تاریخ انتشار : پنجشنبه 29 تیر 1402 - 11:07
کد خبر : 135235

فوتبال ملی قربانی رسیدن آدم‌ها به صندلی قدرت شده است

فوتبال ملی قربانی رسیدن آدم‌ها به صندلی قدرت شده است

آرمان شرق-گروه ورزش:باید بدانیم از کجا ممکن است ضربه بخوریم. شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، مدیریت کشور لایه‌ به لایه از وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک تا هیات دولت و رسانه‌ها و رسانه ملی تا نیروهای کلیدی موثر در فوتبال که بیرون از فدراسیون هستند. عوامل خارجی ای‌اف‌سی فیفا کمپین‌هایی که ممکن است علیه فدراسیون شکل بگیرد. ما باید اینها را ببینیم و توی این میدان مین‌گذاری شده حرکت کنیم.

فوتبال ملی ؛ قربانی رسیدن آدم‌ها به صندلی قدرت

درک شهودی مردم و علاقه‌مندان به فوتبال که از بیرون به اقدامات فدراسیون می‌نگرند به یک نتیجه‌گیری ختم می‌شود: اینکه فوتبال ایران کاملا باری به هر جهت و بدون هیچ چشم‌اندازی اداره می‌شود. آنهایی که از نزدیک با فدراسیون در ارتباط هستند هم تصدیق می‌کنند که مدیران این نهاد بیشتر روزمرّگی می‌کنند. این را می‌شود از تصویب قوانین خلق‌الساعه، انتخاب روسای کمیته‌ها و مربیان تیم‌های ملی، تعلل در ورود تکنولوژی‌ها موردنظر و مسائل دیگر دید. به بیان دیگر انگار هیچ برنامه خاصی وجود ندارد و مدیران فدراسیون هر صبح که سر کار می‌روند برای رفع امورات یومیه تلاش می‌کنند. این در حالی است که در ابتدای دهه ۹۰ و به مدت دو سال تعدادی متخصص در حوزه مدیریت و ورزش سندی تحت عنوان سند راهبردی فوتبال ملی تهیه کردند و دراختیار فدراسیون قرار دادند اما این سند نه در آن مقطع نه در آینده مورد استفاده قرار نگرفت. دکتر عبایی استاد دانشگاه به عنوان یکی از اعضای آن گروه می‌گوید مدیران در ایران ایمان و التزامی به حرکت توی چارچوب برنامه‌ریزی شده ندارند. ایشان که در دوران ریاست شهاب‌الدین عزیزی خادم مشاور امور راهبردی و پژوهشی فدراسیون شده بود اعتقاد دارد با این شرایط چشم‌انداز روشنی پیش روی فوتبال ایران نیست.

اصلا چطور شد گذرتان به فوتبال افتاد؟

از دهه هفتاد وارد ورزش شدم. برای مدتی معاون فرهنگی اجتماعی باشگاه سایپا بودم. سه، چهار سالی آنجا مشغول بودم. از این مسیر به صورت واقعی و عینی با فوتبال ارتباط برقرار کردم. در آن زمان در کنفدراسیون فوتبال آسیا کمیته‌ای بود که مسیر حرفه‌ای شدن فوتبال باشگاهی ایران را راهبری می‌کرد. آن زمان سرمربی تیم آقای مایلی‌کهن بود. بعد از آن مدتی مسوول تدوین استراتژی باشگاه راه‌آهن شدم.

یک سوال بی‌ربط به موضوع؛ آقای مایلی کهن از همان زمان این‌قدر عصبانی بودند؟

من از دور فکر می‌کردم که آقای مایلی کهن این شکلی است. اما از نزدیک که با ایشان آشنا شدم احساس کردم ایشان شخصتی است که دلسوزی‌های صادقانه و خالصانه‌ای برای فوتبال و تیمی که مسوولیت آن را برعهده می‌گیرد، دارد. متاسفانه این شخصیت آنچنان که باید و شاید درک نشده. در فضای بیرون چهره‌ای از او ساخته‌اند که خیلی واقعی نیست. هر آدمی البته نقاط قوت و ضعف خودش را دارد. همین اواخر گاهی ایشان محبت می‌کرد در فدراسیون فوتبال با من تماس می‌گرفت و پیگیر برخی فوتبالیست‌های از کار افتاده می‌شد. ایشان مرتبا در کار خیر و توجه به اقشار ضعیف ورزش هستند. نه برای اینکه بخواهد ریا کند. حالا مسائل فنی‌اش را باید کارشناسان نظر بدهند ولی به هر حال ایشان چهره‌ای است که برای ورزش کشور دلسوزی کرده است.

ارتباط شما با فدراسیون فوتبال از کی شروع شد؟

در دوره آقای کفاشیان از من دعوت شد برای عضویت در کمیته راهبردی فوتبال ملی. در کنار آقای دکتر قره‌خانلو که رییس دپارتمان بودند، من دبیر شورای راهبردی فدراسیون فوتبال بودم. چهار سالی در خدمت ایشان بودم؛ اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه ۹۰. با برخی باشگاه‌های دیگر هم به صورت پروژه‌ای و پارت تایم در حوزه تدوین استراتژی همکاری کردم. کار اصلی من حوزه مدیریت است. سال‌هاست دانشگاه مدیریت تدریس می‌کنم و حوزه تخصصی‌ام تدوین استراتژی است. از مجمع تشخیص مصلحت نظام بگیرید تا خیلی از شرکت‌های خصوصی و دولتی، فنی و مهندسی، تعاونی، پتروشیمی، ذوب‌آهن من مسوول تدوین راهبرد بودم و از جنبه راهبرد هم به فدراسیون فوتبال وصل شدم.

انتظار ایشان از شما چه بود؟

من با آقای کفاشیان از طریق دوومیدانی آشنایی داشتم. وقتی آقای عزیزی خادم آمد در هیات رییسه یک ایده مطرح کردند که فوتبال ملی دانش‌بنیان نیست و برای اینکه فوتبال ملی دانش‌بنیان شود باید مطالعه‌ای در مورد آسیب‌های فوتبال و فدراسیون فوتبال انجام شود و متعاقب آن لازم است یک برنامه استراتژیک برای فوتبال تدوین شود. این نظر در هیات رییسه فدراسیون تصویب شده بود. یک برنامه راهبردی ناتمام هم از دوره گذشته وجود داشت. به هر حال با هم‌فکری دوستان یک شورای راهبردی تاسیس شد که هم اعضای کلیدی فدراسیون را در خود داشت، هم از وزارت ورزش بودند هم سازمان‌های عالی‌تری که می‌توانستند کمک کنند دور هم جمع شدند. نیروهای بسیار باکیفیتی در آن دوران کنار هم جمع شدند. آقای سجادی هم که از دوستان خیلی قدیمی بنده بودند و در آن مقطع معاون فنی وزارت ورزش بودند حمایت کردند که این اتفاق بیفتد. آن جمع دو سال کار کردند تا سند آپگرید شد و شد سند راهبردی فوتبال ملی کشور.

چنین کمیته‌ای در فیفا و ‌ای‌اف‌سی هم داریم؟

بله. ما متناظر با کمیته‌هایی که در ‌ای‌اف‌سی و فیفا داریم در فدراسیون‌های تمام دنیا یک دپارتمان راهبردی یا کمیته امور راهبردی داریم. وظیفه‌شان هم این است که برای افق‌های ۵ یا ۱۰‌ساله فوتبال برنامه بلندمدت بنویسد. اساسا برنامه راهبردی برنامه بلندمدت و واقع گرایانه است. نگاه می‌کند به شرایط موجود و اهداف کمی و کیفی که در آینده می‌توانیم به آن دسترسی پیدا کنیم و تلاش می‌کند آن ساختار یا سازمان را از وضع موجود به وضع مطلوب برساند. راهبرد یعنی خطی که ما را از وضع موجود به مطلوب می‌رساند، البته کاملا به‌طور علمی و سنجیده.

آقای کفاشیان مسیری که در نظر گرفته شده بود را پی گرفت؟

فکر نمی‌کنم. تقریبا در کشور ما بنا بر تجربه من ۸۰درصد مدیران تکلیف دارند که تدوین راهبرد کنند اما ایمانی به این کار ندارند. همچنان براساس عادت‌های گذشته و شرایط اقتضایی عمل می‌کنند. در خیلی از سازمان‌ها این آسیب وجود دارد از جمله فدراسیون فوتبال. البته آقای کفاشیان دیدگاه‌های نسبتا بلندی در مورد آینده فوتبال داشت، اما اینکه دیدگاه‌ها کاملا مهندسی شود و تبدیل بشود به اکشن پلن و راهبرد یا پروژه‌های راهبردی، خیر. اینکه گانت‌چارتی داشته باشیم و بگوییم در فلان سال فلان پروژه با این مدل باید انجام شود، با این مدل مدیران ما تربیت نشدند و نمی‌توانند کار کنند.

شما برای اجرای آن برنامه اقدامی نکردید؟

وقتی که برنامه راهبردی را تدوین کردیم در خود فدراسیون جلسه‌ای برگزار شد و آن را ارایه کردیم که خود وزیر و معاون وزیر هم حضور داشتند و پروژه ما به اتمام رسید. آن را تحویل دادیم و دیگر بحث اجرایش بود و ما ماموریت و مسوولیتی در آن حوزه نداشتیم. بعد هم انتخاباتی شد و آقای مهدی تاج رییس فدراسیون شد.

در بین سال‌هایی که خارج از فوتبال بودید تا زمانی که دوباره به فدراسیون برگشتید، از بیرون که نگاه می‌کردید این حس را داشتید که آن برنامه در حال اجرا شدن است؟

نه. به هیچ‌وجه. همه دوستان دیگر هم که در تدوین برنامه کمک کردند از بیرون که نگاه می‌کردند چنین احساسی نداشتند که فدراسیون در چارچوب برنامه حرکت می‌کند. این البته در باقی جاهای کشور هم هست. برنامه‌ای تدوین می‌شود اما می‌بینیم که مدیران ایمانی به آن برنامه ندارند یا اصلا التزامی نمی‌بینند. دستگاه‌های بالاسری هم از آنها نمی‌خواهند. مثلا مجمع فدراسیون فوتبال با وجود اینکه صاحب اصلی فوتبال است نیاز دارد چندین دوره آموزشی برای همه اعضای مجمع برگزار کند. اینها مساله برنامه راهبردی، اهمیت و ضرورتش را کاملا درک کنند و اگر کسی می‌آید و برنامه‌ای ارایه می‌کند، بتوانند آن برنامه را به صورت علمی ارزیابی کنند. ما تا به حال ندیدیم یک نامزد فدراسیون بیاید برنامه‌ای تحویل دهد و اعضای مجمع این برنامه را به یک کمیته تخصصی ارجاع کند. ما این همه استاد دانشگاه و متخصص در حوزه مدیریت داریم. یک هیات ژوری درست شود و بگویند فلانی برنامه‌ای ارایه کرده. او بیاید برنامه‌اش را ارایه و دفاع کند و اینها ایراد و اشکال بگیرند و وقتی مصوب شد از او بخواهند کاملا در چارچوب آن برنامه حرکت کند. فرهنگ این مساله متاسفانه در کشور ما جا نیفتاده مخصوصا فوتبال که در آن همه‌چیز هست جز الزام به برنامه. البته نمی‌گویم اصلا نیست ولی آن قدری که نیاز هست، نیست.

اگر بخواهیم درصد قائل شویم، رییس فدراسیون چند درصد در اجرا یا عدم اجرای برنامه نقش دارد؟

نمی‌توانم قضاوت و داوری کنم مگر اینکه دیتایی دراختیار ما باشد. مثلا پروژه‌ای باشد تحت عنوان ارزیابی عملکرد. برویم آنجا ببینیم تنگناها، تهدیدها، مشکلات مثلا آقای کفاشیان چقدر بوده و ایشان را در شرایط واقعی ارزیابی کنیم. این کار من نیست و بنده به لحاظ علمی و اخلاقی چنین اجازه‌ای ندارم. ایشان باید خودش باشد و محدودیت‌هایش و فشارها را بگوید، سازمان‌های غیررسمی که در امور فوتبال دخالت می‌کنند را بگوید چون اینها مسائل خیلی پیچیده‌ای است که در فوتبال ما وجود دارد. بعد در یک نگاه چند ضلعی ایشان یا هر کس دیگری را بررسی کنیم.

گفتید که بعد از تحویل سند راهبردی در دوره آقای کفاشیان از فدراسیون جدا شدید. همکاری مجدد شما با فدراسیون چگونه آغاز شد؟

از سال ۹۰ که شناسایی فوتبال ملی را آغاز کردیم در دستور کارمان بود که یک کمیته‌ای بیرون از فدراسیون فوتبال تشکیل شود که اگر روزی آقای عزیزی خادم رییس فدراسیون شدند آن برنامه در هیات رییسه و مجمع مصوب شود و فدراسیون در آن چارچوب حرکت کند. نقطه اتصال من و علاقه‌مندی من به ایشان هم دو تا چیز بوده: یکی روحیه برنامه‌ای ایشان و دوم هم توکل به خدا. البته شاید در خیلی مواقع اختلاف نظر هم داشته باشیم. در این دوره اخیر که ایشان برای ریاست اقدام کرد من و چند نفر از دوستان مسوول تدوین راهبرد ایشان برای موفقیت ایشان در انتخابات بودیم و بعد آن برنامه را تبدیل کردیم به برنامه راهبردی برای توسعه فوتبال ملی و فدراسیون فوتبال.

کمی از آن برنامه بگویید.

روز اولی که ایشان رفتند فدراسیون از بنده دعوت کردند که همراه‌شان باشم. بلافاصله از من خواستند تمام روسای کمیته‌ها و دپارتمان‌ها بیایند در رابطه با وضع موجود گزارشی مبتنی بر اسناد ارایه کنند.

دپارتمان راهبردی هم وجود داشت؟

وجود داشت ولی کار نمی‌کرد! یک دوست عزیزی چند تا مسوولیت داشت که یکی از مسوولیت‌هایش این بود ولی هیچ نیروی کارشناسی هم نداشت. خودش هم گفت من هیچ دوره آموزشی در این رابطه ندیدم و فقط چراغ اینجا را روشن نگه داشتم که اگر دستوری دادند کلید بزنیم. بیش از یک سال می‌گذشت که این کمیته هیچ فعالیتی نداشت. من از دوستان خواستم سند راهبردی که ما تنظیم کرده بودیم را بیاورند. دو، سه ماه طول کشید و پیدا نکردند و درنهایت من از کامپیوتر خودم استخراج کردم. ما شروع کردیم به ارزیابی وضع موجود. متاسفانه وضع موجود وضعیت بسیار بغرنجی بود. چند تا مورد را می‌گویم. حدود نیمی از پرسنل فدراسیون سر کار حاضر نمی‌شدند. یعنی شما سازمانی دارید که ۵۰درصد نیروهایش سر کار حاضر نمی‌شدند و حقوق می‌گرفتند. بخشی به خاطر کرونا بود ولی مساله کرونا باعث شده بود سر کار نیایند و حقوق بگیرند و دغدغه خاطری هم نداشته باشند. موجودی نقدی فدراسیون فوتبال در حداقل ممکن قرار داشت. این حداقل ممکن رقمی است که گفتنش خیلی ترسناک است. یعنی اگر چهار تا مهمان می‌آمد و شما می‌خواستید از صندوق پول‌بردارید و ناهار بخرید، نمی‌توانستید. تقریبا نزدیک به صفر. پرونده آقای ویلموتس روی میز بود. چیزی حدود
۶.۵ میلیون دلار بدهی روی دست فدراسیون بود. ساختمان فدراسیون فوتبال در گرو شستا بود به خاطر آن بدهی که داشتند. ۱۵ روز بعد نامه‌ای آمد که شما باید اینجا را تخلیه کنید. اساسنامه فدراسیون فوتبال معلق بود.
به خاطر تصویب اساسنامه در خطر تعلیق بودیم.

واقعا در حد غذا خریدن نقدینگی نبود؟

بله! مسائل دیگری هم بود. در شرایطی بودیم که حق میزبانی را از ایران گرفتند. کشوری که در چارچوب مسابقات مقدماتی باید شرکت کند. شما می‌دانید وقتی حق میزبانی را بگیرند بودجه‌ای که اختصاص می‌دهند را هم می‌گیرند. شرایط کشور هم که شرایط کرونا است. سرمایه اجتماعی فوتبال به‌شدت سقوط کرده. با توجه به باخت‌هایی که در همان چند تا مسابقه ابتدایی تیم ملی فوتبال ما داده بود. خب تقریبا همه کارشناسان بزرگ امیدی برای صعود تیم ملی نداشتند. اسپانسرها هم نگاه می‌کردند که تیم مرتبا باخته و سرمایه اجتماعی و اعتبار مدیریتی‌اش آمده پایین و بدهکار است و ساختمانش را دارند می‌گیرند و نمی‌آمدند جلو . دولت هم گرچه احساس می‌کرد که چون پای فوتبال ملی و آبروی کشور وسط است باید کمک می‌کند ولی تردیدهای جدی داشت. با خودش می‌گفت به فدراسیونی دارم کمک می‌کنم که هیچ چی داخلش نیست. کمک‌هایی که من کمک می‌کنم باید بروم ذی‌حسابی و جواب بدهم.

و شما برای حل مشکلات چه کردید؟

با چنین شرایطی فدراسیون فوتبال را تحویل گرفتیم. رییس فدراسیون چند تا برنامه خیلی کوتاه‌مدت داشت. اول بازگرداندن اعتبار و برند فدراسیون فوتبال. با روش‌های مختلفی از جمله ارتباطات دیپلماتیک با مقامات ارشد کشور و خیلی از سازمان‌های دولتی تلاش کردند تا آرام و آرام ضرورت توجه به فدراسیون فوتبال در این شرایط حساس درک شود. دیگری ماندن آقای اسکوچیچ یا رفتن او که یک تصمیم بسیار استراتژیک بود. آیا با اسکو بمانیم یا مربی گران بیاوریم؟ تصمیم نهایی این شد که اسکوچیچ بماند و کمک شود و مورد حمایت قرار بگیرد. از همان زمان تا وقتی آقای عزیزی خادم بود همه بازی‌ها را بردیم و فقط یک تساوی دادیم. ما که نه، تیم برد. زحمات مربی و اعضای تیم ملی فوتبال بود. این اتفاق خیلی خیلی مهمی بود. ما با کمتر از ۷۵درصد بازی‌ها حضورمان در جام جهانی مسجل شد. ما کمترین میزان هزینه را برای صعود به جام جهانی داشتیم. با وجود فشارهای مطبوعاتی که خودش فصل مفصلی است. یک هجمه عظیم تبلیغاتی علیه فدراسیون فوتبال بود و ما هم تقریبا می‌دانستیم از کجا برنامه‌ریزی می‌شود و توپخانه از کجا فرمان می‌گیرد. ولی خب در کوران مسابقات بودیم. ما حق میزبانی را برگرداندیم. مساله اساسنامه که در تعلیق بود به نحوی رسمیت پیدا کرد. چهره فدراسیون ترمیم شد. سرمایه اجتماعی برگشت. از بعد مالی فدراسیون فوتبال که روز اول نقدینگی برای خرید غذا نداشت و تقریبا بالای ۶۰ تا ۷۰ میلیارد بدهی داشت، بهتر شد. چیزی کمتر از نیمی از بدهی‌ها پرداخت شد. پرونده ویلموتس از ۶.۵ میلیون یورو به ۳.۵ میلیون یورو تقلیل پیدا کرد. حدود ۳۰۰ میلیارد تومان که عدد بسیار بزرگ و مهمی است در آن برهه کمک گرفتیم از دولت محترم و سازمان‌های مختلف. پروازهای رایگانی که برای تیم‌های ملی گرفته شده و… مجموع اینها می‌شود چیزی در حدود ۳۰۰ میلیارد که وارد فدراسیون فوتبال شد. مجموع پاداش‌های صعود به جام جهانی و جام ملت‌ها شد ۱۶ میلیون یورو. حدود ۸۰۰ میلیارد تومان وارد فدراسیون فوتبال شد. جمعا هزار و دویست میلیارد تومان وارد فدراسیون شد. بخشی از این سیو است در صندوق فیفا. به خاطر شرایط تحریم امکان جابه‌جایی فوتبال. ولی یک امکان بالقوه خیلی قدرتمندی برای فوتبال به وجود آمده بود. برای اولین‌بار تیم ملی زنان ما به جام ملت‌های آسیا رفت. این دوره‌ای است که طرح توسعه واقعا در همان ۵، ۶ ماهه اول خودش را نشان داد. رییس فدراسیون قراردادی با فدراسیون فوتبال قطر و موسسه اسپایر منعقد کرد؛ چهار ساله. ما طی این قرارداد می‌توانستیم تمام تیم‌های ملی‌مان را در همه رده‌ها ببریم در آن کمپ و اسکان آنها، غذا و تمرین‌شان رایگان باشد. تنها هزینه نقل و انتقال هوایی بود. این قرارداد هنوز موجود است. همچنین توافقنامه‌ای امضا شده بود که با مشارکت قطری‌ها در ایران اسپایر شعبه تاسیس کند. تفاهمنامه‌ای با منطقه آزاد کیش در دوران سردار سعید محمد امضا شد که جا دارد از آنها تشکر کنم. حدود ۱۵۰ میلیارد تومان امکانات در کیش به امکانات فوتبال ملی اضافه شد. چهار عدد زمین، اول زمین تخصصی هیبریدی با استانداردهای جهانی طراحی و اجرا شد. یکی از چیزهای جالبی که کمتر به آن توجه شده بلیت‌های اهدایی فیفا برای مسابقات جام جهانی است. حدود ۳۵۰۰۰ هزار بلیت سهمیه‌مان بود که گرفتیم. اگر اینها را تبدیل کنیم نزدیک ۱۰۰ میلیارد تومان آورده آن دوره بود. اینها همه مربوط به قبل از عزل موقت اتفاق افتاد. توجه به تیم‌های پایه، تفاهمنامه با سازمان محیط‌زیست، یک توافقنامه خیلی خوب با دانشگاه آزاد برای تاسیس دانشکده تخصصی فوتبال. در حوزه استعدادیابی با بنیاد برکت توافقنامه منعقد کردیم که در تمامی استان‌های کشور یک فضا و زمین مناسب دراختیار بگیریم و ستاد فرمان اجرایی و بنیاد برکت سرمایه‌گذاری کنند و کمپ‌هایی در نقاط دورافتاده و محروم ایران تاسیس کنیم و استعدادها مستقیما از مناطق روستایی و شهرهای درجه سه و دو جذب فوتبال شوند. برنامه داشتیم همه واسطه‌ها حذف شوند و فسادی که زیر این ماجرا وجود دارد کنار گذاشته شود. همه اینها محصول همکاری و اعتماد و اعتقاد به برنامه و محصول توکل خدا است و البته همت و تلاش همه ارکان فدراسیون و اعضای هیات رییسه که تا یک دوره‌ای حمایت کردند و از
یک جایی به بعد به یک‌باره ورق برگشت و آن اتفاقاتی که نباید رخ می‌داد در فوتبال ما رقم خورد.

انتهای دوره چهارساله قرار بود در چه نقطه‌ای باشیم؟

ما قرار بود رنک یک آسیا باشیم برای ۵ سال مداوم. بیست پله هم در رنک جهانی ارتقا پیدا کنیم و این را از دست ندهیم.

۲۰ پله؟ این خیلی بلندپروازانه نبود؟

نه! به راحتی می‌رسیدیم! رنک یک آسیا شدن که در همان مسابقات مقدماتی جام جهانی به آن رسیدیم. برای حفظ آن نیاز بود یکی یکی اکشن پلن‌ها را اجرا کنیم.

ارتقای ۲۰ پله‌ای یعنی جزو ۱۵ تیم برتر دنیا شویم!

الان نمی‌دانم کجای جهان هستیم، ولی برنامه راهبردی پشتش عدد و رقم و ریاضی است. فقط خیال نیست. نگاه می‌کند به استعدادها و فرصت‌ها. بسیاری از این استعدادها داخل کشور نیستند. اگر شرایط مساعد شود می‌توانیم برشان گردانیم. تجاری‌سازی‌فوتبال را دنبال می‌کردیم. حرفه‌ای کردن باشگاه‌ها به صورت واقعی. نه اینکه روی کاغذ حرفه‌ای باشند اما ناظر بین‌المللی که می‌آید نفهمد چی به چیست! اگر آن برنامه‌ها محقق ‌شود رساندن ایران به ۲۰ پله بالاتر کار دور از دسترسی نیست. برنامه‌های زیادی داشتیم که روی کاغذ ماند و کسی فکر نکنم دوست داشته باشد آنها را پیگیری کند. در حوزه درآمدزایی فوتبال ما مطالعه داشتیم و فهمیدیم حدود ۲۰۰ فرصت برای درآمدزایی داریم. از اینها ۱۸۰‌تاش بالفعل نشده بود. کسی این چیزها را متوجه نمی‌شد. همه عادت داشتند اسپانسر بگیرند و تبلیغات محیطی بگیرند.

گفتید در مورد آقای کفاشیان دیتا نداشتید و نمی‌توانید بگویید چند درصد از انجام نشدن برنامه راهبردی به ایشان مربوط بوده. اما در مورد آقای عزیزی خادم دیتا دارید چون به ایشان نزدیک بودید. در مورد ایشان عدم اجرای برنامه تا چه حد به مسائل بیرونی مربوط بود؟

برنامه‌های راهبردی در بخش تحلیل وضعیت موجود، تهدیدها را باید دقیق استخراج کند. باید بدانیم از کجا ممکن است ضربه بخوریم. شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، مدیریت کشور لایه‌ به لایه از وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک تا هیات دولت و رسانه‌ها و رسانه ملی تا نیروهای کلیدی موثر در فوتبال که بیرون از فدراسیون هستند. عوامل خارجی ای‌اف‌سی فیفا کمپین‌هایی که ممکن است علیه فدراسیون شکل بگیرد. ما باید اینها را ببینیم و توی این میدان مین‌گذاری شده حرکت کنیم.

شما اینها را دیده بودید؟

بخشی از آن را دیده بودیم. جایی که فکر نمی‌کردیم از آنجا ضربه بخوریم درون مجموعه خودمان بود: اعضای هیات رییسه. اعضایی که اکثرشان با حمایت و کمک آقای عزیزی خادم آمدند بالا. اعضایی که تقریبا تا ماه دهم در همه مصاحبه‌ها که اسنادش موجود است تایید و حمایت و تشویق می‌کردند. یک مرتبه از یک جایی که اوایل نمی‌دانستیم کجاست شروع کردند. افراد توسط افراد بیرون از فدراسیون دعوت شدند و به یک شکل خاصی ملزم شدند که نامه‌ای را امضا کنند که رییس فدراسیون کفایت لازم برای مدیریت ندارد. در مقطعی که صعود به جام جهانی اتفاق افتاده و چشم‌اندازهای روشنی شکل گرفته. چون دوست دشمن است شکایت کجا برم. رسانه‌هایی بودند که بعدها اعتراف کردند تحت تطمیع و تهدید، این چیزها را نوشتند. روزی نبود که چهار، پنج تا سایت و روزنامه‌ و خبرگزاری‌ چیزی نگویند. یک آقایی یک توییت می‌کرد چند تا خبرگزاری بزرگ در چند نوبت آن را بازنشر می‌کردند و فضای مسمومی به وجود آمده بود تا جایی که مردم می‌پرسیدند در فدراسیون چه خبر است.

انتقاد از فدراسیون در آن مقطع زیاد بود و داستان‌های عجیبی هم از فدراسیون به گوش می‌رسید. یعنی هیچ کدام واقعیت نداشت؟

اجازه بدهید مثالی بزنم. ما یک روز جلسه داشتیم در دفتر دبیرکل. کسی که پذیرایی می‌کرد یک لیوان از دستش افتاد و شکست. دو ساعت بعد در چند سایت نوشتند آنجا چه خبر است؟ لیوان چای به سمت هم پرتاب کردند و درگیری فیزیکی وجود دارد. یعنی خبرها به این شکل متاسفانه بازتاب داده می‌شد. مثلا تیم زنان ما که رفته بود هند کادر پرواز با اعضای تیم ملی عکس گرفته بودند. مرسوم است در قراردادهای اسپانسری که شما یک پیراهن هدیه می‌کنی به خلبان و کادرپرواز که عکس‌های تشریفاتی گرفته شود. بعد نوشتند نگاه کنید برخی از افرادی که عضو تیم ملی نبودند با پوشیدن پیراهن تیم ملی از کشور فرار کردند! حالا آن شخص که لباس تیم ملی پوشیده بود کی بود؟ یکی از خدمه پرواز! یک مسائل امنیتی عجیب و غریب. یا ماجرای وی‌ای آر! خب یک محدودیت‌هایی وجود دارد. فیفا گفته بود در دنیا با این تعداد شرکت می‌توانید قرارداد ببندید. دو تا از اینها در آسیا هستند. یکی روسی که نمی‌خواهد بفروشد و فقط اجاره می‌دهد و اگر بفروشد جوری می‌فروشد که منافع ملی تامین نمی‌شود. یکی دیگر هم در سنگاپور بود که در جاهای مختلف هم دفتر دارند. اکثر این شرکت‌های بزرگ در همه جای دنیا دفتر دارند. همین گوشی سامسونگ که دست من است در تل‌آویو دفتر دارد. این دلیل نمی‌شود که سامسونگ اسراییلی است. رفتند یک عکسی گرفتند که در فلان خیابان تل‌آویو این شرکت دفتر دارد و اسراییلی است! بعد مساله امنیتی شد و دستگاه‌های مختلف آمدند و پرسیدند شما چه می‌کنید؟ این درحالی است که فدراسیون چند مرتبه استعلام گرفته بود و پرسیده بود اگر ملاحظات امنیتی و موانعی هست اعلام کنید. وقتی پاسخی نمی‌آید یعنی مشکل ندارد. اینها روتین فوتبال است ولی به شکل دیگر مطرح شد در رسانه‌ها و حساسیت مقامات مسوول را برانگیخت و آنها هم حق دارند و می‌خواهند ملاحظات امنیتی را رعایت کنند. بالاخره این برنامه‌ها انجام شد و اعضای محترم هیات رییسه یک نامه‌ای را امضا کردند مبنی بر اینکه رییس محترم فدراسیون کفایت لازم را برای مدیریت فوتبال ندارد. یکی بر سر شاخ و بن می‌برید… الان هم که اوضاع فوتبال مشخص است. کارنامه هم مشاهده می‌کنیم. فوتبال امروز در کجاست و سرمایه اجتماعی‌اش چه شکلی است؟ شفافیت و پاسخگویی و ادبیات و لحن مدیران فدراسیون در برابر رسانه‌ها و مردم چه شکلی است. چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است…

سال‌هاست که جایگاه ریاست فدراسیون فوتبال متزلزل است. در همین چهار سال گذشته ۴ رییس فدراسیون و سرپرست داشتیم. آیا با چنین رویه‌ای می‌توان برنامه راهبردی داشت و اجرا کرد؟

از الزامات اولیه یک مدیریت موفق ثبات است. مدیر یک سازمان در دوره‌ای که قانونا مقرر است ریاست کند باید ثابت بماند. مدیران موقت و کوتاه‌مدت عملا هر قدر هم نخبه باشند و تجربه داشته باشند توان برنامه‌ریزی بلندمدت را نخواهند داشت. این مساله باید به‌طور کامل حل و فصل شود. بخشی هم از نهادهای غیرمرتبط با فوتبال هستند که در حوزه فوتبال مداخله می‌کنند و فضای روانی و عمومی و تبلیغاتی و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار می‌دهند و فشارهایی وارد می‌شود که رییس نتواند کار کند. نهادهای غیرمسوول اولا باید بروند سر کار خودشان و به مسوولیت‌های خودشان بپردازند. اگر قرار است نظارتی روی دستگاه‌های ورزشی باشد باید از مسیرهای رسمی و شفاف انجام شود. سازمان بازرسی کل کشور وجود دارد. وزارت ورزش هست. وزارت اطلاعات هست. اینها سازمان‌های رسمی هستند. دستگاه قضایی هست. قانون تکالیف اینها را مشخص کرده و می‌توانند ورود کنند. مکاتبات رسمی و شفاف وجود داشته باشد. اگر ایرادی می‌گیرند رسمی و شفاف باشد که رییس فدراسیون یا مقامات مسوول بتوانند از خودشان دفاع کنند. اما جایی که ایراد شفاف نباشد و ندانیم از کجا این ایراد وارد شده و آدم‌ها گوش به فرمان کی هستند اوضاع به‌هم می‌ریزد. یا محفل‌هایی درست شدند و آدم‌های رقیبی هستند که بیرون از فدراسیون برنامه‌ریزی و مدیریت می‌کنند. اینها معلوم نیست. این عدم شفافیت باید در کشور تکلیفش مشخص شود. اگر توسعه و پیشرفت می‌خواهید، اگر می‌خواهید فوتبال ملی‌تان افتخارآفرینی کند و دستگاه‌ها در چارچوب درست فعالیت کنند باید فضای شفاف در کشور به وجود بیاید. فضای ثبات. اولین جایی که حق دارد فدراسیون را نظارت و ارزشیابی کند خود مجمع فدراسیون فوتبال است. صاحب فوتبال ملی مجمع است. مجمع هم در یک فرآیند دموکراتیکی شکل گرفته. مجمع بازرس دارد. کمیته‌های قضایی دارد که مستقل از فدراسیون فوتبال هستند. نه نهادهای بیرون از فوتبال. به هر حال این اتفاقات در کشور ما مرتبا رخ می‌دهد و امیدوارم یک روزی کسانی که بزرگ‌تر کشور هستند بنشینند به این موضوعات فکر کنند و جلوی این اتفاقات را بگیرند.

فارغ از فوتبال، آیا در کل ورزش برنامه‌های استراتژی و راهبردی می‌بینید؟

ما رشد آنچنانی در این دوره در کل ورزش کشور نداشتیم. یعنی رشد شاخصی که چشمگیر باشد. در دوره‌ای که دکتر سجادی معاون فنی وزارت ورزش بودند ما پیروزی‌های بیشتری داشتیم. رشد بیشتری داشتیم، اما الان گرچه نمی‌خواهم قاطعانه صحبت کنم اما درک شهودی مردم این است که همچنان که سایر حوزه‌های اقتصادی وضعش خوب نیست، حوزه ورزش هم وضع و حال خوبی ندارد. این درک شهودی مردم است. وظیفه وزارت محترم ورزش است که با همه دستگاه‌ها بیایند به مردم گزارش بدهند. این چیزی است که کمتر می‌بینیم. در یک سری سلسله مسائل خُرد وزیر ورزش نظر می‌دهد. مثلا انتخابات یک فدراسیون کوچک. ولی اینکه بیاید بگوید برنامه ما این بوده در طول این دو سالی که کار کردیم و این دستاوردهای ماست و این منابعی است که مصرف کردیم و هدف‌های رسیده و نرسیده را مطرح کنند، نبوده. اگر شما چنین گزارش‌هایی دیدید ما هم دیدیم. گاهی می‌بینید یک اتفاق می‌افتد و مثلا یک ورزشکار لباس نامناسب می‌پوشد و وزیر تحت فشار قرار می‌گیرد و مصاحبه می‌کند و حرفی می‌زند. ولی اینها مسائل اساسی کشور نیست. مساله اساسی کشور این است که ببینیم برنامه چیست و ما چقدر از برنامه را توانستیم اجرا کنیم. باید موانع رسیدن به هدف را بررسی کنیم. اینکه یک ورزشکار لباس نامناسبی داشته و اینها به نظر فرع است و ریشه‌اش جای دیگر. شاید دست خود وزارت ورزش هم نباشد. اینها ریشه‌های فرهنگی و اجتماعی عمیقی دارد که برمی‌گردد به وضعیت تاریخی ما در این برهه خاص.

آینده فوتبال را چطور ارزیابی می‌کنید؟

خیلی خوب نمی‌بینیم آینده را. یک مزرعه‌ای فراهم کردید و به‌موقع بذر نکاشتید. آبیاری نکردید. سم‌پاشی نکردید. محافظت و مراقبت لازم را نداشتید. خب نمی‌توانید در فصل محصول منتظر محصول خوبی باشید. از این چیزی که الان می‌بینیم و امیدوارم اطلاعات ما ناقص باشد، نمی‌بینیم که برای آینده فوتبال برنامه توسعه شفاف و روشنی وجود داشته باشد. امیدواریم وجود داشته باشد. دل‌مان می‌خواهد وجود داشته باشد ولی عملا گزارش یا مصاحبه‌ای به‌طور رسمی منعکس نمی‌شود که ما اطمینان خاطر پیدا کنیم که فوتبال ملی در حال توسعه است. افسوس هم می‌خوریم. این همه امکانات و نیروهای نخبه و این همه علاقه‌مند در کشور برای فوتبال ملی وجود دارد اما از اینها به درستی استفاده نمی‌شود. درگیر مسائل شخصی هستیم. ظاهرا صندلی قدرت آن‌قدر شیرین است که ما حاضریم به هر قیمتی روی آن بنشینیم و حق را زیر پا بگذاریم، فرصت‌ها را تباه کنیم و آرزوهای یک ملت را به باد فنا بدهیم. این خطر بزرگی است و باید در موردش صحبت کرد. رسانه‌ها مسوولیت دارند. رسانه‌ها رکن چهارم دموکراسی و قوه چهارم کشور هستند. باید براساس واقعیت و نه براساس هیجان و منافع گروهی مصالح ملی را در حوزه کشور کاملا شفاف کنند و با مسوولان، وقتی گفت‌وگو می‌کنند از آنها برنامه و گزارش رسمی بخواهند./اعتماد

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.