تحلیل گر چینی:داشتن روابط نزدیک تنها با یک قدرت جهانی برای ایران خطرناک است
آرمان شرق- گروه بین المللک رابطه ایران با دیگر قدرتهای جهانی عامل کلیدی و موثر بر دیپلماسی واشنگتن با ایران است. تاریخ پس از جنگ جهانی دوم به وضوح نشان داد که داشتن روابط نزدیک تنها با یک قدرت جهانی برای ایران خطرناک است و همچنین نداشتن روابط متعادل با قدرتهای جهانی برای ایران مضراست. در عین حال، حفظ روابط سالم با قدرتهای بزرگ جهان، انتخاب دیپلماتیکی است که میتواند به بهترین نحو از منافع ملی ایران محافظت کند.
آرمان شرق- گروه بین المللک رابطه ایران با دیگر قدرتهای جهانی عامل کلیدی و موثر بر دیپلماسی واشنگتن با ایران است. تاریخ پس از جنگ جهانی دوم به وضوح نشان داد که داشتن روابط نزدیک تنها با یک قدرت جهانی برای ایران خطرناک است و همچنین نداشتن روابط متعادل با قدرتهای جهانی برای ایران مضراست. در عین حال، حفظ روابط سالم با قدرتهای بزرگ جهان، انتخاب دیپلماتیکی است که میتواند به بهترین نحو از منافع ملی ایران محافظت کند.
روابط قدرتهای بزرگ و دیپلماسی امریکا در قبال ایران
فن هونگدا طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان روابط قدرتهای بزرگ و دیپلماسی امریکا در قبال ایران نوشت: با نگاهی به توسعه روابط ایالات متحده و ایران در قرن بیستم، به وضوح میتوان دریافت که موقعیت بینالمللی ایالات متحده و رقابت قدرتهای بزرگ تاثیر برجستهای بر سیاست واشنگتن در قبال ایران و سیاست ایران در برابر ایالات متحده داشته است. در قرن بیستم، به ویژه پس از جنگ جهانی اول، وضعیت بینالمللی ایالات متحده همچنان رو به بهبود بود که این روند همزمان باعث افزایش تمرکز بیشتر امریکا بر خاورمیانه شد. وزارت امور خارجه ایالات متحده در سال ۱۹۰۹ دفتر امور خاور نزدیک را تاسیس کرد. در مواجهه با دو درخواست ایران در سالهای ۱۹۱۱ و ۱۹۲۲، ایالات متحده دو بار گروههای مشاور متخصص خود را در زمینه امور مالی و سایر زمینهها را به ایران اعزام کرد که به ایران کمک کنند تا امور مالی آشفته و سایر امور خود را سامان دهد. با این حال، قبل از جنگ جهانی دوم، جایگاه و نفوذ بینالمللی ایالات متحده به اندازه اروپا قوی نبود، بنابراین زمانی که ایران برای مقابله با فشارهای وارد شده از سوی اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا، قصد داشت از نفت به عنوان طعمه برای کشاندن ایالات متحده به ایران استفاده کند، ایالات متحده به دلیل مخالفت مشترک بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی، همکاری نفتی با ایران را قاطعانه کنار گذاشت. پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده قدرتمندترین کشور جهان شد و نیروهای شوروی و انگلیسی را یکی پس از دیگری از ایران بیرون راند. در آن زمان امریکا ایران را ابزار جنگ سرد علیه شوروی و مدافع منافع امریکا در خاورمیانه میدانست. وقتی ایالات متحده از جایگاه و نفوذ بینالمللی کافی برخوردار شد، واشنگتن حتی حاضر نبود نفوذ خود را بر ایران با سایر قدرتهای جهانی به اشتراک بگذارد. پس از فروپاشی روابط ایران و امریکا در سال ۱۹۷۹ تاریخ ثابت کرد که اگر هیچ قدرت جهانی دیگری شریک نزدیک ایران نشود…
واشنگتن میتواند به اعمال تحریمها و سرکوب ایران که دشمن ایالات متحده است، ادامه دهد. پس از انقلاب اسلامی روابط ایران و امریکا قطع شد و ایران با هیچ یک از قدرتهای جهانی روابط نزدیکی نداشت. این یک عامل کلیدی در تحریمها و سرکوبهای شدید طولانیمدت اعمال شده توسط ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران بود. قدرت اول جهان، ایالات متحده، به چالشی مانند ایران اجازه حضور در منطقه مهم استراتژیک خود – خاورمیانه را نمیدهد. در مواجهه با تحریمهای شدید امریکا، ایران مجبور شد سیاستهای خود را تعدیل کند و به تدریج به چین و روسیه نزدیک شود. این امر سیاست امریکا در قبال ایران را تحت فشار قرار میدهد. دولت احمدینژاد برای مقابله با فشارهای امریکا پیشنهاد «نگاه به شرق» را داد. بعدها سیاستگذاران ایرانی «نگاه به شرق» را به عنوان استراتژی بلندمدت ایران تشریح کردند. چین و روسیه هر دو کشورهای هدف کلیدی برای «نگاه به شرق» ایران هستند. ایران و چین در ۲۷ مارس ۲۰۲۱ «برنامه همکاری جامع ۲۵ ساله» را امضا کردند. طرحهای همکاری مشابهی بین ایران و روسیه نیز در حال مذاکره است. این امر واشنگتن را عمیقا نگران کرده است. ایالات متحده نمیتواند تحمل کند که ایران قدرت خاورمیانه به رقبای خود بپیوندد، در حالی که سرکوب مستمر ایران، تهران را به زانو در نیاورده است. به این ترتیب سیاست تعدیل در قبال ایران به انتخاب واشنگتن تبدیل شده است. در واقع، ایالات متحده ممکن است سیاست خود را در قبال ایران صرفا برای مقابله با یک دشمن بزرگتر تعدیل کند، حتی اگر آن دشمن روابط نزدیکی با ایران نداشته باشد. این امر در سیاست امریکا در قبال ایران در دوره اوباما منعکس شد. تا حد زیادی، این به اصطلاح نیاز استراتژیک ایالات متحده به «بازگشت به آسیا-اقیانوسیه» است که دولت اوباما را به سمت نرم کردن نسبی نگرش خود نسبت به ایران سوق داد. بنابراین چگونه باید خروج دولت ترامپ از برجام (توافق هستهای ایران) و «فشار حداکثری» آن بر تهران را درک کنیم؟ اولین نکتهای که باید به آن توجه کرد، این است که حتی نیروهایی که در ابتدا از خروج دولت ترامپ از توافق هستهای ایران حمایت میکردند، از جمله برخی در داخل ایالات متحده و برخی خارج از ایالات متحده مانند اسراییل و عربستان سعودی، به حامیان بازگشت دولت بایدن به توافق هستهای ایران تبدیل شدهاند. دوم، دولت ترامپ به وضوح توانایی چین برای مقابله با فشارهای ایالات متحده را دستکم گرفته بود و روابط ترامپ با روسیه نیز نسبتا ظریف بود. به علاوه این را به این واقعیت اضافه کنید که رییسجمهور ترامپ علاقه خاصی به حضور ایالات متحده در خارج از کشور نداشت و برای منافع اقتصادی بیش از مبارزات ایدئولوژیک ارزش قائل بود. این عوامل باعث شد که دولت ترامپ از زمان جنگ جهانی دوم، دیدگاهی بنیادی درباره ایران در واشنگتن را نادیده بگیرد، یعنی ترجیحا ایران باید کشوردوست ایالات متحده باشد و در غیر این صورت سعی شود از انحراف ایران به سمت رقبای امریکا خودداری شود. در واقع، در پس زمینه «فشار حداکثری» دولت ترامپ بر ایران بود که روابط ایران با چین و روسیه سرعت گرفت. بنابراین، بایدن در طول مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری بارها تاکید کرد که در صورت انتخاب، به توافق هستهای ایران بازخواهد گشت و امیدوار است که تنشها با ایران را کاهش دهد. از این نظر، رابطه ایران با دیگر قدرتهای جهانی عامل کلیدی و موثر بر دیپلماسی واشنگتن با ایران است. تاریخ پس از جنگ جهانی دوم به وضوح نشان داد که داشتن روابط نزدیک تنها با یک قدرت جهانی برای ایران خطرناک است و همچنین نداشتن روابط متعادل با قدرتهای جهانی برای ایران مضراست. در عین حال، حفظ روابط سالم با قدرتهای بزرگ جهان، انتخاب دیپلماتیکی است که میتواند به بهترین نحو از منافع ملی ایران محافظت کند.
مترجم: سعیده زرین، دانشجوی دکترای دانشگاه فودان چین
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰