تاریخ انتشار : پنجشنبه 3 آبان 1397 - 18:33
کد خبر : 45361

زخم طولانی در حرف جهانگیری سرباز کرد/دولت روحانی از ابتدا دوقطبی بود/اتاق فکر فریدون در دولت اول روحانی میددان دار بود اما../بعید می دانم که جهانگیری تا پایان دولت روحانی دولت را همراهی کند/آرایش جدید سیاسی در راه است

زخم طولانی در حرف جهانگیری سرباز کرد/دولت روحانی از ابتدا دوقطبی بود/اتاق فکر فریدون در دولت اول روحانی میددان دار بود اما../بعید می دانم که جهانگیری تا پایان دولت روحانی دولت را همراهی کند/آرایش جدید سیاسی در راه است

آرمان شرق-جواد مرشدی:پنج سالی از عمر دولت روحانی و یکسال از حمایت تمام عیار اصلاح طلبان از روحانی در انتخابات ریاست جمهوری می گذرد و این طیف سیاسی تمام اعتبار سیاسی خود را در این مسیر خرج روی کارآمدن و دوام و بقای دولت اعتدال کرده است اما هر چه زمان می گذرد، بیش از

آرمان شرق-جواد مرشدی:پنج سالی از عمر دولت روحانی و یکسال از حمایت تمام عیار اصلاح طلبان از روحانی در انتخابات ریاست جمهوری می گذرد و این طیف سیاسی تمام اعتبار سیاسی خود را در این مسیر خرج روی کارآمدن و دوام و بقای دولت اعتدال کرده است اما هر چه زمان می گذرد، بیش از پیش مشخص می شود که اصلاح طلبان در دولت روحانی که اصولگرایان آن را رحم اجاره ای اصلاح طلبان می خواندند، مستاجر  موقت و سالب الاختیار هستند! با حرف های جهانگیری این موضوع علنی تر از هر زمان دیگری هویدا شد!حرف های بی سابقه معاون اول که هضم آن برای هر مخاطبی هم سخت و هم آسان است.جهانگیری می گوید قدرت جابجایی منشی خود را ندارد که البته این نمی تواند  توجیه مناسبی برای عملکرد دولت در یک سال و اندی  که از آن می گذرد باشد .جهانگیری در انتخابات سال گذشته نقش به سزایی در به قدرت رسیدن مجدد روحانی داشت اما انگار ورق برگشته و روحانی انتقام برخی انتقادات اصلاح طلبان را از دم دست ترین فرد کارگزارانی کابینه گرفته ،فردی که می توانست امید اصلاح طلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ باشد.اینکه روحانی از اصلاح طلبان در به قدرت رسیدن استفاده ابزاری کرده یک بحث و نداشتن کاندیدای مورد وثوق در انتخابات ۹۲ از سوی اصلاح طلبان و الزام آنها به حمایت از روحانی اصول گرا بحث دیگری است . آرمان شرق در گفت و گو با  مهدی آیتی نماینده سابق مجلس و از روسای ستاد روحانی در انتخابات ۹۲ به این موضوعات پرداخته که در ادامه می خوانید.

یک سری حرف های بی سابقه توسط آقای جهانگیری زده شد که در چنین مواردی حتی مردم عادی هم با ملاحظه صحبت می کنند و چه بسا سیاست مداران که در اینگونه موارد باید خیلی بیشتر ملاحظه کنند .چه شد که معاون اول چنین حرف هایی در این مقطع به زبان آورد ؟

این به مانند آن مثالی است که می گویند زخم طولانی است که سر باز کرده ،این که آقای جهانگیری می آیند و این اظهار نظر را می کنند، مربوط به دیروز و امروز نیست و مربوط به همان ابتدای دولت آقای روحانی است ،بنابراین بر می گردیم و یک مروری به آن زمان و انتخابات سال های ۹۲ و ۹۶ می کنیم.آقای روحانی به گفته خودش و بعضی از دوستانش زمانی که کاندیدا می شوند برای ریاست جمهوری گفته بوده که ما حدود ۱۰ درصد شانس برنده شدن داریم ،اتفاقاتی می افتد و مسائل و عوامل مختلفی دست به دست هم می دهند تا اینکه آقای روحانی بالاخره رئیس جمهور می شوند ،آن عوامل هم عبارتند از حمایت اقای خاتمی و ایت الله هاشمی رفسنجانی و جبهه اصلاحات و در نهایت فداکاری آقای عارف برای کناره گیری از کاندیداتوری.اینها عواملی بود که باعث شد آقای روحانی رای بیاورد و رئیس جمهور شود .خود آقای روحانی خیلی جایگاه و پایگاه اجتماعی نداشت، چرا که ایشان تمام دوران خدمت شان دوران امنیتی و اطلاعاتی بوده و اصلا ایشان چهره خیلی سیاسی و اجتماعی و یا فرهنگی نیست که کاریزما داشته و یا اینکه پایگاه اجتماعی داشته باشد .در نتیجه بالاخره وقتی ایشان برنده شد، انتظار جبهه اصلاحات این بود که عطف به خاستگاه اجتماعی در دولت نقش آفرین باشند، ولی دیدیم که روحانی بی مهری کرد و خیلی توجهی به اینکه چه کسی و چه عواملی برنده شدن ایشان را رقم زدند، قبول نداشت. حتی می بینیم که بعدا آقای آشنا و یا آقای واعظی همین حرف ها را گفتند .یعنی آن دسته بندی که در دولت آقای روحانی وجود دارد که از همان سال ۹۲ اتفاق افتاد این بود که دولت دو قطبی بود ،یعنی بخشی از دولت حلقه نزدیکان آقای روحانی است ،کسانی که سی چهل سال با آقای روحانی در جاهای مختلف کار کردند، مثل نوبخت و آشنا و واعظی و نهاوندیان و حسین فریدون و امثال اینها .اینها را آقای روحانی خودی می داند ولی یک جمعی را که شاید تحت معذوریت های اخلاقی و یا فشار های سیاسی اجتماعی پذیرفته اصلاحاتی هایی هستند که بیشتر کارگزارانی هستند ،یعنی اینکه می بینیم دوباره آقای زنگنه و آقای نجفی و آقای ترکان و آقای جهانگیری و امثال اینها می آیند و وارد دولت می شوند که همه آنها اعوان و انصار آیت الله هاشمی رفسنجانی بودند و همه از کابینه آقای هاشمی بیرون آمده بودند . از همان زمان به روشنی معلوم بود که این دو قطبی و دو طیفی شدن دولت می تواند باعث شکاف هایی در دولت شود ،اگر بخاطر داشته باشید و کمی به سال های اول برگریدم ،سال های ۹۲ تا ۹۴ و اینها می بینیم که قدرت در دست حسین فریدون بود و همان چند نفری که اشاره شد . حتی در عزل و نصب مدیران ارشد ،استانداران ،چیدمان مدیران ارشد و وزرا و معاونین وزراو معاونین بانک ها و خیلی چیز های دیگر اینها در یک اتاق فکری به وسیله اقای فریدون و اقای اشنا و اینها رقم می خورد.آن جریان از پیش تعیین شده سیاسی که منجر به این شد که حسین فریدون باید متهم و بازداشت شود، فضا را به نفع آقای جهانگیری رقم زد واین شد که جهانگیری توانست جای خالی آن اتاق فکر را پر بکند و در پشت صحنه می بینیم که کارگزارانی ها جان می گیرند و قوی می شوند و آن اتاق فکر می آید درتشکیلات حسین مرعشی و کرباسچی و اینها پا می گیرد و آنجاست که اینها می روند روی تعیین مدیران ارشد واستانداران و غیره و آنجا می شود اصلا آدم ها را به اسم شمرد ،کسانی را که به کارگزاران منصوب هستند و یا به انها گرایش دارند و در چیدمان و لیستی بودند که در اتاق فکر آقای حسین مرعشی و امثال اینها برنامه ریزی شدند.این جریان ادامه پیدا می کند تا زمانی که بحث انتخابات ۹۶ پیش می آید و دوباره کاندیدیاها برای رقابت آمده اند .

در این دور به نظر می رسد آقای جهانگیری در به قدرت رسیدن مجدد روحانی نقش به سزایی را ایفا کرد .

بله،اینجا آقای جهانگیری دارد نقش عارف ۹۲ را بازی می کند ،یعنی همان از خودگذشتگی و همان حمایت کردن هایی که در جبهه اصلاحات بود اینجا اتفاق افتاد .یعنی جهانگیری می آید کاندیدا می شود و خودش هم اعلام می کند که من کاندیدای صوری هستم و فقط آمده ام که از دولت و آقای روحانی حمایت کنم ،می آید و دفاع جانانه هم می کند .شاید در اتاق فکر کارگزارانی ها اینجوری برنامه ریزی شده بود که اگر آقای جهانگیری بیاید و این فداکاری را کند آن وقت آقای روحانی به لحاظ اخلاقی هم که باشد واز نظر منش سیاسی هم که باشد باید پاداشی برای اقای جهانگیری در نظر گیرد ،یعنی باید جهانگیری قدرت و اختیارات بیشتری در دولت پیدا کند و کم کم جهانگیری آماده شود برای انتخابات ۱۴۰۰.حالا می بینیم که این اتفاق نمی افتد ،یعنی نه تنها جهانگیری در ۹۶قوی تر نمی شود بلکه جهانگیری ۹۶ از جهانگیری ۹۲ ضعیف تر است ،کم کم به حاشیه رانده می شود و قدرت بیشتر به دست آقای واعظی و امثال ایشان می افتد و حالا دیگر آقای جهانگیری احساس بازندگی می کند ،به این معنا که نه از ایشان تقدیرو تشکری شده و نه پاداشی بابت آن فداکاری ها به ایشان داده شده و نه اینکه برنامه آینده روی ایشان می چرخد.می بینیم که به تدریج وقتی این جریان جلوتر می رود این شکاف و دو طیفی بودن خود را بیشتر نشان می دهد بطوری که استانداران و مدیران ارشد اصلاح طلب ها که در ۹۲ وارد دولت شدند به تدریج دارند کنار گذاشته می شوند .یک دفعه می بینیم که چند تا از استانداران بر کنار می شوند ،چند تغییر در دولت انجام می شود و در مدیران ارشد کشور و سطوح دیگر هم همینطور .یعنی اگر یک لیستی از تغییرات تهیه کنیم می بینیم که  تغییرات به نفع جبهه اعتدال و توسعه یا حتی اصول گرایان و یا حتی احمدی نژادی هاست ،شما به راحتی می توانید ببینید که مدیرانی از احمدی نژادی ها می آیند در دولت روحانی قدرت می گیرند و کارگزارانی ها و اصلاح طلب ها کنار گذاشته می شوند .

آیا جهانگیری گزینه اصلی اصلاح طلبان برای سال ۱۴۰۰ خواهد ماند؟

جهانگیری که تصور ش این بود که قدرت بگیرد و کم کم محبوبیت بیشتری برای انتخابات ۱۴۰۰ پیدا کند الان تقریبا می شود گفت که یک مهره مصرف شده است ،مهره ای که شاید به تعبیری مهره سوخته است .مهره ای که دیگر الان اصلاح طلب ها هم روی آن به عنوان اسب برنده شرط بندی نمی کنند .یعنی الان وقتی اصلاح طلب ها می آیند و زمزمه می کنند به اینکه عبور از عارف و ائتلاف روی علی لاریجانی برای ۱۴۰۰ خیلی معنا دارد ،معنایش این است که اصلاح طلب ها به این نتیجه رسیده اند که نا کار آمدی محرز آقای عارف در جریان های مختلف و اینکه ایشان اصلا مدیریت سیاسی بلد نیست کنار گذاشته می شود و به عنوان لیدر قابل قبول نیست .از طرفی هم آقای جهانگیری که به حاشیه رانده شده و تقریبا می شود گفت که حالت نمایشی و تشریفاتی در دولت روحانی پیدا کرده بطوری که وقتی جهانگیری در دولت اول روحانی فرمانده اقتصاد مقاومتی لقب می گیرد و حتی از نظر رهبری هم می شود حلقه واسط بین دولت و مقام رهبری در اقتصاد مقاومتی، می بینیم آنطور به کنار گذاشته می شود که در جلسه نشست نخبگان اقتصادی کشور حتی جهانگیری دیگر دعوت هم نمی شود و حتی در همین بحث های تعیین وزیران و اینها ایشان اصلا جایگاه زیادی ندارد و بیشتر جنبه این دارد که یک نوار اتصالی را پاره کند و یا یک جایی را کلنگ بزند و بیشتر جنبه های تشریفاتی و همان چیزی که برای شاید معاون اول متصور است .این مسائل وقتی به صورت یک زخم و دملی در طول این ۵ تا ۶ سال گذشته جمع می شود یک جایی سر باز می کند و حالا آقای جهانگیری می آید و یک دفعه بغض ش می ترکد و شروع می کند به درد دل کردن و این حرف ها را می زند .

آیا می توان تعبیر کرد که آقای روحانی از اصلاح طلبان استفاده ابزاری کرده و به نظر شما آیا آقای جهانگیری استعفا خواهد داد،اگر استعفا دهند چگونه می شود؟
خیلی بعید می دانم که جهانگیری تا پایان دولت روحانی دولت را همراهی کند .من در ۹۲ رئیس ستاد روحانی بودم و بعد هم آن حرکت های سیاسی کاری و دو رو یی ها را در دولت روحانی دیدم،لذا از همان ابتدا حالت اپوزوسیون پیدا کردم و منتقد دولت روحانی شدم و همه جا هم بلند اعلام کردم که اصلاح طب ها بزرگترین بازنده دولت روحانی هستند که حتی دوستان ما هم از این حرف ها خوششان نیامد و گاهی به ما انتقاد کردند.من الان هم می گویم بازنده ۸ سال دولت روحانی اصلاح طلب ها هستند،کسانی که جانانه حمایت کردند اما هیچ جایگاه و پایگاهی ندارند و امروز کارنامه ضعیف و منفی روحانی بر گردن اصلاح طلبان است.یعنی اصلاح طلب ها باید پاسخ دهند ، اصول گرایان هم از این موج به خوبی استفاده می کنند و موج سواری می کنند.آنها می گویند شما اصلاح طلبان بودید که روحانی را آوردید و حمایت کردید و حالا این کارنامه ضعیف و این نارضایتی شدید عمومی.در این شرایطی که افکار عمومی علی الخصوص در مسئله معیشت و افکار عمومی مردم و اقتصاد بازار و تولید و این فشاری که روی مردم وجود دارد و انسدادی که در بخش تولید و صادرات اتفاق افتاده، همه اینها نارضایتی شدیدی را به وجود می آورد که منتج به کارنامه ضعیف دولت و مسیولیتی که متوجه جبهه اصلاحات است؛ می شود.اگر جراید و رسانه ها را در این چند روز مرور کنیم می بینیم که بزرگان اصلاحات توصیه می کنند که اقای جهانگیری استعفا کن و رها کن، به نظر هم می رسد که استعفا و رهایی به مصلحت جهانگیری است.

آیا استعفای جهانگیری می تواند باعث بازگشت وجه سیاسی ایشان برای کاندیداتوری سال ۱۴۰۰ شود؟

من معتقد هستم دیر شده،یعنی آقای جهانگیری الان اگر استعفا دهد شاید کمی محبوبیت پیدا کند و شاید کمی به آن جبهه اصلاحاتی که از ایشان گلایه دارد که چرا تا آخر می خواسته در دولت روحانی بماند التیام ببخشد اما این برای رضایت عمومی کافی نیست.الان نارضایتی عمومی در حدی است که دولت روحانی را بعنوان دولت ناموفق می شناسد،همین الان اگر یک همه پرسی آزاد بگذارید آقا احمدی نژاد از آقای روحانی بیشتر رای می آورد و این خیلی بد و خطرناک است،این یک روایت ناخوشایند است که بگوییم در یک همه پرسی مردم به احمدی نژاد با آن همه غلط و خلافکار ی راضی شده اند.
حالا اصلاح طلبان باید الان چه رویکردی نسبت به روحانی داشته باشند؟
اولا من معتقدم در دهه های مختلف انقلاب تفکرات سیاسی متولد شدند،رشد کردند و بالا آمدند و بعد افول کردند و این طبیعی است و در همه دنیا هم بوده.این دسته بندی ها بعد از دهه سازندگی و دوره آقا هاشمی رفسنجانی منجر به تولد اصلاح طلبان در سال ۷۶ شد و اینجا بود اصلاح طلبی و اصولگرایی به معنای امروزی اش مطرح شد.من معتقد هستم الان دیگر باید با اصلاح طلبی و اصولگرایی در کشور خداحافظی کنیم،ان شعار ها و دسته بندی سیاسی هم ناکار آمد است و هم مورد قبول مردم نیست،اگر ما بطور تقریبی بگوییم در کشور ۱۵ درصد اصلاح طلب هستند و ۱۵ در صد اصولگرا ۷۰ درصد مردم آرای خاکستری وسط هستند که خیلی سیاسی نیستند و بیشتر دغدغه معیشتی دارند،اینها امروز نه اصلاح طلبان را قبول دارند و نه اصول گرایان را.یعنی من به روشنی می گویم که امروز نه جبهه اصولگرایان و نه جبهه اصلاح طلبان حرف و شعار تازه برای مردم ندارند و راه نجات و برون رفتی از انسداد های سیاسی برای مردم ندارند. الان ما نمی توانیم بگوییم که طیفی که می خواهد برای انتخابات ۱۴۰۰ آماده شود دو جبهه اصولگرا و اصلاح طلب است ،چون آن تقسیم بندی به هم خورده به طور طبیعی حالا یک آرایش جدید سیاسی در کشور اتفاق خواهد افتاد و در این آرایش سیاسی اینده شما می بینید که وقتی اصلاح طلبان زمزمه ائتلاف روی علی لاریجانی رابرای انتخابات ۱۴۰۰می کنند یعنی ما داریم یک تفکر سیاسی جدیدی را مطرح می کنیم که می توانیم به آن تفکر بگوییم میانه رو در مقابل یک تفکر رادیکال تندرو که حالا اسم قدیم ان جبهه پایداری بوده یا مثلا جنگ طلب ها و احمدی نژادی ها و همه کسانی که مذاکره را قبول نداشتند و سخت گیری های زیادی را در عرصه های فرهنگی سیاسی و اجتماعی قائل بودند .در این تقسیم بندی جدید خواهیم دید که اصلاح طلب های میانه رو ،اصول گرایان میانه رو بطور طبیعی خواهند رفت از شخصی مثل علی لاریجانی یا مثل او حمایت خواهند کرد.به نظر می رسد در دسته بندی سیاسی جدیدی که اتفاق می افتد یک ائتلافی از میانه رو ها خواهد شد و در مقابل آن ائتلافی از رادیکال ها و کسانی که جنگ طلب و خشونت طلب هستند در برابر هم قرار می گیرند.

چه شد که روحانی انقدر به سمت اصول گرایان چرخش پیدا کرد ؟

اصلا اینجور نیست که بگوییم روحانی به سمت اصول گرایان چرخش پیدا کرده،روحانی خود یک اصول گرای تمام عیار است .روحانی همه عمر اصولگرا بوده ،جزءجامعه روحانیت بوده .در سال ۸۸می بینیم که روحانی بر علیه سبز ها و بر علیه موسوی سخنرانی می کند .روحانی را میبینیم که در کوی دانشگاه در دوره اصلاحات و خاتمی بر علیه دانشجویان حرف می زند .در شورای امنیت بر علیه روزنامه های اصلاح طلب  بر علیه جناح اصلاح طلب و بر دانشجویان اقدام عملی می کند .روحانی همان کسی است که خودش تعریف می کند در اول انقلاب چگونه با بی حجاب ها برخورد و در مجلس سخنرانی می کند و می گوید سران ارتش باید اعدام شوند که آقای چمران مقابل وی می ایستد .روحانی  به لحاظ ۴۰ سال گذشته اش شخصیت مشخصی است ،روحانی هیچ وقت اصلاح طلب نبوده ،روحانی هیچ وقت از آزادی حرف نزده .الان که روحانی ژست آزادی خواهی و اصلاح طلبی می گیرد به دلیل شرایط و فشاری است که از طرف اصول گرایان روی وی می آید.روحانی یک اصولگرای تمام عیار است و چرخش هم نکرده و اگر تمایلاتش به اصول گرا ها از ۹۲ به ۹۶ بیشتر شده آن یک داستان دیگری است .

خوب حالا اصلاح طلب ها با علم اینکه می دانستند ایشان چنین شخصیتی هستند چرا از روحانی حمایت کردند تا به قدرت برسد؟

اصلاح طلب ها واقعا گزینه ای نداشتند ،اصلاح طلب ها مجبور بودند .همان توصیه های آقای خاتمی و امثال اینها بود .اصلاح طلب ها اگر نمی خواستند به روحانی رای دهند نمی دانستند باید به چه کسی رای دهند .

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.