تاریخ انتشار : شنبه 13 فروردین 1401 - 22:33
کد خبر : 97390

ماجرای عاشقی شهریار چه بود؟

ماجرای عاشقی شهریار چه بود؟

آرمان شرق- گروه جامعه:زمانی‌که شهریار برای خواندن درس پزشکی به تهران آمد،همراه با مادرش در خیابان ناصرخسرو کوچه مروی یک اتاق اجاره می‌کند،آنجا عاشق دختر صاحب خانه می‌شود،صحبتی بین مادران آن‌ها مطرح می‌شود و یک حالت نامزدی بوجود می‌آید! قرار می‌شود که شهریار بعد از ‌اینکه دوره انترنی را گذراند و دکترای پزشکی را گرفت با دختر عروسی کند.شهریار رفته بود خارج از تهران تا دوره را بگذراند و وقتی برگشت متوجه شد پدر دختر،او را به یک سرهنگ داده و آنها با هم ازدواج کرده‌اند،شهریار دچار ناراحتی روحی شدیدی می‌شود و حتی مدتی هم بستری می‌شود!

آرمان شرق- گروه جامعه:زمانی‌که شهریار برای خواندن درس پزشکی به تهران آمد، همراه با مادرش در خیابان ناصرخسرو کوچه مروی یک اتاق اجاره می‌کند، آنجا عاشق دختر صاحب خانه می‌شود، صحبتی بین مادران آن‌ها مطرح می‌شود و یک حالت نامزدی بوجود می‌آید! قرار می‌شود که شهریار بعد از ‌اینکه دوره انترنی را گذراند و دکترای پزشکی را گرفت با دختر عروسی کند.شهریار رفته بود خارج از تهران تا دوره را بگذراند و وقتی برگشت متوجه شد پدر دختر، او را به یک سرهنگ داده است و آنها با هم ازدواج کرده‌اند، شهریار دچار ناراحتی روحی شدیدی می‌شود و حتی مدتی هم بستری می‌شود و در این دوران غزل‌های خوب شهریار سروده می‌شوند!

ماجرای عاشقی شهریار چه بود؟

ماجرای این شعر استاد: هوشنگ طیار، شاعر، شاگرد و دوست و همشهری محمد حسین شهریار از عشقی که نقطه عطف زندگی او و عاملی در روی آوردن شهریار به ادبیات است، سخن می‌گوید :

زمانی‌که شهریار برای خواندن درس پزشکی به تهران آمد، همراه با مادرش در خیابان ناصرخسرو کوچه مروی یک اتاق اجاره می‌کند، آنجا عاشق دختر صاحب خانه می‌شود، صحبتی بین مادران آن‌ها مطرح می‌شود و یک حالت نامزدی بوجود می‌آید! قرار می‌شود که شهریار بعد از ‌اینکه دوره انترنی را گذراند و دکترای پزشکی را گرفت با دختر عروسی کند.

شهریار رفته بود خارج از تهران تا دوره را بگذراند و وقتی برگشت متوجه شد پدر دختر، او را به یک سرهنگ داده است و آنها با هم ازدواج کرده‌اند، شهریار دچار ناراحتی روحی شدیدی می‌شود و حتی مدتی هم بستری می‌شود و در این دوران غزل‌های خوب شهریار سروده می‌شوند!

ماجرای عاشقی شهریار چه بود؟

ظاهرا شهریار در ( ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺰﺩﻩ به ﺩﺭ ) ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻭ بچه ﺑﻪ ﺑﻐﻞ می بیند و  ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ می سراید./عرشه آنلاین

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی
و هنوز من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحب نظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانی است به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیارزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم
تا به در و دیوارش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
تو از آن دگری رو مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چکنم لعلم و والا گهرم

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.