اندیشه ورزی کنید اما وسواس در اندیشه نداشته باشید
ارمان شرق- طبق پژوهشهای مستدل؛ توانایی در استدلال کردن، داشتن ذهن باز نسبت به جهان بینیهای گوناگون، انعطافپذیری نسبت به گزینهها و عقاید گوناگون، فهم عقاید دیگران، انصاف در ارزیابی استدلال ها، داشتن صداقت در برخورد با تعصب، پیش داوری، شرطی شدگی، خودگرایی یا گروه گرایی خویش، احتیاط در قضاوت، اشتیاق در بازنگری و اصلاح نگرشها وقتی که بازخوردهای صادقانه پیشنهاد به تغییر میدهد
سیدمحمود کمال آرا در یادداشتی درباره وسواس در اندیشه ورزی مینویسد: نیندیشیدن، با وسواس در اندیشه ورزی تفاوت دارد. نیندیشیدن و حرکت در مسیر از پیش تعیین شده در یک سازمان، موجب فرسایشی شدن و عدم تحرک در آن ساختار میگردد.
اگر طبق تعاریف معمول بگوییم اندیشه، سازمان دادن و تکرار سازماندهی در یادگیری گذشته جهت استفاده در موقعیت فعلی است، بنابر این آن را با ایده تمیز دادهایم. حال قبل از آن که به تفکر و ایدهپردازی و اندیشه ورزی و وسواس در اندیشه ورزی بپردازیم باید توهم یا پریشانپنداری را که از دنیای خارجی اندیشه ورز نشأت میگیرد را هم با تفکر و اندیشه ورزی جدا کنیم.
ایده را باید به عنوان یک طرح و در حقیقت یک تصور ذهنی پذیرفت. شاید بتوان ایده دادن را اولین گام برای حل یک مشکل یا برآورده کردن یک نیاز دانست. به عبارت دیگر ایده سادهترین راه حلی است که انسان در برابر یک مسئله یا نیاز به آن اندیشه میکند، هر چند میتوان یک ایده را بسط داد و پیچیده کرد. زمانی ما توانستهایم درباره یک ایده مناسب اندیشه کنیم که بتوانیم آن را پرورش و پالایش کرده و ایده را جهت تولید یک موضوع و یا یک مفهوم سوق دهیم.
حال با توضیحات فوق، وسواس در اندیشه فقط بحث پژوهشی در حوزه روانشناسی نمیباشد بلکه برای سیاستگذاران و استراتژیستها، دوری از وسواس در اندیشه ورز اهمیت بیشتری دارد. چراکه اندیشه نرسیده و اندیشه ورزی مسموم سبب میشود، خروجی اندیشه ورزی در راهبرد یک سازمان افت کرده و طبعا آن تشکیلات را دچار خستگی و ناتوانیکند. در واقع هنگامی که اندیشه ورزان و استراتژیستهای یک سازمان دچار وسواس در اندیشه ورزی شوند، تعادل آن سازمان در رسیدن به اهداف و ماموریتها از دست خواهد رفت. اندیشه ورزی که دچار وسواس در اندیشه شود، سازگاریاش با محیط مورد اندیشه برهم خواهد خورد.
معمولا اندیشه ورزانی که در یک سازمان با اندیشههای بیهوده سرشاخ میشوند، ترجیح میدهند این وسواس اندیشه را به عنوان یک مساله خصوصی و خارج از سازمان قلمداد کنند و این موضوع آنها را تا مدتها درگیر اندیشههای مزاحم کرده و طبیعی است که این وسواس اندیشه در اندیشه ورزان، سازمان را با یک بحران جدی مواجه میکند.
اندیشه ورزانِ وسواسی که خود راهبرد نویسان حرفهای هستند، هرچند میدانند اندیشه منفی و پریشان، منطقی در اندیشه ورزی سازمانشان ندارد، اما ناخودآگاه مداومت در اندیشه ورزی آنان را با این پدیده درگیر کرده و در درازمدت به عملکرد مثبت در سازمان ضربه وارد میکند.
با پژوهش در اندیشه ورزی و بررسی وسواس در اندیشه میتوان دریافت که میان اندیشه و توهم باید تمیز قائل شد. نباید مداومت در اندیشه ورزی، علائم وسواس اندیشه را در شورای راهبردی یک سازمان نمایان کند. اندیشه ورز، اندیشههایی را بدون وسواس شکل خواهد داد تا از یک تصور به یک راهبرد در سازمان مبدل شود. برخی پژوهشگران معتقدندکه اندیشه ورز، اولا میاندیشد و سپس اندیشههای خود را در قالب الفاظ تنظیم میکند و به زبان میآورد. بنابراین اندیشه ورزی به نوعی سخن گفتن خاموش با استفاده از مفاهیم است که سبب میشود تا اندیشه ورز از زمان رجوع به اندیشهی جزئی آن را پرورش داده و در نهایت اندیشه را به سوی راهبرد کلی سازمان هدایت کند. اندیشه ورزی که دچار وسواس در اندیشه نباشد، ضمن گذار از مرحله وسواس و هجوم اندیشههای بیهوده، با شکوفا کردن اندیشههای ذهنی و تبدیل آن به راهبرد، سازمان را در رسیدن به چشم اندازش مساعد میکند.
اما چه زمانی دچار وسواس در اندیشه ورزی خواهیم شد؟
نیندیشیدن، با وسواس در اندیشه ورزی تفاوت دارد. نیندیشیدن و حرکت در مسیر از پیش تعیین شده در یک سازمان، موجب فرسایشی شدن و عدم تحرک در آن ساختار میگردد. اندیشه ورزان در یک سازمان اجازه میدهند تا سازمان به بزرگتر شدن فکر کند و آن را از محیط محصور گذشته نجات میدهند. اما همانطور که گفته شد هر تصمیمی در یک سازمان نیازمند روش اندیشه ورزی مناسب میباشد و اگر ترکیب مناسبی بین نوع تصمیم و روش تفکر و اندیشه مورد نیاز آن وجود نداشته باشد، ساختار آن تصمیم و برنامه، کاستیهایی را به همراه خواهد داشت که ممکن است در تحقق اهداف مورد نظر سازمان اثرات منفی و خسارات بر جای بگذارد.
از زاویهای دیگر در خصوص وسواس در اندیشه ورزی میتوان اینگونه دید؛ زمانی که اندیشه ورز نسبت به یک موضوع هیچ چیز نمیداند و در مورد یک موضوع همه چیز را میداند یا در نقطهای به اشتباه فکر میکند، اشخاصی قبلا بودهاند و درباره موضوع مورد نظر اندیشه ورزی کردهاند و دیگر نیازی نیست او راجع به آن بیندیشد. به عبارت دیگر وسواس در اندیشه ورزی شاید زمانی پدید آید که اندیشه ورز همواره درگیر موضوعاتی شود که فکر میکند همه چیز را درباره آن میداند و یا همه آن چیز را به خوبی قبلا دریافته اند.
بنابراین وسواس هنگامی آغاز میگردد که اندیشه ورز با اندیشههای منفی و خارجی از سازمان مواجه شود و یا با پرسش یا مجهولی خود را درگیر کند که برای پاسخ دادن به آن پرسش یا معلوم کردن آن مجهول، خود را از مراجعه به ذهنش منع میکند. چرا که بر این باور است قبلا در خصوص آن اندیشه ورزی صورت گرفته و اندیشهای در سازمان ترتیب داده شده است. در هر سازمانی، اندیشه راهبردی پایه و مبنای اصلی تغییرات راهبردی به شمار میرود و اگر این تفکرات از بنیان علمی، ساختاری و اطلاعاتی مناسب برخوردار نباشند و از همه مهمتر درگیر وسواسهای اندیشه ورزان آن سازمان باشد، راهبری و هدایت راهبردی آن سازمان با مشکل جدی مواجه خواهد شد. در محورهای دیگر وسواس در اندیشه ورزی میتوان به تله هوش اشاره کرد. تله هوش؛ همان زندانی شدن در هوش خود، مداومت در اثبات اشتباهات دیگران و توجه نکردن به نظر دیگران است که باز هم اندیشه ورزان یک سازمان را مشکل مواجه میسازد.
اما ذکر این نکته ضروری است که تکنیک شش کلاه فکری هیچ ارتباطی با موضوع وسواس در اندیشه ورزی نداشته و ندارد و در یادداشتهای جداگانه موضوع منفی بافی و یا موضوعات مربوط در تفکر ادوارد دوبونو را به آن خواهیم پرداخت.
در پایان باید گفت یک اندیشه ورز در تلاش است تا روزانه سازمان خود را از یک ساختار فرسوده به یک سازمان پویا با ایدههای نو و اندیشههای راهبردی تبدیل کند و بنای یک سازمان اندیشه محور را نهادین کند، بدین ترتیب با استمرار بخشیدن به تحریک اندیشه، استعدادهای پنهان بر پایه اندیشه را در سازمان مافوق خود سامان میدهد. طبق پژوهشهای مستدل؛ توانایی در استدلال کردن، داشتن ذهن باز نسبت به جهان بینیهای گوناگون، انعطافپذیری نسبت به گزینهها و عقاید گوناگون، فهم عقاید دیگران، انصاف در ارزیابی استدلال ها، داشتن صداقت در برخورد با تعصب، پیش داوری، شرطی شدگی، خودگرایی یا گروه گرایی خویش، احتیاط در قضاوت، اشتیاق در بازنگری و اصلاح نگرشها وقتی که بازخوردهای صادقانه پیشنهاد به تغییر میدهد، پشتکار در کسب اطلاعات مرتبط، مداومت هنگام روبرو شدن با مسائل دشوار، تمرکز و کنترل اندیشه و یافتن ایدههای جدید در حل خلاقانه مسایل، محورهایی است که میتوان از آن در اندیشه ورزی مناسب و بدون وسواس در یک سازمان نام برد.
منبع:ایلنا
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰