه اغفال چرچیل و بلر برای استفاده ابزاری از قدرت سخت امریکا است.
برای سیاست خارجی موفق، “شناخت صحیح” سیاست بین الملل ضروریست. نظریه های متعددی برای این منظور ارائه شده است؛ اما هیچ کدام، حداقل برای جمهوری اسلامی ایران متقاعد کننده نبوده است. با این حساب؛ چگونه یک سیاست خارجی مؤثر را دنبال کنیم؟ بر این باورم؛ بر مبنای تفکر سیاسی تعدادی از نخست وزیران انگلیس و “رابطه ویژه” آنها با تعدادی از همتایان امریکایی؛ می توان نظریه ی جدید یا “نگاه ایرانی” به سیاست بین الملل را پی ریزی و سیاست خارجی موثری برای جمهوری اسلامی ایران تدوین کرد.

از سال ۱۹۴۵ به بعد، به دلیل “کم تجربگی” تعدادی از روسای جمهور امریکا در روابط بین الملل، “منابع و قدرت” امریکا به عنوان “قدرت سخت” از طریق “وابستگی اطلاعاتی امریکا به انگلیس” و “درگیر کردن امریکا در مناقشات نظامی” مورد “سوءاستفادۀ” تعدادی از نخست وزیران انگلیس واقع شده است. بدین معنی که نخست وزیران انگلیس، سیاست خارجی امریکا را در مسیری هدایت کردند که “الگوی سیاسی” خاصی را در روابط بین الملل حاکم کنند.

آلن ایزاک معتقد است علوم سیاسی نیازمند نظریه و ذهنیت نظری نیست. واتز هم معتقد است: “اگر شناخت ما از جهان تأمین کنندۀ منافع ما باشد، نیازی به نظریه نیست. اما تشخیص راه درست از میان اطلاعات بی کران، تنها از طریق راهبرد نظری امکان پذیر است.” در ترسیم نظریه، کنت واتز می گوید: “برای بررسی عقلانی، بعضی عوامل بیشتر از دیگر عوامل که بیانگر روابط فی ما بین هستند، مورد توجه واقع می شود.”

بنابراین، بر سه نکته تأکید دارم: اول؛ سال ۱۹۴۵ آغاز “نظم روابط بین الملل بعد از جنگ جهانی دوم” است و کماکان همان نظم ادامه دارد. دوم؛ همان گونه که واتز می گوید: “یک نظریه رویت حوادث و گزارش ذهنیت ها نیست، بلکه توصیف آنها است”، چگونگی “رابطه ویژه” بین تعدادی از نخست وزیران انگلیس (چرچیل، مک میلان، تاچر و بلر) با همتایان امریکایی (روزولت، کندی، ریگان و بوش) را “توصیف” می کنم. سوم، بر خلاف آنچه واتز می گوید: “یک نظریه از طریق تجربه قابل آزمایش است، همان طور که انیشتین مشاهداتش را توصیف کرد و راهی برای نظریه پردازی تجربه وجود ندارد”، نظریۀ واتز را برعکس اثبات خواهم کرد، زیرا اسناد سیاسی آشکار شده، تأثیرگذار بر تفکر ذهنی گذشته خواهد بود. به این معنا که با اطلاعات جدید بعد از سال ۱۹۴۵، مجدداً دربارۀ سیاست بین الملل نظریه پردازی می کنم.

سال ۱۹۴۵ را می توان آغاز مطالعات مدرن روابط بین الملل قرار داد زیرا سازمان های بین المللی تاسیس شدند که هنوز فعال هستند. در دهۀ ۱۹۴۰، وینستون چرچیل، نخست وزیر وقت انگلیس، فرانکلین روزولت، رئیس جمهور وقت امریکا را برای طراحی نظم جهانی بعد از جنگ دوم یا “نظم جهانی چرچیلی” اغفال کرد. چرچیل موفق شد زیرا اطلاعات جدید ثابت می کنند. مجدداً در دهۀ ۱۹۶۰، هارولد مک میلان به خاطر “وابستگی سیاسی امریکا به انگلیس” در تولید و توسعه سلاح اتمی، جان اف کندی را اغفال کرد تا مسأئل امنیتی اروپا و روابط بین الملل را ساماندهی کند. مک میلان هم موفق بود زیرا بعد از سه دهه “ادارۀ اسناد انگلیس” و دیگر مراکز علمی، نظریه را اثبات می کنند. در دهۀ ۱۹۸۰، مارگارت تاچر، بعد از سقوط شوروی، رونالد ریگان را با “درگیر کردن” امریکا برای ساماندهی روابط بین الملل، اغفال کرد. تونی بلر، نخست وزیر انگلیس هم جورج بوش پسر را “اغفال” کرد تا از طریق “وابسته ساختن سیاست خارجی امریکا به انگلیس” و “درگیرکردن” امریکا در تجاوز نظامی عراق، سیاست بعد از خاتمه جنگ سرد امریکا را تحت عنوان “دکترین جامعۀ جهانی” مبنی بر “مداخله لیبرالیستی” تثبیت کند.

مثال ها:

طی جنگ جهانی دوم، در ملاقاتی بین هیات های انگلیسی و امریکایی، یادداشتی در سطل زباله اتاق ملاقات پیدا شد که متعلق به هیات انگلیسی بود؛ اما امریکایی ها آن را پیدا کردند. متن یادداشت بعد از سه دهه آشکار شد. در متن، طنزی توصیف کنندۀ حال و هوای امریکایی ها از نظر انگلیسی ها بود. در متن آمده بود: “واقعیت این است که امریکایی ها کیسۀ پول دارند؛ اما هوش و ذکاوت را انگلیسی ها دارند.”

ژنرال شارل دوگل، رئیس جمهور فقید فرانسه، از چرچیل در خواست کرد تا اتحاد جدیدی برای همکاری اروپا با فرانسه تشکیل دهند، چرچیل با رد درخواست دوگل گفت: “در سیاست و راهبرد بهتر است کنار قوی قرار بگیری تا در مقابل او بایستی. امریکایی ها منابع سرشاری دارند. آنها همیشه از این منابع در جهت منافع خود بهره برداری نمی کنند. من سعی دارم آنها (امریکایی ها) را راهنمایی کنم. البته بدون اینکه منافع کشورم را نادیده بگیرم. من با پیشنهاد کردن به آنها سعی دارم به نحوی موثر امور را در مسیر صحیح قرار دهم.”

هارولد مک میلان، نخست وزیر دهه ۱۹۶۰ انگلیس هم گفت: “انگلیس برای امریکا مثل یونان برای امپراتوری رم است. یونانی ها زیرک تر از رومی ها بودند؛ مدیریت امور را در دست داشتند و به رومی ها هم نمی گفتند. تدبیر انگلیس برای رابطه با امریکا باید همچون یونانی ها برای رومیان باشد.”

مارگارت تاچر، نخست وزیر دهه ۱۹۸۰ انگلیس هم گفته بود: “ما از اینکه قدرت امریکا مورد سوءاستفاده قرار گیرد نگران نیستیم. نگرانی اصلی ما این است که امریکا اروپا را رها سازد. ما باید دنبال سیاست هایی باشیم که امریکا متقاعد شود یک قدرت اروپایی است.”

تونی بلر، نخست وزیر انگلیس در دهه ۲۰۰۰ انگلیس، امریکایی ها را ترغیب به اقدام یک جانبه کرد تا “رهبر” باقی بمانند. کمی بعد از تجاوز امریکا به عراق، بلر در کنگرۀ امریکا در توجیه اقدام امریکا خطاب به نمایندگان گفت: “اگر یکی از شهروندان امریکایی از شما سیاستمداران سوال کند: چرا من؟ چرا ما امریکایی ها؟ به او بگویید: سرنوشت چنین جایگاهی را برای شما در تاریخ ترسیم کرده است. در این برهۀ زمانی تکلیف بر دوش شماست تا انجام وظیفه کنید.”

این ها مثال های خوبی برای اثبات نظریۀ “اغفال” است که تعدادی از نخست وزیران انگلیسی از وینستون چرچیل، معمار “نظم بعد از جنگ جهانی دوم”، تا تونی بلر مبتکر “دکترین مداخله لیبرالیستی بعد از جنگ سرد”، نظم جهانی را بر طبق امیال انگلیس با استفاده از قدرت سخت امریکا بر روابط بین الملل حاکم کنند. البته نظریه های سیاسی متعدد مثل کمونیسم و برخی دولت های انقلابی در جهان سوم در مقاطع مختلف “تفکر انگلیسی روابط بین الملل” را به چالش کشیدند؛ اما موفق نبودند.

تونی بلر دکترین جامعۀ جهانی را در ۲۴ آوریل ۱۹۹۹، هفت ماه قبل از به قدرت رسیدن جورج بوش پسر در کاخ سفید در سال ۲۰۰۰ میلادی مطرح کرد. بلر گفت: “ما شاهد آغاز دکترین جدیدی در جامعۀ جهانی هستیم. اقدام ما برای دفاع از ارزش هایی است که آنها را زنده نگاه داشته ایم. ارزش های ما در نهایت با منافع ملی ما گره می خورند. توسعۀ ارزش های ما، خود به خود، برای ما دامنۀ امنیتی ایجاد می کند. مهمترین مشکل سیاست خارجی این است که در چه شرایطی در مناقشات دیگران مداخله کنیم. قبلا، عدم مداخله یک اصل بین المللی محسوب می شد. اما این اصل باید از کیفیت احترام گذاشتن برخوردار باشد. در جهان نوین، اگر بخواهیم هر اشتباهی را تصحیح کنیم، بندرت بتوان غیر از مداخله، اقدام دیگری به عمل آورد. بنابراین، ما تصمیم می گیریم؛ کی و چه وقت مداخله کنیم. من از شما (امریکایی ها) می خواهم هرگز به فکر انزواگرایی نباشید.”

دکترین سال ۱۹۹۹ بلر، در سال ۲۰۰۲ بر راهبرد امنیت ملی امریکا تاثیر گذاشت و “اقدام پیشگیرانه” دکترین امنیتی امریکا شد؛ و در سال ۲۰۰۶ در فرانسه نیز مقبولیت یافت؛ و به تدریج در کشورهای طرفدار غرب، “ارزش های غربی” به جای “منافع ملی” راهبرد امنیت ملی محسوب شد که همین امر کمک کننده به اتحاد اروپا و امریکا در مقابله با چالش های پیش روی غرب شد.

“ای. اچ. کار” می گوید: “این مردم انگلیسی زبان (انگلیس بعلاوه امریکا، کانادا، استرالیا و زلاند نو که مستعمرۀ و سرزمین های اشغالی انگلیس بوده و هستند) در مخفی کردن منافع خودخواهانۀ خود زیر نقاب منافع عمومی سابقۀ بدی دارند.” “بری بوزان” هم می گوید: “تفکر جامعۀ جهانی کارکرد سیاسی کلیدی در ایجاد مشروعیت برای کسانی که تحت لوای آن اقدام می کنند، دارد.”

تونی بلر این تفکر را در سال ۱۹۹۹ ارایۀ و “ارزش های انگلیسی زبان ها” را در روابط بین الملل به عنوان ترازوی محک بر دیگر کشورها تحمیل و به اسم جامعۀ جهانی استفاده کرد. در واقع، تفکر جامعۀ جهانی بلر، “تفکر ارزش های یک جامعۀ اقلیت” است اما به نام جامعۀ جهانی سوءاستفاده می شود. چند ماه بعد از تونی بلر، کاندالیزا رایس در سال ۲۰۰۰ از همین اصطلاح استفاده کرد و گفت: “منافع جامعۀ جهانی جایگزین منافع ملی شده است.” این همان دکترین جامعه جهانی بلر است و واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ توجیه کنندۀ اجرایی کردن آن بود. تونی بلر سال ها بعد گفت: “۱۱ سپتامبر برای من یک الهام بود.” ژاک شیراک، رئیس جمهور فرانسه، هم به راهبرد تجاوز یا مداخله گرانه انگلیس و امریکا پیوست. شیراک گفت: “ما باید از قابلیت استفاده از زور در مواقع ضروری برخوردار باشیم.” هر سه کشور، پیرو راهبرد مشابهی هستند که الگویی جدید در سیاست بین الملل است و در واقع ریشه در تفکر جامعۀ جهانی تونی بلر انگلیسی دارد. حائز اهمیت است، بی بی سی گزارش داد: “تونی بلر نومحافظه کار اصلی است و در سیاست خارجی همواره جلوتر از بوش حرکت می کند.”

با ورود به سال ۲۰۲۱ میلادی؛ “مداخله لیبرالیستی” و “مسئولیت امپریالیستی” و اخیرا طرح ریچارد هاووس، رئیس شورای روابط خارجی امریکا تحت نظریه؛ “همکاری ابرقدرت ها برای مهار قدرت های منطقه ای” که منظور مشروعیت دادن به دخالت و تجاوز به کشورهای مخالف غرب است؛ ادامه همان نظریه اغفال چرچیل و بلر برای استفاده ابزاری از قدرت سخت امریکا است. نظریۀ “اغفال” نظریۀ جدید و “نگاه ایرانی” به سیاست بین الملل است که دکتر قاسم افتخاری، استاد دانشگاه تهران آن را تأیید کرده است.

پاورقی:

– Manipulation through Interdependency and Engagement.
– کنت واتز می گوید: از تجربه نمی توان نظریه ساخت….. اگر اطلاعات جدیدی آشکار شوند، نظریه پردازی آنها مشکلی است که باقی خواهد ماند….. نظریه یک تصویر است…… نظریه باید ابداع شود….. باید مبتکرانه باشند….. در طراحی نظریه، شخص باید با ارائه عقیده، نظریه را توصیف کند…..

Kenneth N. Waltz, Theory of International Politics, (New York – ۱۹۷۹), pp. 1-10
– Hard Power
– Engagement
– Manipulate
– Special paradigm
– Alan Isaak.
– Waltz., Ibid no. 1, p. 38.
– Ibid, p. 5.
– Ibid, p. 8.
– Post War Order.
– Waltz,Ibid no 1, p. 9.
– Special Relationship.
– Waltz, p. 7.
– هنری کیسینجر می گوید: “در دوران وزارتم، با وزارت امور خارجه انگلیس بیشتر از وزارت خارجه امریکا در مشورت و تبادل نظر بودم.” یا در بحران موشکی کوبا، کندی، رئیس جمهور امریکا، نظر سفیر انگلیس را که در جلسه شورای امنیت ملی حضور داشت عملی کرد.

– Public Record Office-PRO
– Doctrine of International Community.
– Liberal Interventionism
– Prime Minister speech: “Doctrine of the International Community”, at the Economic Club, Chicago, 10 Downing Street, 24 April 1999.
– “In Washington, Lord Halifax (British wartime ambassador)
Once whispered to Lord Keynes:
It’s true they (US) have the money bags
But we (British) have all Brains”. In: Richard N. Gardner, “Sterling-Dollar Diplomacy in Current Perspective”, International Affairs, London, winter 1985/86, no. 1, p. 21.
– شاه بیت روابط بین الملل همین جمله چرچیل است. چرچیل کتاب زیاد نوشته اما به تفکر خود اشاره ای نکرده است و ژنرال شارل دوگل در کتاب خاطرات سیاسی تفکر باطنی چرچیل را آشکار کرد.

– The Complete War Memoirs of Chares de Gaulle, tr., from French by Simon & Schuster, vol. I to III, p. 727.

– Randall B. Woods & Howard Jones, Dawning of the Cold War: The US’ quest for order, (University of Georgia Press – ۱۹۹۱), pp. 11-12.
– M. Thatcher, “Speech to the “Global Panel”, The Hague, 15 May 1992″, in R. Harris, op. cit., pp. 511 – ۵۲۸.
– Prime Minister’s speech to the US Congress, 10 Downing Street, 18 July 2003.
– Prime Minister’s speech: Doctrine of the International community at the Economic Chicago, 10 Downing street, 24 April 1999.
– Preemption
– E.H. Carr, The twenty years crisis, 2nd edn (London: Macmillan – ۱۹۴۶), p. 79.
– Bary Buzan & Gonzalez-Pelaez, “International Community after Iraq”, International Affairs, 81, I (2005) p. 33.
– Condoleezza Rice, “Promoting the National Interest”, Foreign Affairs, vol. 79, no. 1, p. 47.
– Prime Minister warns of continuing global terror threat, 10 Downing Street, 5 March 2004.
– Speech by Jacques Chirac, President of the Republic, during his visit to the Strategic Forces Landivisiau – L’lle Longue, “French Armed Forces”, Embassy of France in Washington, 19.01.2006.
– Ben Rawlence, “Tony Blair is the original neocon”, The Guardian, 23.10.2004.
– Speech by Jacques Chirac, President of the Republic, during his visit to the Strategic Forces Landivisiau – L’lle Longue, “French Armed Forces”, Embassy of France in Washington, 19.01.2006.
– Ben Rawlence, “Tony Blair is the original neocon”, The Guardian, 23.10.2004.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.