جامعه ایرانی از «جامعهشناسیِ» آنتونی گیدنز تا «جامعهشناسی نخبهکشی»
آسیبشناسی جامعهشناسی در ایران
آرمان شرق-گروه جامعه:آیا همچنان باید اکتفا کنیم به کتابهایی که در عنوانشان، «جامعهشناسی» را یدک میکشند، کتابهایی مثل «جامعهشناسی خودمانی» یا «جامعهشناسی نُخبهکشی» و امثالهم؟ البته نباید از جامعهشناسهایی سرشناسی مثل سعید مدنی، ناصر فکوهی، حسین قاضیان، یوسف اباذری، تقی آزادارمکی، سعید پیوندی، مهرداد درویشپور، فیاض زاهد و آصف بیات که بسیاری از آنها خارج از ایران هستند، غافل ماند.
آسیبشناسی جامعهشناسی در ایران
آرمان امروز – محسن آزموده : قریب به هشتاد سال از زمانی که غلامحسین صدیقی از فرنگ برگشت و در دانشسرای عالی به تدریس جامعهشناسی تعلیم و تربیت پرداخت، میگذرد. در تمام این هشت دهه یکی از مهمترین معضلاتی که دانشجویانی که به جامعهشناسی بهمثابه یک رشته دانشگاهی با آن مواجه بودهاند، مساله منابع درسی و کتابهای قابل استفاده است. مشکلی که ممکن است ادعا شود اختصاصی به این رشته ندارد و تقریبا تمام رشتههای آموزشی و دانشگاهی جدید با آن دستوپنجه نرم میکنند. اما مساله تاجاییکه به رشته جامعهشناسی بهطور خاص و علوم اجتماعی و علوم انسانی به نحو عام بازمیگردد، جدیتر و دارای ابعاد پیچیدهتری است. به تعبیر روشنتر علوم اجتماعی و انسانی به دلیل ماهیت انسانیشان و درگیریشان با بسترهای مکانی و زمانی خاص همواره با این مساله مواجه بودهاند و هستند که تا چه اندازه میتوان آن را بهمثابه علومی فراگیر و جهانشمول در نظر گرفت؟ آیا نظریه و مفاهیمی که در زمینه جغرافیایی و تاریخی دیگری خلق شدهاند و بسط و رشد پیدا کردهاند، میتوانند برای توضیح شرایط زیست و جهان انسانی در تاریخ و جغرافیایی دیگر به کار آیند؟
در برابر این پرسش کلیدی تا به امروز دیدگاههای متعارض و متضادی پدید آمده است که یک سر آن میگوید علوم اجتماعی جدید اصولا محصول بستر مکانی و زمانی جامعه غربی هستند و به هیچ عنوان نمیتوان از مفاهیم و نظریههای آن برای توضیح جامعهای دیگر بهره گرفت، آنسوی طیف اما معتقد است که وابستگی نظریهها به زمان و مکان خاص امری ظاهری و در سطح است و برعکس نگرش قبلی میتوان از ایدهها و دستاوردهای فکری این علوم برای تبیین و تحلیل همه انسانهایی که دستکم در عصر جدید زندگی میکنند، کمک گرفت.
در برابر این نگرش های افراطی و تفریطی اما عمده محققان و پژوهشگران علوم اجتماعی نگاههایی میانهروتر را برمیگزینند، یعنی بر این باورند که اگرچه خاستگاه جامعهشناسی عمدتا در کشورهای صنعتی پیشرفته بوده و عمده نخستین نظریهپردازان آن غربی بودهاند، اما این امر مانع از کاربردپذیری آن در سایر جوامع نیست. گو اینکه از منظر این دسته به دلیل فراگیرشدن تجدد در تمام جهان، امروز هیچ نقطهای از زمین نیست که به نحوی از انحاء از فرهنگ و تمدن جدید و مظاهر آن متاثر نشده باشد. به همین دلیل اساس و اصول نگرشهای متفکران علوم اجتماعی در توضیح مشکلات و مصائب زندگی جدید ربطی به یک جغرافیا یا جامعه خاص ندارد و به همین خاطر میتوان از نوآوریها و اندیشههای بدیع ایشان برای فهم پیچیدگیهای حیات اجتماعی سود جست.
از همین منظر در طول هشت دهه ورود علوم اجتماعی جدید به ایران آثار بسیاری در زمینه جامعهشناسی به فارسی ترجمه شده است تاجاییکه میتوان گفت زبان علوم اجتماعی در ایران زبان ترجمه است، اگرچه این امر سبب نشده یک زبان معیار و واژگان مبنا برای علوم اجتماعی ما پدید آید. به عبارت دیگر بهرغم آنکه عمده آثاری که در زمینه علوم اجتماعی منتشر شدهاند، ترجمه هستند یا آثار تالیفی نیز درواقع ترجمه هستند، بااینهمه هنوز در زمینه معادلها برای واژگان اساسی جامعهشناسی هیچ اجماعی وجود ندارد و گاه در برابر یک اصطلاح اساسی شاهد چندین معادل متفاوت هستیم.
نکته مهمتر آنکه با گذشت هشت دهه هنوز محققان و پژوهشگران علوم اجتماعی در ایران نتوانستهاند تا بدان پایه در درونیکردن این دانش نظاممند پیش روند که امکان تالیف آثاری ابتدایی برای آموزش این رشته پدید آید. جالب است که اولین کتاب جدی در زمینه جامعهشناسی یک اثر تالیفی است، منظور کتاب «جامعهشناسی» یا «علمالاجتماع»: مقدمات و اصول است که استاد فقید فلسفه یحیی مهدوی آن را در سال ۱۳۲۲ نگاشت. گذشته از این اثر مقدماتی که به قلم یکی از مهمترین چهرههای نسل اول آکادمیسینهای ایرانی به رشته تحریر درآمده و امروز بهصورت نمادین میتوان آن را اولین کتاب تالیفی دانشگاهی در زمینه جامعهشناسی در ایران تلقی کرد، دیگر اثر عمومی و پایهای قابل توجه به صورت تالیفی در این رشته که آن نیز حالا صورت کلاسیک پیدا کرده، «زمینه جامعهشناسی» اثر مشترک آگبرن و نیمکوف است که امیرحسین آرینپور نیم قرن پیش (۱۳۴۴) آن را ترجمه و منتشر کرد. غیر از اینها اثر قابل ملاحظه دیگری که بتواند با نمونههای غربی برابری کند و صدالبته در آن بهضرورت رشته جامعهشناسی از شرایط اجتماعی جامعه ایرانی سخن گفته شود، وجود ندارد.
البته اگر میان «تالیفات» فراوان استادان جامعهشناسی (و بعضا برخی رشتههای دیگر) بگردیم، حتما آثاری را مییابیم که مدعی هستند توانستهاند جامعهشناسی را به زبان ساده معرفی کنند یا نظریهها را برای فارسیزبانان قابل فهم کنند. اما مساله آن است که هیچ کدام از این آثار نتوانستهاند مقبولیتی در حد کتاب گیدنز و آثاری چون آن بیابند. نکته مهم آنکه بسیاری از استادان جامعهشناسی در ایران شانِ خود را اجل از نگارش آثاری مبنایی میدانند، مسالهای که متاسفانه با نگاه به جایگاه انکارناپذیر آنتونی گیدنز بهمثابه یکی از بزرگترین جامعهشناسان زنده دنیا بیمعناییاش آشکار میشود.
بر این اساس فقدان تالیف در حوزه جامعهشناسی، نشانگر مشکلات اساسی این رشته در دانشگاههای ایران است. جامعهشناسان ایرانی هنوز نتوانستهاند آثار قابل اتکایی که دستکم محافل دانشگاهی ایران درباره وثوق و اعتبار آن اجماع داشته باشند، آنهم در زمینه مقدمات جامعهشناسی بنویسند، آثاری که نشانگر احاطه نویسنده هم به مبانی نظری و روشی جامعهشناسی باشد و هم اجتماع مورد مطالعهاش اولا و بالذات جامعه کنونی ایران باشد، در چنین وضعیتی همچنان ناگزیر از رجوع به ویراستهای جدید کتابهای ارزشمندی چون «جامعهشناسی» آنتونی گیدنز هستیم.
آنتونی گیدنز جامعهشناس برجسته بریتانیایی نامی شناختهشده برای ایرانیان است. کتاب «جامعهشناسی»اش یکی از اساسیترین و پرکاربردترین آثار در این حوزه است که بهرغم حجم بسیار بالا و تنوع مطالب تاکنون سه ترجمه از آن توسط نشر نی منتشر شده، ویراستهای نخستین این اثر کلاسیک و مهم را منوچهر صابری به فارسی ترجمه کرده بود، ویراست چهارم که به همراه کارن برد سال منتشر شده بود را حسن چاوشیان ترجمه کرد و ویراست هفتم با همکاری فیلیپ ساتن را هوشنگ نایبی به فارسی ترجمه کرده است.
در اهمیت و ارزشمندی کتاب گیدنز بهمثابه اثری عمومی در شناخت حوزههای گوناگون جامعهشناسی تردیدی نیست، این را هم که این کتاب به یکسان از نظریههای جامعهشناسی و دادههای میدانی بهره گرفته نمیتوان انکار کرد. ویراستهای متعدد آنهم نشان از بهروزشدن اطلاعات و دادهها دارد. همه اینها نقاط مثبت و ارزشمند کتابی است که بهنظر هر دانشجوی جامعهشناسی در بدو امر لازم است آن را بخواند و صد البته آن را بهمثابه یک کتاب راهنما و مرجع در مراحل بعدی تحصیل و کار جامعهشناسی به همراه داشته باشد. اما پرسش مهم آن است که چرا جامعهشناسی ما همچنان نمیتواند کتابی دستکم نزدیک به این معیارها تولید کند؟ به بیانی دیگر، آیا همچنان باید اکتفا کنیم به کتابهایی که در عنوانشان، «جامعهشناسی» را یدک میکشند، کتابهایی مثل «جامعهشناسی خودمانی» یا «جامعهشناسی نُخبهکشی» و امثالهم؟ البته نباید از جامعهشناسهایی سرشناسی مثل سعید مدنی، ناصر فکوهی، حسین قاضیان، یوسف اباذری، تقی آزادارمکی، سعید پیوندی، مهرداد درویشپور، فیاض زاهد و آصف بیات که بسیاری از آنها خارج از ایران هستند، غافل ماند.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰