شریعتی؛ متفکر آستانهنشین
آرمان شرق-گروه جامعه:شریعتی خدا را روی زمین آورد، خدا را به درون همین جامعه آورد و گفت توحید در درون همین اجتماع هم است و چیزی بیرون از جامعه نیست. شریعتی خدا را دنیایی کرد و دین را نشان داد که فقط برای آخرت نیست، برای دنیا هم است رازآلود و عرفانی نیست. شریعتی ابوذر، سمیه و عمار را دنبال میکند که از طبقات فرودست جامعه هستند، او ابوذری را دنبال میکند که در دهان بورژوای دوران و سنتی که دارد همه را نابود میکند، میزند و او دقیقاً صدای انسانهای یگانهای بود که آنها را از منظر توان شخصیتیشان بزرگ کرد
شریعتی؛ متفکر آستانهنشین
به بهانه ۲ آذر، زادروز علی شریعتی
آرمان امروز – مصطفی مهرآیین /جامعه شناس : شریعتی از معدود انسانهایی است که زندگی را معنا کرده و میگوید در هسته اندیشه، زندگی وجود دارد. میخواهم از شریعتی بهعنوان متفکر امید حرف بزنم که امیدبخش همین زندگی روزمره است، اما نه زندگی روزمرهای که به امور معمول زندگی از جمله مسکن و خوراک و کرایه خانه و امثالهم تقلیل پیدا کند. به من انتقاد شد که چرا از شریعتی حرف میزنم و هجمه انتقادها باعث شد این سوال را طرح کنم که آیا واقعا عامل بروز مشکلات امروز ما شریعتی است؟ در هسته فرهنگی هر جامعهای دوگانههایی وجود دارد، که اولین آن دوگانه «هدف وسیله است» و باید هدف و وسیله رسیدن به آن هدف را تعریف کرد. هدف شریعتی چه بود؟ شریعتی فقط یک هدف داشت؛ او متفکرِ جدی حامی انتقاد بود. او متفکر بینامتنی، متفکر مرزی، متفکر آستانهنشین است. به زبان ساده او در مسجد ایستاده و به آنهایی که درون مسجد هستند میگوید دنیا بیرون است و به آنهایی که بیرون مسجد هستند میگوید خدا در مسجد است. اما خودش دم در ایستاده است. شریعتی متفکر فرودگاه است که میخواهد پرواز کند اما باز برگردد. شریعتی مترجم دنیای ما و دنیای غرب است و این دو را در گفتوگو میگذارد البته که از دنیای غرب چیزهایی را میگیرد و بخشی از این معانی از دست میرود و بالعکس. اما این ترجمه معانی را در این دادوستدها بار میکند که در دنیای صرفاً غرب و دنیای صرفاً شرق ممکن نبود.
شریعتی متفکر تئوریزه کردن تخطی و امر منفی است و به همین دلیل شاد است و دائما میگوید دین از عقل تخطی کند، شعر از فلسفه تخطی کند، از ریاضیات تخطی کند، ادبیات از عقل تخطی کند، از دین تخطی کند. شریعتی دائماً شما را وادار به تخطی میکند. این است که عاشق اقبال در معاشرت است چراکه اقبال هم عیسی مسیح است، هم صلاحالدین ایوبی است، هم مارکس، دورکیم و وبر است. شریعتی عاشق هیچکدام نیست، او یک کتابخانه است و وسط این کتابخانه کتاب میخواند. شریعتی اصلا ایدئولوگ نیست، بلکه او یک کتابخوان سیال است که دائما دارد تخطی میکند، کتاب میخواند و سیگار میکشد و همه اهل فکر همین هستند مگر اینکه از اهل قدرت باشی، اما شریعتی کجا در پیوند با قدرت بود؟ او تنها و خودساخته بود. از طبقه اشراف نبود، او یک آدم کتابخوان بود که حرفهایی زد و رفت.
شریعتی اگر بود، هنوز هم داشت کتاب میخواند و بر هیچ اندیشهای استوار نمیماند و این هدف شریعتی است؛ ایجاد گفتوگو بین این دنیا و آن دنیا، و در گفتوگوهای خود کسرت تنوع را حفظ میکرد. شریعتی متفکر گفتوگوی بین امور متنوع است. او تئوریسین حکومت اسلامی نیست و اگر هم بود احتمالا به دموکراسی مطلق بهعنوان تنها شکل حکومت اعتقاد داشتد. در آثار شریعتی تفسیر رحمانی از دین وجود داشت.
شریعتی خدا را روی زمین آورد، خدا را به درون همین جامعه آورد و گفت توحید در درون همین اجتماع هم است و چیزی بیرون از جامعه نیست. شریعتی خدا را دنیایی کرد و دین را نشان داد که فقط برای آخرت نیست، برای دنیا هم است رازآلود و عرفانی نیست. شریعتی ابوذر، سمیه و عمار را دنبال میکند که از طبقات فرودست جامعه هستند، او ابوذری را دنبال میکند که در دهان بورژوای دوران و سنتی که دارد همه را نابود میکند، میزند و او دقیقاً صدای انسانهای یگانهای بود که آنها را از منظر توان شخصیتیشان بزرگ کرد (حضرت) فاطمه از دیدگاه شریعتی، زنی بهدنبال اسطوره و خرافات نیست، او زخمهای (حضرت)علی را میتواند بفهمد، دردهای علی را میفهمد، و آگاه است و این قصهای است که شریعتی بهخوبی روایت میکند. کجای این انسان را میتوان بهعنوان متهم روزگار معرفی کرد و او را عامل شرایط این روزهای ما دانست؟
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰