تاریخ انتشار : شنبه 11 آذر 1402 - 8:44
کد خبر : 144144

به بهانه ۱۱ آذر ، سالروز درگذشت میرزا کوچک جنگلی

پیام جنگلی‌ها: «ایران مال ایرانی است»

پیام جنگلی‌ها: «ایران مال ایرانی است»

آرمان شرق-گروه جامعه:« ایران برای ایرانیان» گروه او که متشکل از جنگجویان و نخبه‌های گیلانی بود دیری نکشید به‌دلیل حضور در جنگل‌ها و نبردهای پارتیزانی، به «جنگلی‌ها» شهرت پیدا کردند، آنها در ابتدای راه مقدس‌شان که بعدها به انحراف کشیده شد یک جمله و یک هدف را دنبال می‌کردند، «ایران مال ایرانی است.

پیام جنگلی‌ها: «ایران مال ایرانی است»

  آرمان امروز- رها معیری: امروز ۱۱ آذر، سالروز شهادت میرزا کوچک جنگلی است، مردی که قیام جنگل را با یک شعار، آغاز کرد:‌ « ایران برای ایرانیان» گروه او که متشکل از جنگجویان و نخبه‌های گیلانی بود دیری نکشید به‌دلیل حضور در جنگل‌ها و نبردهای پارتیزانی، به «جنگلی‌ها» شهرت پیدا کردند، آنها در ابتدای راه مقدس‌شان که بعدها به انحراف کشیده شد یک جمله و یک هدف را دنبال می‌کردند، «ایران مال ایرانی است. دست اغیار باید از استیلای به این مملکت به کلی قطع شود. جنگلی‌ها می‌گویند ایرانیان باید در خانه خود بدون تجاوز و اذیت همسایگان به راحتی مشغول اصلاحات باشند.» (شماره ۱۳ نشریه جنگل) پروفسور کریستین بروم برژه، استاد انسان‌شناسی در پرووانس فرانسه معتقد است «میرزا (کوچک‌خان‌ جنگلی) صمیمانه از انگلیسی‌ها (توطئه‌گران امپریالیست) و روس‌ها (مشتی «وحشی») تنفر داشت و خواهان آزادی کشور خود بود.» اما میرزاکوچک‌خان کیست؟ یونس مشهور به میرزاکوچک پسر میرزا بزرگ متولد ۱۲۵۷ خورشیدی در محله استادسرای شهر رشت، از خانواده‌ای متوسط و مذهبی برآمده است. یادگیری را در کودکی با تحصیلات مذهبی مدرسه علمیه حاج حسن (صالح‌آباد) و سپس مدرسه جامع رشت آغاز می‌کند. سپس به قزوین می‌رود و تحصیل دروس حوزوی را در مدرسه صالحیه ادامه می‌دهد. مدتی هم در مدرسه محمودیه تهران درس می‌خواند. میرزا مردی راست‌قامت، تنومند، با چشمانی زاغ و چهره‌ای معصوم و متبسم است و به لحاظ منش اجتماعی مودب، متواضع، مهربان، شجاع و اخلاق‌مدار است، اهل ورزش است و با سیگار و الکل میانه‌ای ندارد، بیشتر عمر را مجرد می‌زید و در سال‌های پایانی عمر کوتاهش ازدواج می‌کند.

روح پرتلاطم و آزادیخواه میرزا موجب می‌شود در سال ۱۲۹۰ خورشیدی به صف آزادیخواهان گیلان بپیوندد و در گروه مشروطه‌خواهان عضو شود.

«پس از آنکه علاءالدوله به ضرب و شتم تجار تهران پرداخت و آنان برای دادخواهی و درخواست مشروطیت به آستانه حرم حضرت عبدالعظیم پناهنده شدند، میرزا در رشت به اتفاق چند تن از رفقای هم‌عقیده‌اش، شروع به تبلیغ علیه حکومت کرد. او پس از مدتی موفق شد انجمن طلاب را تشکیل دهد و به تدریج عده‌ای از روحانیون را با خود هم‌صدا کند و بر مناسبات سیاسی و اجتماعی اثرگذار شود.» با پرتنش شدن اوضاع زمانه میرزا نیز به این نتیجه می‌رسد که در چنین وضعیتی تنها با تشکیلات سیاسی نمی‌توان اقدامی موثر کرد.‌ این اخذ مشروطیت، علاوه بر خطابه و منطق، جانفشانی و جهاد نظامی هم لازم است. اینچنین بود که آرام آرام اعضای مجمع روحانیان را به مشق نظامی و پوشیدن لباس متحدالشکل جنگی ترغیب کرد و در عین حال به تدارک اسلحه پرداخت. همان هنگام بود که محمدعلی شاه، پس از به توپ بستن مجلس و تسلط بر اوضاع تهران، درصدد خاموش کردن صدای آزادیخواهی در رشت برآمد. در نتیجه میرزا به ناچار رشت را ترک کرد، راهی قفقاز شد و به تفلیس رفت. در آنجا بود که با مبارزان روسیه ارتباط برقرار کرد و بعد از مدتی اقامت وقتی عرصه معیشت بر او تنگ شد ناچار به گیلان بازگشت و مبارزات مخفیانه خود را آغاز کرد. ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ میرزا کوچک‌خان و قوای جنگل با انتشار بیانیه‌ای، تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران و الغای اصول سلطنتی و تاسیس حکومت جمهوری را در رشت اعلام کردند و یک روز بعد کمیته انقلاب، هیات دولت جمهوری (هیات اتحاد اسلامی) را معرفی کرد که میرزا کوچک‌خان در آن سمت سرکمیسر و کمیسر جنگ را به عهده داشت. این اتحاد اما چندان دوامی نیاورد و خیلی زود اختلافات و تعارض‌ها از دل نهضت سر برآورد.

رضاخان در آن زمان، در کمیته‌ای ایرانی- انگلیسی‌ به‌نام کمیته زرگنده‌، به اتفاق سیدضیاءالدین طباطبایی در حال تدارک کودتای سوم اسفند بود. به همین دلیل‌، اقدام رضاخان به نوعی اجرای مصوبه کمیته مذکور نیز بود. کمیته زرگنده در حقیقت دو کارکرد اساسی داشت‌؛ یکی سرکوب نهضت جنگل و دیگری استقرار دیکتاتوری رضاخان‌. پروژه سرکوب میرزا کوچک‌‌خان جنگلی، محصول اراده مشترک شوروی‌، کمونیست‌های داخلی‌، دولت انگلستان و استبداد رضاخانی بود.

در چنین شرایطی، سران نهضت جنگل چند راه بیشتر نداشتند؛ یا باید تسلیم می‌شدند و اسلحه را زمین می‌گذاشتند، یا به روسیه پناه می‌بردند یا اینکه تسلیم شدن و پناه بردن به بیگانه را نمی‌پذیرفتند و به مبارزه ادامه می‌دادند. احسان‌الله خان ترجیح داد تا به روس‌ها بپیوندد، خالو قربان نیز با قید تضمین از طرف سردار سپه، با همه افراد خود تسلیم قوای دولتی شد و جان خود را نجات داد. در این میان فقط میرزا کوچک‌خان بود که نه حاضر به ترک ایران شد و نه ننگ تسلیم به قوای دولتی را پذیرفت.   وقتی در یک نبرد سنگین و نابرابر اکثر مجاهدین جنگل یا کشته شدند یا تسلیم و متواری، میرزا برای جلوگیری از برادرکشی برای ملاقات با رشیدالممالک خلخالی عازم خلخال شد ولی در راه با برف و بوران سختی در کوه‌های گیلان روبه‌رو شد.

در بوران، عده‌ای از همراهانش کشته شدند و خودش در حالی که یکی از یارانش را به دوش داشت و از توش و توان افتاده بود گرفتار یخبندان شد و در روز ۱۱ آذر ۱۳۰۰ شمسی در سن ۴۳ سالگی درگذشت.

چند ساعت بعد یکی از اهالی خلخال، بدن بی‌جان میرزا را در میان برف‌ها یافت و وقتی او را شناخت پیکر بی‌جانش را برای دفن به خانقاهی در‌‌ همان نزدیکی برد اما سربازان وفادار به رضاخان با اطلاع از این واقعه با زور اسلحه جسد او را برده و سرش را از بدنش جدا می‌کنند. بعد‌ها یاران او سر و تنش را به رشت منتقل کردند و در محله‌ای به نام سلیمان داراب به خاک سپردند.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.