در تاریخ معاصر بیشمار مطالعه پیرامون خطای دولتها حین سیاستگذاری در مجلات عمومی و علمی انجام شدهاست که بارزترین آنها بحران گرفتاری آمریکا در جنگویتنام در یک دوره ۱۵ساله است. اعتراف برخی مقامات سیاسی عصر کندی، جانسون و نیکسون به اشکالات آمریکا در این جنگ در کنار نقدهای مطبوعاتی گسترده با افشای گسترده اسناد موسسه «رند» کار سیاست جنگی ایالاتمتحده در ویتنام را یکسره کرد. بهرغم چنین تجربهای، خطای سیاستی کماکان نه فقط در کشوری نظیر آمریکا که در جای جای جهان ادامه دارد و دولتهای بسیاری به دلایل مختلف بر خطای خود اصرار دارند.
البته اگر اصرار دولتهای مختلف در ایالاتمتحده بر جنگ در ویتنام ناشی از یک منفعتپرستی باندی در بین نیروهای عالیرتبه امنیتی- نظامی بود، در بسیاری از مناطق جهان مشکلاتی نظیر تبیین خطا از مساله یا مسالهشناسی اشتباه، دامان دولتها را به خطا آلوده کرده و حتی در یک دوره زمانی بلندمدت، جوامع را مجبور به پذیرفتن سیاستهای اشتباه دولتی میکند. در ایران نیز شمار وسیعی از حوزههای سیاستگذاری با بحران خطای سیاستی روبهرو بوده و عجیب اینکه بهرغم تهیه رسالههای دانشگاهی و انتشار گزارشهای سیاستی از سوی پژوهشگاههای رسمی، اصرار دولتها بر سیاستهای خطا پایانی ندارد.
قیمتگذاری دستوری، گشت ارشاد، عدمرفع تحریم، سرکوب نرخ ارز، تاکید مستمر بر ایده خودروسازی ملی، بیتوجهی به ضرورتهای پیوستن به کنوانسیونهای بینالمللی نظیر FATF در کنار طیف وسیعی از سیاستهای اجتماعی و اقتصادی همواره در طول چند دهه اخیر در دستور کار سیاستگذار بودهاند. با اینحال بهرغم نتایج نامناسب آنها برای دولت و ملت، اصرار سیاستگذاران بر تداوم این روندها محل پرسش است. علم اقتصاد و دانش سیاستگذاری عمومی در دهههای اخیر تلاشهایی را برای شناخت بیشتر دولت و سیاسیون انجام داده و سعی کردهاند دلالتهای دولت در اصرار بر نوع خاصی از اقدام را واکاوی کنند. پژوهشهای کاس سانستاین، دنیل کانمن و شماری از اقتصاددانان رفتارگرا در کنار پژوهشهای تجربی چارلز هرمان و کتابهای ویلیام دان در حوزه سیاستگذاری خارجی و عمومی، پرده از راز دولتها در اصرار بر خطاهای سیاستی برمیدارد.
به باور این اندیشمندان خطاهای سیاستی از دو مسیر کلی رخداده و هزینههای مادی و معنوی را به دولتها تحمیل میکند. نخست از مجرای دستگاه نظری و استدلالهایی که سیاسیون را به اتخاذ برخی تصمیمات نهچندان صحیح ترغیب میکند. کارهای پژوهشی ویلیام دان از این قسم هستند. دیگر روند، به ناتوانی دولت در یادگیری برمیگردد که فرآیندی پیچیده و قابل تامل است. در پرونده پیشرو با دعوت از اساتید و دانشجویان علم اقتصاد و دانش سیاستگذاری عمومی سعی شده جنبههای مختلف اصرار دولت بر نوع خاصی از سیاست خطا ارائه شدهاست.
-
-
تکرار خطا؛ آخر چرا؟
دکترعلی سرزعیم/ اقتصاددان
اینکه از دید فردی که بر سکوی مسوولیت نشسته، تصمیمی قابلدفاع است و از دید فردی که بیرون از گود است قابلدفاع نیست، در روانشناسی اجتماعی موضوعی سابقهدار است که در آن گفته میشود نهتنها در عرصه سیاستگذاری، بلکه در عرصه زندگی شخصی نیز چون نسبت به محدودیتهای بیرونی خودمان آگاهی کامل داریم، ولی دیگران معمولا آگاهی خوبی ندارند، تصمیمات ما از دید آنها غیربهینه و حتی گاه اشتباه به نظر میرسد. -
مساله تصمیمگیری سیاستگذار
امیرمحمد تهمتن/ پژوهشگر اقتصادی
علوم رفتاری بهعنوان یک تلاش علمی میانرشتهای از اقتصاد، روانشناسی و علوم اجتماعی یافتههای مهمی را در ارتباط با مساله تصمیمگیری انسان مطرح میکند؛ از جمله آنکه تصمیمگیری تحتتاثیر عوامل مختلف محیطی و روانشناختی میتواند از حالت عقلانی خود خارجشده و پیامدهایی را ناشی شود که نهتنها برای فرد، بلکه برای اجتماع انسانی پیامدهای مخرب و بعضا جبرانناپذیری داشته باشد. پدیدههای مختلفی که در روزگارمان شاهد آن هستیم از جمله چاقی و اضافه وزن، آلودگی هوای کلانشهرها، تخریب محیطزیست و… همگی یک جزء اساسی از رفتار و تصمیمگیری انسان دارند. -
راز اصرار سیاستگذاران بر تداوم سیاستها
وحید میرشفیعی / دانشجوی دکتری سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
انسداد در نظام سیاستگذاری و پافشاری بر اجرای تصمیمهایی که بسیاری از کارشناسان، با معیارهایی از قبیل اثربخشی و کارآیی، آنها را غلط و پرهزینه قلمداد میکنند، در دنیای سیاست پدیدهای ناآشنا نیست. چرایی تغییر یا عدمتغییر سیاستی (Change Policy) در حوزههای مختلف، یکی از موضوعاتی است که تحلیلگران سیاسی به آن پرداختهاند. -
من تکرار میکنم، پس هستم
کیوان حسینوند /دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه علامهطباطبایی
عوامل اقتصادی در مواجهه با شرایط معمول اقتصاد، کمتر استدلال میکنند و عملکرد خود را عموما براساس رفتارهای پیشینی، تجربههای قبلی و با متابعت از دولت (در معنای بخشهای مختلف سیاستگذاری آن)، جمع و پیش میبرند. در مواقع غیرمعمول نیز همان عوامل تلاش میکنند از قوه استدلال خود بهره برده و به شکلی شخصیتر تصمیمگیری کنند. اما در این شرایط هر عامل ممکن است تحت سوگیریهایی، از جمله ناقصبودن اطلاعات و فقدان درک صحیح از شرایط و کجرفتاریهای جمعی قرار گیرد و تصمیمات نهایی آن دچار خطا شود. این موضوع از جمله برای دولت نیز بهعنوان یک کارگزار اقتصادی صادق است. با این همه باید توجه کرد که استدلال در شرایط غیرمعمول توسط عوامل فردی، کاملا متفاوت از عامل جمعی مانند دولت است؛ زیرا اساس استدلال و پایه آن در مقیاس فردی براساس نفع شخصی و در مقیاس دولتی براساس نفع جمعی خواهد بود. -
چرا خطاهای سیاستگذاری تکرار میشوند؟
کیومرث اشتریان/ عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران
هفته پیش در ابتدای یکی از مقالاتم نوشتم که روانشاد دکتر حسین عظیمی از قول آلبرت اینشتین میگوید: «مسائل و مشکلاتی را که حاصل یکنحوه اندیشه و کارند نمیتوان با همان اندیشه و کار حلوفصل کرد.» کاش میشد این نوشتار را همینجا تمام کنم و بگویم، همه حرف در جمله بالا آمده است. آری! مساله این است که خطا از خلأ درنمیآید، بلکه حاصل گونهای از اندیشیدن است که معمولا از روان آشفته و هراسان بیرون میآید. البته این هراسناکی میتواند در پوششی از اعتمادبهنفس کاذب هم پنهان شود. پیشفرضها و تحلیلهای سادهانگارانهای که از درون حلقههای بستهای از باندها، جناحها، دفاتر مسوولان، حلقههای امنیتی، فرقههای سیاسی و… پدید میآید، مبنایی برای مدلهای تحلیلی و تصمیمگیریهای غلط ما هستند. این پیشفرضها بیش و پیش از هر چیز، نوعی «رژیم روانی» از باور به وجود میآورند و قدرت ساختاری-روانی ایجاد میکنند و به نوبه خود قواعد متصلب شناختی پدید میآورند که سرچشمه تکرار خطاهاست. -
دو راه خروج از چرخه خطا
مهدی مطلق /سیاستپژوه
از شهریور سالجاری تاکنون، شاهد نگارش تحلیلهای متعددی پیرامون نحوه تبدیل یکمشکل به بحرانی فراگیر بودیم. سوال اساسی برای بسیاری این است که چگونه و با چه منطقی هر مسالهای میتواند به بحران تمامعیار داخلی و بینالمللی تبدیل شود. در فضا و گفتمان «سیاستگذاری عمومی» ذات و ریشههای بحرانها در نادیدهگرفتن «منفعت عمومی» است. اساسا بنای سیاستگذاری بر شالوده منفعت عمومی ساخته شده است. منفعت عمومی بهعنوان هسته اصلی «نظریههای دموکراتیک حکومت» در نظر گرفته میشود. مبنای سیاستگذاری عمومی را باید«منفعت عمومی» در نظر بگیریم و در این صورت اساسا نمیتوانیم سیاستگذاری عمومی را در نظامی غیردمکراتیک اعمال کنیم. پس ضرورت اساسی سیاستگذاری عمومی، حدی از دموکراسی در نظام سیاسی است؛ وگرنه دیگر شاهد سیاستگذاری به صورت خاص از وجه «عمومی» آن نیستیم، به این معنا که سیاستگذاری منافع عموم مردم را به صورت خاص تامین نمیکند. پرسش اساسی ما در این نوشتار این است که چرا در ایران، شاهد کمرنگشدن وجه «عمومی» سیاستگذاری هستیم؟ -
یادگیری؛ حلقه مفقوده سیاست عمومی در ایران
سیدمحمدرضا دادگستر / پژوهشگر سیاستگذاریعمومی
چرخههای تکرار خطا در حوزههای مختلف سیاستگذاری عمومی در ایران، این پرسش را به میان میآورد که چرا سیاستگذار همچنان به تصمیمات اشتباه گذشته پایبند است؟ چرا بهرغم هزینههای بالای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، شاهد تغییرات لازم هنگام بحرانهای ناشی از گزینههای سیاستی پیشین نیستیم؟ چگونه میتوان به برونرفت از چرخههای تکرار اشتباه و پافشاری بر خطا در سیاست عمومی اندیشید؟ -
دوراهی پایبندی یا بازاندیشی؟
نسترن محمدحسینی /کارشناسی ارشد سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
تصمیمگیری برای حل یکمساله اجتماعی با توجه به شناخت ما از آن، رویکرد ما به آن موضوع و هدف ما از حل آن مساله را نشان میدهد. ما طبق همه این موارد، تصمیمی اتخاذ و راهی را انتخاب میکنیم و در این راه تلاش کرده و منابع چشمگیری را صرف میکنیم تا در نهایت به هدف غاییمان برسیم. اما گاه ممکن است به این نتیجه برسیم که چیزی که زمان و منابع زیادی را برایش صرف کردیم، کارنمود ضعیفی داشته است. در اینجا چه باید کنیم؟ ثابتماندن در مسیری که نارضایتیها و بازخوردهای نامطلوب را بیشتر میکند، انتخاب درست است یا تغییر سیاست؟
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰