تاریخ انتشار : چهارشنبه 9 تیر 1400 - 8:34
کد خبر : 73032

افق باز رهایی

افق باز رهایی

ارمان شرق- بازخوانی تاریخ مشروطه، بازاندیشی و تامل برای فهم لحظه اکنون است، با نگرشی انتقادی، مستند، خردباور و تا سر حد امکان به دور از احساسات و عواطف و ارزشگذاری‌های سوگیرانه. می‌خواهیم بدانیم که در دویست- سیصد ساله اخیر بر ما چه گذشته و چطور به لحظه حال رسیدیم. در این بازنگری به کلیشه‌ها و روایت‌های قالبی و غیرمستند توجه نمی‌کنیم و هیچ نگرشی را قطعی فرض نمی‌کنیم. اما آیا این بازنگری صرفا کاری معرفت‌شناسانه و روشنگرانه نیست، اگرچه نیل به همین اهداف هم در صورت تامین حداقلی، بسیار مغتنم و ارزشمند است.

۱۱۵ سال از امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین‌شاه در مردادماه ۱۲۸۵ خورشیدی می‌گذرد و ایرانیان هنوز در تکاپوی آزادی و برابری و قانون به سر می‌برند. بی‌تردید انقلاب مشروطه در کنار ورود آریایی‌ها به فلات ایران، سقوط ساسانیان و تاسیس سلسله صفویه، یکی از نقاط عطف تاریخ کهن این سرزمین است. با مشروطه، نظام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هزاران‌ساله ایران دستخوش ضربه‌ای تکان‌دهنده شد، اگرچه غیرمنتظره نیست به علت پیشینه کهن و ریشه‌دار برج و باروی ستبر آن نظم قدیم، با گذشت بیش از یک سده، هنوز نتوان از استقرار کامل آرمان‌های این انقلاب سخن به میان آورد.
مشروطه لحظه پایان حاکمیت بلامنازع و بی‌چون و چرای گفتار استبدادی و سلطنت مطلقه است. تا پیش از آن، شک و تردید درباره حق حاکمان بر حیات و ممات و زندگی رعیت، دست‌کم در این جغرافیا، نه امکان داشت و نه حتی قابل درک بود. شاه نماینده و مسوول برقراری نظم کیهانی روی زمین بود و در معدود جاهایی هم که در طول تاریخ، مردم در قالب دموکراسی اجازه اظهارنظر یافتند، یا از سوی متفکران پیشاتجدد مورد طعن و تحقیر قرار گرفتند، یا درنهایت ناگزیر بودند به همان نظم پیشین تن بدهند.
مشروطه لحظه تولد مردم ایران است، دقیقه آگاهی آنها و به در آمدن‌شان از نابالغی خودخواسته. گیرم تازه اول عشق باشد و هنوز تا رهایی کامل فرسنگ‌ها راه پر پیچ و خم و مسیر پرسنگلاخ. مهم آن است که مردم- حتی نیم‌بند- به حق و حقوق خودشان آگاه شده‌اند و دیگر هیچ توجیهی را برای زور و استبداد، جز با زور و سرکوب، نمی‌پذیرند. آنها خواستار حاکمیت قانونی هستند که از دل مناسبات زندگی آنها بر آمده و ناظر به سعادت و رفاه و خیر اینجایی و اکنونی ایشان است، قانونی که برآیند رای و مشارکت همگانی است، نه دستورالعملی از پیش نوشته‌شده توسط گروهی خاص و منحصر به فرد.
مشروطه همچنین دروازه ورود قطعی ایران به گردونه جهان جدید است و زمینه‌ساز تاسیس ملت-دولت مدرن در ایران. تا پیش از آن ایرانیان ناگزیر و از سر اجبار با دنیای نو تماس‌هایی گاه دردناک برقرار کرده بودند، مواجهاتی تنش‌آلود و آسیب‌زا (تروماتیک). اکنون با مشروطه، این رویارویی قطعی و گریزناپذیر شد. دیگر چاره‌ای جز ورود به جهان نو باقی نماند.
پرداختن به تاریخ مشروطه، عطف توجه به امروز ماست، همچنان که بندتو کروچه (۱۹۵۲–۱۸۶۶) فیلسوف، تاریخ‌دان و سیاستمدار ایتالیایی می‌گفت: «هر تاریخ راستینی، تاریخ معاصر است.» بر این اساس سلسله‌یادداشت‌های «ما و مشروطیت» قصد دارد به جنبه‌هایی از این رویداد مهم و اثرگذار بپردازد و این نقطه‌عطف تاریخی اثرگذار را از منظرهای متفاوت مورد بحث قرار دهد. اما پیش از آن توضیحی درباره وصف «تاریخی» ضروری است.
تاریخ نه به معنای اصل رویدادها و وقایع و رخدادهای گذشته (تاریخ یک به تعبیر مایک استنفورد)، بلکه به معنای روایت آنها (تاریخ دو)، در روزگار ما یک دانش (knowledge) است، معرفتی روش‌مند، مساله‌مند، انتقادی و مستند با رویکردها و نگرش‌های واضح و متمایز. دیگر تاریخ‌نگاری در انحصار دربارها و حاشیه‌های قدرت نیست تا برای اهداف سیاسی و مشروعیت‌بخشی به خود، نگارش آن را به کاتبان و دیوانسالاران فرهیخته و دانشمند خود سفارش کنند. مورخان نیز دگرگون شده‌اند. نگرش‌های انتقادی و رویکردهای تحلیلی جای نگاه‌های قضا و قدری را گرفته و استنادات تاریخی و رجوع به منابع و مدارک و اسناد معتبر و قابل وثوق برای جامعه علمی ضرورت پیدا کرده است. دیگر مورخان صرفا وجهه همت خود را صرف روایت قصه زندگی و رشادت‌های شاهان و جابه‌جایی سلسله‌ها و حکومت‌ها نمی‌کنند و وقایع و رویدادهای تاریخی را از منظرها و چشم‌اندازهای گوناگون روایت می‌کنند، ضمن آنکه می‌کوشند تا سر حد امکان محدودیت‌های منظر خود را به مخاطب نشان دهند.
درنهایت آنکه قطعیت و جزم‌انگاری در تاریخ‌نگاری تحقیقی و عالمانه زمانه ما جایی ندارد و همه مورخان آگاهند که آنچه می‌گویند یا می‌نویسند، صرفا روایتی در جهت آشکارسازی جنبه‌هایی از واقعیت و حقیقت گذشته است. این گذشته لازم نیست صد سال پیش باشد، بلکه می‌تواند لحظه جاری باشد که آن به آن، با گذر از دریچه اکنون از آینده بیکران عبور و به اقیانوس نامتناهی گذشته عبور می‌کند. هدف از این تاریخ‌دانی، بیش از هر چیز فهم لحظه حال و درک چرایی و چگونگی آن است. به تعبیر زیبای فردوسی حکیم در سرآغاز شاهنامه در بیان علت سرایش این اسطوره- حماسه- تراژدی- تاریخ گرانسنگ: بپرسیدشان از کیان جهان/ وزان نامداران و فرخ‌مهان// که گیتی به آغاز چون داشتند/ که ایدون به ما خار بگذاشتند// چگونه سر آمد به نیک‌اختری/ بریشان بر آن روز کندآوری
بنابراین و از منظر این نگاه به تاریخ، بازخوانی تاریخ مشروطه، بازاندیشی و تامل برای فهم لحظه اکنون است، با نگرشی انتقادی، مستند، خردباور و تا سر حد امکان به دور از احساسات و عواطف و ارزشگذاری‌های سوگیرانه. می‌خواهیم بدانیم که در دویست- سیصد ساله اخیر بر ما چه گذشته و چطور به لحظه حال رسیدیم. در این بازنگری به کلیشه‌ها و روایت‌های قالبی و غیرمستند توجه نمی‌کنیم و هیچ نگرشی را قطعی فرض نمی‌کنیم. اما آیا این بازنگری صرفا کاری معرفت‌شناسانه و روشنگرانه نیست، اگرچه نیل به همین اهداف هم در صورت تامین حداقلی، بسیار مغتنم و ارزشمند است. بازنگری انتقادی و چند سویه تاریخ، همچنین روشنگر بذرهای بارور اما به ثمر نرسیده است، امکان‌هایی که به هر علت یا دلیلی محقق نشده‌اند، اما متنوع نبوده و نیستند. صرف وجود این امکان‌ها، نفی اجبار و اثبات آزادی است، گشودگی به آینده و افق باز رهایی.
منبع:اعتماد/محسن آزموده

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.