یادبودی برای نواندیش دینی جمهوریخواه
آرمان شرق-گروه سیاست:«طالقانی تاکید میکرد که آزادی خار چشم دیکتاتوری و دیکتاتورها است و به همین دلیل آنها تمام زور خود را برای بیرون راندن و سلب آزادی به کار میبندند. طالقانی دیکتاتوری دینی را خطرناکتر از انواع دیگر دیکتاتوری میدانست و دیکتاتوری دینی را تیغ دو لبه میدانست که یک لبه آن سر خود دین را میبرد و لبه دیگرش سر آزادیهای اجتماعی و رفاه را میبرد.»
یادبودی برای نواندیش دینی جمهوریخواه
اعتماد: عصر یکشنبه، چهل و چهارمین سالگرد درگذشت مرحوم آیتالله سیدمحمود طالقانی با عنوان «طالقانی؛ سلطنت و جمهوریت» در کانون توحید تهران برگزار شد.
یکی از برنامههایی که در این مراسم به آن پرداخته شد و مهمان مراسم در جریان آن قرار گرفتند، معرفی کتابخانه آیتالله طالقانی بود که به همت دبیرخانه مجتمع فرهنگی آیتالله طالقانی جمعآوری شده است.
همچنین مجری برنامه یادی از «بهاره هدایت» کرد و خطاب به او گفت: «ما صدای تو را شنیدیم و سلامتی تو مهم است.»
سید محمدمهدی جعفری نویسنده، مترجم، دین پژوه، سخنران مقدماتی چهل و چهارمین مراسم بزرگداشت سالگرد وفات سیدمحمود طالقانی بود.
محمدمهدی جعفری به عنوان اولین سخنران این مراسم به نمایندگی از مجتمع فرهنگی آیتالله طالقانی و خانواده ایشان، خطاب به حضار گفت: «از اینکه در مراسم چهل و چهارمین سالگرد درگذشت مرحوم طالقانی حضور یافتید، تشکر و قدردانی میکنم.» او در ادامه پیرامون گفتمان و نگاه سیاسی و فقهی «پدر طالقانی»، گفت: «هیچ مفهومی به اندازه آزادی برای طالقانی مهم نبود. او معتقد بود، آزادی به حدی مهم و شریف است که نمیتوان هیچ بهانهای برای سلب آن پیدا کرد. هیچ فرد و گروهی تحت هیچ بهانهای نمیتواند و نباید آزادی را سلب کند.»
وی افزود: «طالقانی تاکید میکرد که آزادی خار چشم دیکتاتوری و دیکتاتورها است و به همین دلیل آنها تمام زور خود را برای بیرون راندن و سلب آزادی به کار میبندند. طالقانی دیکتاتوری دینی را خطرناکتر از انواع دیگر دیکتاتوری میدانست و دیکتاتوری دینی را تیغ دو لبه میدانست که یک لبه آن سر خود دین را میبرد و لبه دیگرش سر آزادیهای اجتماعی و رفاه را میبرد.»
آقاجری: در دوره مشروطه بین اندیشههای قدیمی فقها و فقهای تجددخواه اصطکاک بود
هاشم آقاجری در مراسم چهل و چهارمین سالگرد رحلت آیتالله سید محمود طالقانی که عصر یکشنبه ۱۹ شهریور، در کانون توحید برگزار شد، در قالب برنامه «طالقانی؛ سلطنت و جمهوریت»، گفت: «به امید رخت بر بستن پلشتیها، ظلمها، نامردمیها و نامردیها، باید نسبت به گذشته و حال خودآگاه باشیم و آینده را حدس بزنیم.»
وی با اشاره به شرایطی که مردم ایران در دوره پهلوی داشتند، اظهار کرد: «در بهمن ۵۷ ما با این نیت که خفقان و عدم توجه به خواست مردم نباشد یا کمتر شود، انقلاب کردیم. اما بعد از دههها امروز باید اعتراف کنیم که آن حالتها و شرایطی که ما را ترغیب و تشویق کرد که انقلاب کنیم….»
آقاجری با بیان اینکه به اذعان بسیاری از کارشناسان انقلاب بهمن ۵۷ مردمیترین انقلاب کلاسیک در قرن بیستم بود و یکی از چهرههای درخشان آن انقلاب، پدر طالقانی بود، گفت: «کسی که امروز به مناسبت سالگرد درگذشتش، اینجا گرد هم آمدیم که از اندیشههای او یادی کنیم و از گفتمان خالص و ناب ایشان تجلیل به عمل آوریم.»
این دینپژوه خاطرنشان کرد: «عنوان این نشست، طالقانی؛ سلطنت و جمهوریت است. این موضوع از سه منظر و سه رهیافت قابل بحث و بررسی است. سلطنت و جمهوریت دو نوع حکمرانی و نظام سیاسی را نمایندگی میکنند و هر کدام حاکم باشند دیگری بهطور طبیعی نیست. بین این دو تضاد، تناقض و پارادوکس وجود دارد.»
این استاد دانشگاه ادامه داد: «از منظرهای سیاسی، فلسفی و فقهی میتوان در مورد این دو خاستگاه یا شکل و مفهوم بحث کرد. از منظر تاریخ سیاسی، جامعهشناختی و فکری هم میشود به این مفاهیم و کارکرد هر کدام وارد شد. من اجمالا از منظر تاریخی به این موضوع ورود میکنم.»
آقاجری یادآور شد: «وقتی از سلطان عادل بحث به میان میآید، معنی عام آن و حاکمیت سیاسی آن را درنظر دارند نه کارکرد و رابطه آن با مردم و جامعه و مفاهیم انسانی مترتب بر آن. معنای خاص موردنظر ما از سلطنت، نوع نظام سیاسی است که در کنار دیگر نظامهای سیاسی معنا مییابد. ارسطو سلطنت را در کنار نظام اشرفسالاری و جمهوری یکی از سه نظام اصلی در جهان میدانست. از نظر ارسطو هر کدام از این نظامها یک نسخه بدلی، انحرافی یا مشابه داشتند.»
این پژوهشگر دینی به تعاریف متاخرتر فلاسفه سیاسی از انواع حکومت پرداخت و در این باره که فقه سیاسی شیعه یکی از انواع آرمانشهرهایی بود که تا قبل از انقلاب ۵۷ امتحان نشده بود، افزود: «در طول تاریخ شیخ و شاه و سلطان و فقیه با هم همکاری تنگاتنگ داشتند. در این مدل، نظریه شبانرمگی حاکم بود. در آن شاه شبان و مردم رمه بودند. در این مدل که ارسطو آن را مدل تیرانی میگفت، اعمال قدرت بدون لحاظ کردن هیچ محدودیت، معذوریت و چارچوب اخلاقی یا سیستمی، انجام میشد…. همیشه فقها وعده شکلی از حکومت را میدادند که مردم عادی آرزوی تحقق آن را داشتند و البته گروهی از فقها نیازی به تحقق حکومت اسلامی احساس نمیکردند و معتقد بودند در سایه سلطان عادل، همان اتوپیای فقه سیاسی شیعه، تا حدودی محقق میشود تا اینکه مشروطه با امضای یک سلطان رسمی شد.»
وی یادآور شد: «موج تجددخواهی مشروطه، اندیشههای حکمرانی جدید غربی بر برخی فقها و فعالان مذهبی تاثیر گذاشت. همزمان اوج اصطکاک بین اندیشههای قدیمی فقها و فقهای تجددخواه در همین دوره بود که میتوان نماینده مشروعهخواهان راشیخ فضلالله نوری دانست. او به درستی تاکید داشت که سنت حکومت در ایران، همکاری فقیه و شیخ با سلطان اسلام یا ضلالله بود. این دیدگاه جدید که منشا قدرت مردم یا رعیت است، برای این خاستگاه مذهبی سنگین و غیر قابل پذیرش بود.»
آقاجری گفت: «تاریخ را همه میدانیم. لذا کشمکش بین این دو خاستگاه کهنه و مدرن به امروز ما کشیده شده و در مسیر بسیار خرابیها به بار آورده است و امروز اندیشههای شیخ فضلالله نوری و شاگرد استاد ندیده خلف او یعنی مرحوم مصباحیزدی» دیده میشود.
شرح سیر تطور اندیشه سیاسی طالقانی
این استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس، در بخش دیگری از سخنانش به اندیشه سیاسی آیتالله طالقانی پرداخت و گفت: «سیر اندیشه سیاسی آیتالله طالقانی را میتوان به دو دوره تقسیم کرد. البته معمولا پژوهشگران و علاقهمندان به اندیشه سیاسی او، متوجه این تمایز نیستند. پدر طالقانی در بخش نخست از حیات سیاسی خود، متاثر از اندیشه سیاسی مرحوم علامه محمدحسین نایینی و تنبیهالامه و تنزیهالمله او بود. علامه نایینی نویسنده مشهور تنبیهالامه، از علمای بزرگ مشروطهخواه و از شاگردان مبرز و بزرگ آخوند ملاکاظم خراسانی است. علامه نایینی در تنبیهالامه در برابر مشروعهخواهان سلطنتطلب، از مشروطه سلطنتی دفاع میکند. آیتالله طالقانی هم که شارح تنبیهالامه است، در بخش نخست سیر فکری و سیاستورزی خود، مدافع این دیدگاه است. اما تجربههای بعدی، او را از علامه نایینی دور و به دیدگاههای استاد نایینی یعنی آخوند خراسانی نزدیک میکند. آخوند خراسانی از بزرگترین علمای مشروطهخواه است که در اندیشه سیاسی خود، نظری متفاوت با نایینی دارد. او حتی با سلطنت مشروطه هم مخالف است و معتقد است که در عصر غیبت، حکومت متعلق به جمهور مردم است. آیتالله طالقانی نیز در دوره دوم حیات سیاسی و فکری خود به دیدگاههای مرحوم آخوند خراسانی نزدیک میشود و معتقد است که حکومت متعلق به جمهور است. از این حیث میتوان یک سیر تطور در اندیشه سیاسی آیتالله طالقانی از سلطنت مشروطه به جمهوریت دید.»
شریعتی: طالقانی نماد نواندیشی دینی بود
احسان شریعتی پژوهشگر فلسفه نیز در این مراسم به سخنرانی پرداخت. او در ابتدای صحبت خود طالقانی را نماد اتصال نسلهای ممتد دانست و گفت: «طالقانی از نسل ما تا نسل نهضت ملی شدن نفت و پس از انقلاب نماد دموکراسی شورایی و آزادیهای مدنی و حقوق انسانی بود. شریعتی در ادامه طالقانی را «نماد نواندیشی دینی و نوزایی و بازسازی فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر جدید» دانست.
شریعتی موضوع سلطنت یا جمهوری را صورت مساله درستی ندانست و افزود: «مساله این نیست که سلطنت درست است یا جمهوری و طالقانی با بنبست اصلاح سلطنت، به جمهوری رسید.»
او ادامه داد: «طرح درست مساله، میتواند منجر به یافتن نیمه پاسخ شود. ما در این چهار دهه با آرمانهای انقلاب مشروطه، حاکمیت قانون، بنیاد استقلال و آزادی شروع کردیم ولو با رویکرد اسلامی و ایرانی، اما در شرایطی هستیم و مواجهیم که با تضعیف آزادیها و خاموش کردن اعتراضات و مطالبات، انحلال نهادهای مدنی صنفی و حصر و زندان … و دافعهای نسبت به این سوء مدیریت ایجاد شده است.» او در ادامه ضمن اشاره به اینکه «با این دافعه ایجاد شده، آرمانها و ارزشها و دین و انقلاب و جمهوری … زیر سوال رفتند»، افزود: «در شرایطی که در نظام پساانقلاب از این مفاهیم به شکل معکوس ایجاد شده، این سوال به صورت مصنوعی ایجاد شده که برگردیم به گذشته یا نوعی اقتدارگرایی جدید که خود، خطر بازتولید استبداد که سنت سیاسی تاریخی ما است را دارد.»
شریعتی با بیان اینکه «ما یکی از دلایل ناکامی جنبشهای مختلف از صدر مشروطه تاکنون را دو محور میدانیم»، گفت: «یکی تعریف نادرست مفاهیم در ذهن جامعه و دوم نبود قدرت متشکلی که بتواند خواست حاکمیت قانون بنیاد را تحقق ببخشد.»
دو نقیصه تاریخی برای نداشتن قدرت متشکل
این پژوهشگر فلسفه در ادامه گفت: «قدرت متشکل نداشتن ناشی از دو نقیصه تاریخی است؛ یکی ساختاری، طبقاتی و تاریخی است که طبقه بورژوازی در اروپا، در ایران شکل نگرفت.» او افزود: «بهطور کلی جامعه شهری و جامعه مدنی در ایران شکل نگرفته است.» شریعتی در ادامه شرح نقیصه تاریخی مورد اشارهاش، گفت: «دیگری کنشگری و استراتژیهایی است که نیروهای تحولخواه دنبال کردهاند. این استراتژیها باید آسیبشناسی شوند که چرا درست عمل نکردیم و نتوانستیم در تحقق آرمانها موفق شویم.»
شریعتی ادامه داد: «طرح درست مساله این است که چرا ما به دموکراسی و مردمسالاری که نظام تحقق یافته آزادی و عدالت بود، نرسیدیم و نتوانستیم راهکاری برای برونرفت از آن بنبست تاریخی پیدا کنیم.» شریعتی افزود: «صورت مساله این است که چگونه از استبداد به دموکراسی و از انحطاط به توسعه میتوانیم برسیم.»
او در ادامه با بیان تعریفی از مفهوم جمهوری و سلطنت در تاریخ فکر و فلسفه، گفت که «در تاریخ فکر و فلسفه، اندیشه، جمهوری سه منبع دارد.»
شریعتی ادامه داد: «دو نوع حکومت داریم؛ یکی حکومتهای استبدادی است که در آن یک نفر آزاد بوده و تصمیم میگیرد و بقیه مطیع او هستند. این نظام، نظام ارباب و رعیتی است. در برابر نظام جمهوری، نظام سیاسی پرولتاریا (نظام سیاسی حاکم بر دولت شهر) قرار دارد. این نوع نظامی است که براساس منافع یک فرد تعیین نمیگردد، بلکه براساس خیر مشترک و مصلحت عمومی و نفع متقابل تعریف میشود.»
او افزود: «همین تقسیمبندی را علامه نایینی ارایه دادند که اولینبار پدر طالقانی این اثر را در سال ۱۳۳۴ معرفی کرده و شرح دادند که شش سال پیش نیز زندهیاد فیرحی آن را بازنشر کردند.»
او با اشاره به اینکه «آقای طالقانی تفسیرش از نظر فقه شیعی به مساله قدرت بسیار مهم است»، گفت: «طالقانی براساس سنت فقهی و سنت اخلاقی به حکومت نگاه میکند ولی آنچه مهم است سنت فلسفه سیاسی است که به تاسیس میپردازد نه به توجیه شرعی و نگاه اخلاقی؛ بلکه به نظام کار دارد. آنچه در مشروطه اتفاق افتاد و شبههای هم باقی مانده، مفاهیم جدید بود که وارد ایران شد و نزد علما اینگونه تلقی شد که میخواهیم قدرت را از مطلقه، مشروعه کنیم و بحث بر سر تغییر ساختاری نظام به یک نظام دموکراتیک بود.»
نظام دموکراتیک در جمهوری به دنبال این است که چه کسی حکومت کند
شریعتی گفت: «نظام دموکراتیک در جمهوری، قابل تفکیک است و به دنبال پاسخی است که چه کسی حکومت کند؛ آنارشی و آریستوکراسی و دموکراسی میتوانند به خطر استبداد که روال عادی حکومت شرقی بوده و ما هم در ایران همیشه با تجدید تولید آن مواجه بودیم، بینجامد. این انقلاب، توحیدی و اسلامی بود و این ایده را سیاستشناسان اروپایی مطالعه کردند که در انقلاب توحیدی همه در برابر خدای واحد، مساوی تلقی میشوند که در آن کرامت انسانی برمبنای تقواست.»
او ادامه داد: «این یک انقلاب بزرگ از نظر تبعات سیاسی بود ولی عدالت به این دلیل تحقق نیافت که عدالت در حد یک نصیحت اخلاقی باقی ماند.»
شریعتی افزود: «در فقه اسلامی هم میبینیم که این موارد از بین نرفت؛ با اینکه اسلام، انقلابی توسط زنان و بردگان برای ایجاد نظام شورایی بود اما در تاریخ اسلام اندیشه سلطنت، تجدید تولید شد؛ از شکل اموی گرفته تا عباسی و…. عثمانی و تا دوره جدید انقلاب مشروطه و….» او ادامه داد: «در دهه ۶۰ میبینیم نواندیشی دینی، حذف میشود و همفکران طالقانی و شریعتی از میدان خارج شدند و نوعی روحانیسالاری در نظام جمهوری اسلامی رخ میدهد.»
میگویند رضاخان حزباللهی نیاز داریم!
شریعتی با بیان اینکه «یک چرخش دموکراتیک در نظام ایران رخ میدهد که با تجدید مواجهیم»، افزود: «امروزه میبینیم که شعارهایی داده میشود که براساس آنها به دیکتاتور جدید و رضاخان حزباللهی نیاز داریم و حتی این بحث امروز هم، نشاندهنده این است که اندیشه دموکراسی نه در اندیشه نیروهای سیاسی شکل گرفته و نه در جامعه مدنی؛ با اینکه مجموعه این شکستها و ناکامیها، دانش متراکمی برای ما نسبت به جوامع همسایگان به وجود آورده است.» شریعتی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «از نظر نمایندگی و نظام رسمی و تبلیغات و گفتمانی که مطرح است، متاسفانه گویا در آستانه انقلاب مشروطه هستیم و در سطح عدالتخانه و بازتعریف جمهوری و دموکراسی هستیم، چراکه این مفاهیم هنوز حل نشدهاند.»
طالقانی یکی از رهبران انقلاب بود
شریعتی در ادامه با اشاره به موانع نهضت مشروطه، گفت: «در رساله حرمت مشروطه اثر شیخ فضلالله نوری، درباره برخی کلمات شرحهایی داده است؛ مثلا در آن آمده کلمه خبیثه آزادی و اصل التقاطی مساوات که ما در اسلام مساوات نداریم. شیخ فضلالله در این رساله که رویکردی منفی نسبت به مشروطه دارد، میگوید مشروطه فتنه بزرگ آخر الزمان است و میافزاید؛ در ابتدا من گول خوردم و از مشروطه حمایت کردم. محال است در اسلام بین مسلمان و غیرمسلمان و زن و مرد، مساوات باشد و اصولا در دوره غیبت، مجلسی نمیتواند قانونگذاری یا جعل قانون کند، بلکه باید مجتهدین با استنباط از کتاب و سنت قانون تعیین کنند.»
شریعتی با تاکید بر اینکه «این تفکر یکی از موانع بر سر راه نهضت مشروطهخواهی بود و بعضا در انقلاب ۵۷ هم این تفکر تکرار شد»، افزود: «البته علامه نایینی و آیتالله طالقانی مدام نسبت به این موانع هشدار میدادند. آیتالله طالقانی و علامه نایینی دو منبع استبداد دینی و استبداد سیاسی را دو منبع نرسیدن به دموکراسی میدانند.»
احسان شریعتی افزود: «ما احتیاج به نقد و بررسی گذشته داریم چنانچه ابهامات و شبهات موجب سوءبرداشتهایی شده است و همین سوءبرداشت نشان میدهد ما نیاز به بازخوانی این تعابیر داریم؛ یعنی آنچه نمیخواهیم با آنچه میخواهیم.»
این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: «یکی از نقدهایی که میشود مطرح کرد، این بود که جنبه سلبی این عبارات مطرح بود و آنچه نمیخواهیم، بر آنچه میخواهیم مقدم بود و همچنین درک عمیق علمی از خود دموکراسی و نظامهای جدید وجود نداشت. علاوه بر آن ما تجربه زیسته عملی نداشتهایم. بیشتر حرکتها، تداوم نهضتهای انقلابی خود ایران بود که با دستاوردهای جدید به شیوه ناقص آشنا میشوند و به این مطالبات هم مسلح میشدند.»
او همچنان تاکید کرد: «این عبارات به شکل کامل از نظر فلسفی و هستی شناختی مطرح نشد و در نتیجه موجب سوءتفاهماتی میشد. چنانکه رهبران این انقلابها، وقتی میگفتند حکومت اسلامی، معلوم نبود که یعنی آیا علما قدرت را در تمام ابعادش میشناختند؟»
شریعتی افزود: «علما در زمان پهلوی تخطی بزرگی از حاکمیت میبینند. پهلوی به سابقهای که از زمان صفویان، پیرامون تقسیم کاری که بین روحانیت و سلطنت بوده، به خصوص بعد از ۱۵ خرداد، پایبند نمیماند و در نتیجه تضاد بین سلطنت و روحانیت تشدید میشود. این باعث میشود تا آنها معترض شوند و نهایتا تمام آن نظام عرفی فرو میریزد و تمام قدرت در دست روحانیت یکپارچه میشود.»
او ادامه داد: «بحث این است که چگونه تمام قدرت فرو ریخت و کلیدش را خود نظامیان به صاحبان بعدی دادند.» احسان شریعتی همچنین طالقانی را یکی از رهبران انقلاب اسلامی دانست.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰