تاریخ انتشار : سه شنبه 24 بهمن 1402 - 8:51
کد خبر : 148555

شکست‌ تیم ملی مقابل قطر شانسی نبود

شکست‌ تیم ملی مقابل قطر شانسی نبود

آرمان شرق-گروه ورزش:مشکل اساسی این بوده که ساختار فوتبال ملی ما  طی چهل و اندی سال گذشته آنچنان از هم منقطع و پرت و منفعل بوده که نه توانسته دلایل شکست‌های اینچنین را در گذشته واکاوی کند و نه حداقل به لحاظ میدانی و تجربی چیزی از دلایل این شکست‌ها حاصل کند.این ساختارها هر چند با نفرات مختلف و متنوع اما با اندیشه‌های واحد سعی بر تحمیل همه‌جانبه خود بر تمام اجزا و عناصر و عوامل نرم‌افزاری فوتبال داشته، تا آنجا که اراده خود را از طریق مربی چون کی روش بر روح و روان تیم تحمیل کرد. 

شکست‌ تیم ملی مقابل قطر شانسی نبود

اعتماد: بیایید همه عوامل حاشیه‌ای در رابطه با حذف تیم ملی در مرحله نیمه نهایی را کنار بگذاریم. از جمله مهم‌ترین این عوامل اشتباه در انتخاب مربی تیم ملی، انتخاب بازیکنان، فضای تبلیغاتی قبل از شروع بازی‌ها، تنظیم رابطه دستوری به رسانه‌ها و محصور و محدود و بایکوت کردن منتقدین تیم ملی از راس مدیریت و ساختار تا مربی و بازیکن و سایر عوامل، شکاف بین تیم ملی با مردم، فضای حاکم بر رسانه ملی طی مسابقات، محدودیت‌های اعمال‌شده برای برخی تماشاچیان، تماشاگران صادراتی با هزینه‌های دولتی، نحوه حضور و مدیریت دستوری همین تماشاگران صادراتی، پیروزی غیرمنتظره و البته مسبوق به سابقه بر ژاپن، حتی از پیروزی شکننده و هشداردهنده بر سوریه، از فضای حاکم بعد از شکست دادن امارات و ژاپن، از فضایی که بوقچی‌های سیمای ملی و رسانه‌های همسو ایجاد کردند، فضایی که شومن گزارشگران و تحلیلگران از چند شب قبل و در حین بازی با قطر به بهانه تشویق و در پس آن البته تحقیر رقیب نیمه نهایی به راه انداختند و ایضا توهین‌های آشکار به اصطلاح گزارشگر وطنی!! حتی بازی با قطر و خواب زدگی و توهماتی که عوامل پیش و پس و پنهان و آشکار بر روح و روان بازیکنان تیم ملی حقنه کرده بودند و حتی دعوت از بازیکن قطری به عنوان مفسر و میهمان و نحوه برخورد با او در قبل از بازی و مابقی آنچه دیده شد و دیده نشد.

برای یک بار همه این عوامل را صرف‌نظر از نقش تخریبی و سلبی و احتمالا تاثیر فرضی تشویقی به کنار بگذاریم و از زاویه دیگری البته کاملا تخصصی و آنچه از درون زمین به مثابه تمام بضاعت فوتبالی می‌توان نگاه و تحلیل کرد، به این پرسش کلیدی پاسخ بدهیم که چرا تیم ملی طی چهار دهه گذشته و در هفت دوره این جام معتبر در بزنگاهی مشابه از رسیدن به فینال محروم می‌شود.
فعلا از موارد رسیدن به دوره‌های یک چهارم و… چشم‌پوشی می‌کنیم. شکست در هفت دوره در نیمه نهایی و اغلب توسط تیم‌هایی که روی کاغذ و براساس سوابق موجود بارها شکست‌های سنگین در مقابل ایران را تجربه کرده و حداقل از این حیث به لحاظ روانی و پیش از بازی برتری روانی با تیم ملی بوده است. بازخوانی این کارنامه به لحاظ فنی بحث مستقلی می‌طلبد که البته بدون رابطه و پیوند با ساختار فوتبال حاکم بر ایران اگر نه غیر ممکن که پاسخ درخوری برای آن نخواهیم یافت.
به نظر می‌رسد مهم‌ترین عامل برای یافتن پاسخ سرراست و قانع‌کننده، بی‌اعتنایی به تجربه‌های تلخ گذشته و بلکه نادیده گرفتن دلایل واقعی و همچنان اصرار بر القای دستورالعمل‌های ساده و سطحی نگرانه برای آماده‌سازی به اصطلاح روحی و روانی تیم در تمام این هفت دوره و در چنین بزنگاه مهم و پیچیده‌ای است. منظور از ذهنیت حاکم در یک کلام نادیده گرفتن همه پارامترهای ذهنی لازم روحی و روانی در چنین مراحلی است. این پارامترها اگرچه به لحاظ صوری و عرفی همواره لحاظ و بر آن تاکید شده، اما الزاما به این معنی نبوده که بتوانند به شکل و شمایل حرفه‌ای یا به تعبیر درست‌تر نسبت با نیازهای واقعی، تیم را در شرایطی اینچنین حساس ساپورت و به آمادگی روانی و ذهنی لازم برسانند.
این معضل ناشی از فقدان مشاورین واقعی و بدتر از آن جایگزین کردن افراد ناشی است که کمترین قرابتی نه با فوتبال که با فضای حاکم بر یک تیم ورزشی و در یک کلام هیچ درکی از موقعیت و فضای ذهنی فردی و تیمی ندارند و به جای توضیح شرایط و موقعیت فردی و جمعی تیم و تنظیم رابطه روحی و روانی بازیکنان با موقعیت حساس آنها و ارایه راهکارهای روانی فردی و جمعی برای غلبه بر شرایط و استرس ناشی از آن به آموزه‌هایی بسنده می‌کنند که هیچ نسبت علمی و عملی با موقعیت‌های سخت و شرایط روانی حساس ندارد.
آنچه این وضعیت و منظورم تجربه‌های تلخ را تامل‌برانگیز می‌کند و تا حد بغض فروبرده تا مرز خفگی می‌رساند، ندانستن یا نداشتن اراده لازم برای درک دلایل واقعی این ناکامی‌ها و تغییر در روش‌های کلیشه‌ای و شکست‌خورده است که حتی به‌طور ناخودآگاه به تشدید و تقویت ذهنیت تعمد و خیره سری و لجاجت و بدتر از آن جهل مرکب دامن می‌زند. برای اثبات این ادعا کافی است به شرایط مشابه ما با برخی تیم‌های ملی در آسیا و در سطح جهانی با سرنوشتی مشابه ما در چنین مراحلی نگاه و وضعیت دو طرف را مقایسه کنیم.
مشکل اساسی این بوده که ساختار فوتبال ملی ما  طی چهل و اندی سال گذشته آنچنان از هم منقطع و پرت و منفعل بوده که نه توانسته دلایل شکست‌های اینچنین را در گذشته واکاوی کند و نه حداقل به لحاظ میدانی و تجربی چیزی از دلایل این شکست‌ها حاصل کند.
این ساختارها هر چند با نفرات مختلف و متنوع اما با اندیشه‌های واحد سعی بر تحمیل همه‌جانبه خود بر تمام اجزا و عناصر و عوامل نرم‌افزاری فوتبال داشته، تا آنجا که اراده خود را از طریق مربی چون کی روش بر روح و روان تیم تحمیل کرد.
حقیقت این است که ما قادر به فهم و مهم‌تر از این تن دادن به این حقیقت نیستیم که بازیکن و روح جمعی تیم را در رابطه مستقیم و بی‌واسطه با حضور در چنین موقعیت‌هایی آماده‌سازی کنیم. حقیقت تلخ این است که ذهن و روح و روان فردی و جمعی تیم می‌باید از هر آنچه غیر فوتبالی و مخل با موقعیت فوتبالی است تخلیه شود. نمی‌شود روح و روان تیم را از هزاران دغدغه و انگیزه غیر فوتبالی و بی‌ارتباط با شرایط خاصی که در آن قرار گرفته انباشته کرد و از بازیکنان در داخل زمین توقع شق‌القمر داشت. بارها دیده شده روانشناسان و گروه‌های مشاوره برای ترغیب و پمپاژ روحی و آمادگی روانی و تحریک و تهییج بازیکنان تیم در موقعیت‌های اینچنین حساس از حضور خانواده‌های بازیکنان به مثابه یک مشوق و اهرم تهیج‌کننده استفاده می‌کنند. برای آماده کردن و خارج کردن بازیکنان از فشار روحی ناشی از حساسیت چنین موقعیت‌هایی از همه امکانات و شرایط برای ایجاد نشاط و شادابی تیمی و فردی استفاده می‌کنند. هر بازیکن را به نسبت تعلقات و علاقه شخصی تا آنجا که مغایر با پرنسیب و ارزش‌های اخلاقی و نظم تیمی نباشد، آماده می‌کنند.
آنچه اما درباره ایجاد چنین شرایطی در تیم ملی ایران به گوش می‌رسد نه تنها قرابتی با این فاکتورها ندارد که به طرز لجاجت‌آمیزی بر تحمیل و تکرار اراده و جزم‌هایی تاکید دارد که نتیجه آن چیزی جز فرسودگی روحی و روانی نیست. در همین بازی‌های اخیر و چنانچه گفته شد سیمای میلی از نشان دادن خانواده یک بازیکن در استادیوم پرهیز می‌کند. آنچه در پشت این لجاجت و محافظه‌کاری توهین‌کننده حاکم است بر ما پوشیده، اما آنچه حداقل از شنیده‌ها و خاطرات برخی بازیکنان قدیمی نقل می‌شود متاسفانه به جای تاسف اغلب خنده بر لب مخاطبان می‌نشاند. مگر می‌شود طی سه دهه گذشته تیمی به رغم داشتن ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل و گاه حتی در مورد اخیر برتری آماری مطلق در کارنامه بازی‌های گذشته در جایی که به قاعده نباید ببازد، از راه یافتن به بازی نهایی محروم شود؟ مگر می‌شود تیمی در هفت دوره متوالی شکست‌هایی چنین تلخ را تجربه کند، اما هیچ عقل سلیمی به دنبال یافتن دلایل واقعی آن نباشد و نفهمد دلیل و دلایل واقعی این ناکامی‌های مشترک و تکرارشونده کجاست. حداقل شکست‌های اینچنین را در هفت دوره مشابه نباید و نمی‌توان در عامل انفعالی و بی‌تفاوتی یار دوازدهم تیم ارزیابی کرد، هر چند این موضوع در شکست تیم ملی بی‌تاثیر نبوده و در آینده هم نخواهد بود.
اما فراموش نکنیم در شش دوره مشابه تیم ملی از حمایت همه‌جانبه یک ملت فوتبالی و حتی غیر فوتبالی و فقط با انگیزه عرق ملی برخوردار بود. داستان شکست‌های تیم ملی در چنین بزنگاهی و حداقل بعد از چند تجربه، هرگز اتفاقی و توجیه برخی به بدشانسی و تصادف و حتی برخی از زاویه تمام بدبینانه به اراده‌های پشت پرده سیاسی نمی‌توان تعبیر کرد. هر چند اگر به رابطه علت و معلولی پدیده‌ها باور داشته باشیم، به عقیده تولستوی هرگز نباید به امر موهومی چون تصادف قائل باشیم چرا که باور دارد آنچه به تصادف تعبیر می‌کنیم ناشی از ناتوانی ما در درک روابط علت و معلولی است و ناچار هر آنچه را نتوانیم در این چارچوب ریشه‌یابی کنیم عنوان تصادف می‌گذاریم.
از این منظر توجیهاتی از جمله بدشانسی، تصادف و… ساده‌ترین پاسخ به صورت مساله‌ای است که تیم‌هایی غیر از ما را به تحلیل‌های عاقلانه و البته راه‌حل‌ها و جواب‌های قانع‌کننده رسانده است.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.