عقلانیت اجتماعی در جامعه ما امکان کافی برای ظهور نمی یابد
آرمان شرق-گروه جامعه: عقلانیت اجتماعی در جامعه ما امکان کافی برای ظهور نمی یابد و فقط عقلانیت فردی متفرقه باقی می ماند. عقلانیت اجتماعی با یک یا چند عقل کل به وجود نمی آید بلکه نیازمند فضایی برای عقلانیت جمعی وفرایندهایی خردمندانه برای رفع ورجوع امور وریل گذاری ها و بسترسازی های مناسب است. عقل کل های فردی که بعضاً مقام سیاسی هم دارند و خود را عاقل کامل می دانند، تصور می کنند با آنچه در ذهن و فکر آنهاست جامعه قابل مدیریت است.
عقلانیت اجتماعی در جامعه ما امکان کافی برای ظهور نمی یابد
آرمان امروز – حمید رضا خالدی: عقلانیت یا خردورزی، یکی از ابزارهای مهم جامعه در همه سطوح زندگی، فعالیت های فردی، جمعی و… است که مفاهیمی چون، تجربهگرایی یا اصالت حس را در هر شهروند یا مدیری برانگیزد. عقلانیت، ویژگی یا حالت معقول بودن، بر مبنای حقایق یا عقل و منطق است. عقلانیت، دارای معانی متفاوتی در فلسفه اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی، زیستشناسی تکاملی و علوم سیاسی دارد، اما در کل می توان گفت عقلانیت عبارت است از بررسی سود و زیان در یک کار. برهمین اساس جامعه شناسان بسیاری در این مقوله سخن گفته اند که شاید یکی از شاخص ترین آنها ماکس وبر، جامعهشناس آلمانی، باشد، عقلانی شدن از طریق تحول در نظام معنایی افراد و در یکروند مداوم و برگشتناپذیر، امکان شناخت مساله محور مدرنیته را در اختیار ماکس وبر قرار داده است. در این راستا او با اتخاذ فردگرایی روششناختی در مطالعاتش، نقش عوامل فرهنگی (روحی) را در تکوین مدرنیته و بسترهای آن در کنار عوامل صرفاً مادی در نظر میگیرد. در این نگاه «عقلانیت ارزشمدار» از طریق تأیید آرمانهای روشنگری و آرمانهای سیاسی مدرن همچون آرمان وحدت ملی میتواند در شرایط فقدان امکان تغییرات بنیادی، امید به بهبود وضع حال را زنده نگاه دارد. با این حال اگر بخواهیم دسته بندی از انواع «عقلانیت» داشته باشیم میتوان آن را به یکی از چهار گروه زیر طبقه بندی کرد: «عقلانیت هدفمند»، «عقلانیت ارزش گرا/ اعتقاد گرا»، «عقلانیت انتقادی» و «عقلانیت ارتباطی». اما طبقهبندی عقلانیت را میتوان به سایر سطوح زندگی نیز تعمیم داد. عقلانیت اجتماعی، عقلانیت سیاسی، عقلانیت اقتصادی و… که امروزه جامعههای جهان از آن بهعنوان اولین رکن توسعه یافتگی و ارتقا سرمایه اجتماعی در پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند. در حقیقت هر چه عقلانیت در موضوعهای مذکور در میان افراد جامعه، مدیران و سران حکومتها بیشتر باشد، رشد اصولی آن جامعه به شکل منطقی پیش خواهد رفت و توازن در همه سطوح و کاهش نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی را بههمراه خواهد داشت،برعکس اگر این عقلانیت در میان افراد جامعه یا مسئولان تصمیمگیر وجود نداشته باشد، نارضایتی جامعه را فرا میگیرد. همان موضوعی که وبر نیز به آن اشاره دارد، شرایطی که هرچند فرد دارای محدودیتهای اساسی در کاربست آزادی خویش است اما همواره عرصهای برای بهتر نمودن وضعِ حال وجود خواهد داشت، متفکران بسیاری تا به امروز به این بیم و امید اندیشیدهاند.
عقلانیت فردی یا جمعی؟
علاوه براین در جامعه شناسی با نوع دیگری از عقلانیت هم مواجهیم که آن را به دو وجه «فردی» و «اجتماعی» تقسیم بندی می کند. دکتر مقصود فراستخواه، جامعه شناس در این زمینه میگوید: «متأسفانه از آنجاییکه سیستمهای اجتماعی و سیاستگذاری ما سیستمهای ناکارآمدی هستند، در نتیجه مردم و خانواده ها تنها راهی که در چنین جامعه ای دارند این است که امورات خود را با عقلانیت فردی پیش ببرند. به گفته وی، «بدترین شرایط برای یک جامعه این است که هوشمندی اجتماعی در آن وجود نداشته باشد و جامعه به شکل نهادینه ای با عقلانیت وآینده نگری وهمه جانبه نگری پیش نرود. در چنین شرایطی انسان ها تلاش می کنند تا با هوشمندی فردی مسائل شخصی خود را که جامعه را نیز تحت تأثیر قرار می دهد، پیش ببرند. در واقع در جامعه ما انتخاب عقلانی فقط شکل فردی دارد. مثلاً شما انتخاب های زندگی خود را بر اساس منافع فردی و با توجه به شرایط فردی خود انجام می دهید و این نشان می دهد که در کشور ما عقلانیت اجتماعی به صورتی که ضامن منافع، مصالح و منفعت ملی باشد در تصمیم گیری و انتخاب ها وجود ندارد.» این جامعه شناس در بیان تفاوت عقلانیت جمعی و فردی میگوید: «جامعه ای داریم که هرکس خودش را می خواهد نگاه دارد و این جامعه جامعه ای نیست که بتواند به صورت پایدار وهمه جانبه وموزون ومتوازن توسعه یابد. عقلانیت اجتماعی در جامعه ما امکان کافی برای ظهور نمی یابد و فقط عقلانیت فردی متفرقه باقی می ماند. عقلانیت اجتماعی با یک یا چند عقل کل به وجود نمی آید بلکه نیازمند فضایی برای عقلانیت جمعی وفرایندهایی خردمندانه برای رفع ورجوع امور وریل گذاری ها و بسترسازی های مناسب است. عقل کل های فردی که بعضاً مقام سیاسی هم دارند و خود را عاقل کامل می دانند، تصور می کنند با آنچه در ذهن و فکر آنهاست جامعه قابل مدیریت است. ولی با این روند جامعه درست نمیشود.»
اما چه باید کرد که عقلانیت جمعی جایگزین عقلانیت فردی شود؟ فراستخواه در پاسخ به این سوال میگوید: «راه عقلانیت جمعی و اجتماعی این است که در جامعه فرصت هایی برای گفت و گو وجود داشته باشد. در این زمینه، نیازمند به یک حوزه عمومی هستیم که درجه آزادی بالایی داشته باشد. برای مثال متفکر یا منتقدی امکان نقد سیاست های عمومی و یا روزنامه نگار امکان انتشار مطلب داشته باشد. استاد دانشگاه امکان گفتن نظرش را داشته باشد و کسی بخاطر سئوال و پرسش مواخذه و محکوم نشود. تنها در این شرایط است که مسیر برای عقلانیت جمعی فراهم می شود.»
بی ثباتی اجتماعی در جامعه احساسی
اما تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس از منظر دیگری به موضوع عقلانیت و عقلانیت اجتماعی نگاه میکند. وی در گفت و گو با خبرنگار«آرمان امروز» ابتدا با ارائه تعریفی از «عقلانیت» میپردازد: «اصولا عقلانیت به معنای متناسب بودن نیازها با مطلوب هاست. اما واقعیت این است که جامعه ما براساس کنشهای اخلاقی » اداره می شود و از «مردم» و «مسئولان» به عنوان دو کفه عقلانیت یاد میکنند، در ادامه صحبتهایش میگوید: «از سویی مسوولان با امکانات و ابزاری که در اختیارشان هست، برای رسیدن به اهدافشان تلاش کردهاند تا حکمی عقلانی را اجرایی کنند. مانند برنامههای ۵ ساله توسعه یا بودجههای سالانه. از سویی ما در این سیستم با سازمانهایی مانند دیوان عدالت و بازرسی مواجه هستیم که سیستمهای نظارتی و محاسباتی عقلانی دولت محسوب میشوند و از سویی با عملکردهای بیحساب و کتابی از سوی دولت مواجه هستیم که در بسیاری از مواقع موضوع عقلانیت را زیر سوال میبرد.»
روی دیگرکفه عقلانیت اما مردم هستند، مقولهای که دکتر آزاد ارمکی در مورد آنها میگوید: «در مقابل بعضی مدیرانی که بعضا رفتاری غیرعقلانی دارند، ما در کشورمان با مردمی مواجهیم که اکثرا براساس احساس و هیجانهای آنی در بسیاری از مواقع تصمیم گیری میکنند. مثلا در انتخابات به شکلی کاملا عاطفی، همه به یک کاندیدا رای میدهند ولی چند ماه بعد از انتخاب کاندیدای مورد نظر، شروع به انتقاد علیه نامبرده میکنند. اگر به دورههای حسن روحانی، محمود احمدی نژاد و حتی خاتمی و رفسنجانی نگاهی بیندازید، این موضوعات را به وضوح خواهید دید. در چنین جامعهای که احساسات و هیجانها جای عقلانیت ابزاری را گرفته، تنها چیزی که نصیب مردم میشود، بی ثباتی اجتماعی است و این همان چیزی است که جامعه ما با آن مواجه است.»
ترازوی عقلانیت در مدینه فاضله
وی با تاکید براینکه جامعه عقلانی جامعهای است که هم حاکمیت و هم مردم آن براساس قاعده عقلانیت ابزاری رفتار کنند، میگوید: «عقلانیت ابزاری به معنای آن است که انسانها یک ابزار و متر و محکی، برای تصمیمهای عقلانی خود داشته باشند. مثلا اگر مردم تمایلی به فرزند آوری به دلیل کمبود امکانات و مشکلات اقتصادی ندارند، درعوض دولت میتواند با اتخاذ تدابیری و فراهم کردن امکانات و لوازم مورد نیاز رویکرد عقلانی مردم را تغییر دهد.» در جامعه امروز، تقریبا همه راهها به نوعی به سیاست ختم میشود. از اقدامات اجتماعی و فرهنگی و ورزشی گرفته تا دغدغههای اقتصادی. برای همین این سوال پیش میآید که چه تفاوتی بین عقلانیت «اجتماعی» با «عقلانیت سیاسی» وجود دارد؟ سوالی که ارمکی در پاسخ به آن میگوید: «این دو در کشور ما بهگونهای به هم تنیدهاند که به سادگی نمیتوان آنها را از هم تفکیک کرد. چرا که چه بخواهیم و چه نخواهیم همه چیز با سیاست آمیخته است.»
این جامعه شناس در پایان به عنوان راهکاری برای جایگزینی عقلانیت ابزاری به جای تصمیمات احساسی خاطر نشان میکند: «راهکار مناسب این است که مسئولان و متولیان قدرت به گونهای عمل کنند که عقلانیت ابزاری، سرلوحه برنامه هایشان باشد و از سویی، برنامه ریزی کنند که عقلانیت ابزاری را در جامعه جایگزین کنش و واکنشهای احساسی بکنند که البته این رویهای طولانی است که حتی اگر امروز هم آغاز شود به این زودیها به نتیجه نمیرسد.»
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰