تاریخ انتشار : یکشنبه 7 آبان 1402 - 10:26
کد خبر : 141699

سراب مرگ «اصلاح طلبی»

سراب مرگ «اصلاح طلبی»

آرمان شرق-گروه سیاست :اصلاح طلبی، جریانی روبه جلوست که حتی برخی از اصلاح طلبان بخواهند، نمی توانند مانع حرکت آن شوند، زیرا جامعه نیز بدون اصلاحات، منجمد خواهد شد و برای حل مسائل خود درمانده می شود، اگر تغییر را نپذیریم و معایب را نبینیم، مسائل ما را نخواهد دید و با خود خواهد برد.آنان که این منطق را نمی پذیرند از مرگ اصلاح طلبی سخن می گویند؛ این سرابی بیش نیست.

سراب مرگ «اصلاح طلبی»

هوشمند سفیدی

آرمان امروز : این روزها و البته پیشتر، برخی دچار این توهم شده اند که گویی اندیشه، و نحوه اندیشیدن مردنی است و می توان از مرگ اندیشه ها حرف زد، غافل از اینکه موضوع اندیشه ممکن است دچار ایستایی یا پویایی و یا آفت و خیز شود، اما اندیشه و موضوع اندیشه ها، این ظرفیت را دارند که پیوسته خود را بازسازی کرده و براساس وضعیت های مختلف، عرضه اندام کند.

ظاهراً عدم درک کافی برخی از جریان ها و نحله های سیاسی و فلسفی، برخی را به این باور عامیانه رسانده است که شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا”، مهر تأییدی است بر پایان اصلاح طلبی و اصول گرایی! علاوه بر چنین توهماتی، برخی نیز با ارائه تحلیل هایی، از مرگ اصلاح طلبی حرف می زنند و آن را نه بر پایه تحلیل علمی، بلکه براساس افراد منتسب به چنین رویکردی تحلیل می کنند، در حالی که باید پذیرفت حتی رهبران و بزرگان اصلاح طلب در ایران نیز هر کدام باور خاص خود را از اصلاح طلبی دارند و لذا، باید اصلاح طلبی را از برخی از اصلاح طلبان، جدا تحلیل کرد؛ زیرا به جرأت می توان برخی از آنان را اصلاح طلب ندانست، شاید نمونه بارز آن را بتوان در ارائه لیست اصلاح طلبان در جریان شورای اسلامی شهر قبلی تهران ملاحظه کرد که حاصلش نیز عدم کارآمدی کافی بود و بعضاً گویای نوعی الیگارشی حزبی که باعث صدای خیلی از اصلاح طلبان نیز بلند شود.

براین اساس، شایسته است ابتدا اصلاح طلبی را تعریف کنیم و بدانیم که آن را نمی توان براساس مدعیانش ارزیابی کرد، بلکه ارائه تحلیل مستقل از آن ضرورت دارد، به ویژه در مقطع حاضر که برخی با تحلیل های غلط از مرگ اصلاح طلبی سخن می گویند. “اصلاح طلبی” یا “رفرمیسم” را باید یک جریان فکری سیاسی – اجتماعی در نظر گرفت که مهمترین مشخصه آن، باور به امکان تغییر در ساختارهای سیاسی و نظام اقتصادی، اجتماعی یک جامعه از طریق تدریجی یا گام به گام از درون نهادهای موجود به منظور کارآمد سازی و اثربخشی یک نظام سیاسی است؛ گرچه برخی، اصلاحات پراگماتیک را که به دنبال انجام اصلاحات جزئی برای حفظ و فهم موجود است، از دایره اصلاح طلبی بیرون می بینند، اما اگر این تغییرات جزئی بتواند معایب موجود در ساختارهای مختلف یک نظام سیاسی را برطرف کند و این رفع معایب به کارآمدی آن و نیز رضایت عموم منجر شود، می توان آن را بخشی از پروژه اصلاح طلبی قلمداد کرد.

همچنین، در ادبیات علوم سیاسی، رفرم معادل اصلاح است و رفرمیست یا اصلاح طلب کسی است که به انقلاب اعتقادی ندارد، علاوه بر آن، مهمترین شاخصه اصلاح طلبی را می توان “باور به مردم سالاری” دانست (چه به شکل دینی آن و چه به شکل عرفی)  که دال اصلی و عمود خیمه اصلاح طلبی است؛ درواقع، گفتمان اصلاح طلبی منظومه منسجمی است که نشانه های مختلف مثل آزادی، برابری، حاکمیت قانون، جامعه مدنی، توسعه سیاسی ، کرامت انسانی و…، پیرامون آن گردهم می‌آیند. شاخصه مهم دیگر آنکه، باید اصلاح طلبی را در برابر “انقلاب” قرارداد که خواهان کنار زدن ساختارهای موجود به شیوه های خشن است؛ امروز انقلاب را نمی توان جز در موارد بسیار نادر تجویز کرد؛ آموزه های کارل پوپر – که او را با چنین باورداشت هایی – “ضد انقلاب” می نامند، بر همین پایه استوار است؛ به همین دلیل است که او مهندسی اجتماعی تدریجی را بر مهندسی اجتماعی انقلابی و ناکجاآبادی ترجیح می دهد.

اصلاح طلبی می ماند و رشد می کند، اما برخی از اصلاح طلبان چه فردی، چه حزبی به دلایل مختلف با ناکامی روبه رو شدند، از دلایل این ناکامی شاید بتوان گفت که اصلاح طلبان نتوانستند انسجام و مشی واقع گرایانه و میانه روی را حفظ کرده، و تعامل مناسبی با مخالفان اصلاحات و نیز بدنه اجتماعی خود برقرا کنند؛ لذا، به دنبال ناموفق بودن در اجماع و مصالحه، به تدریج از اعتماد جامعه به آنها کم شد و تا حدودی دچار افول اجتماعی شدند.

بنابراین، وجود برخی مسائل در برخی از اصلاح طلبان به معنای وداع با اصلاح طلبی نیست، باتوجه به مطالب یادشده می توان جمع بندی زیر را ارائه داد: ۱-منظور از اصلاح طلبی همان مفاهیمی است که در علوم اجتماعی و علوم سیاسی مطرح است. براین اساس، تغییر در زمینه هایی که معیوب بوده و خطا رخ داده است، از طریق مسالمت آمیز و تدریجی تجویز می شود، این نوع اصلاح طلبی همه فرآیندها و زمینه ها را در بر می گیرد، برای مثال حتی می توان در قانون اساسی نیز اصلاحات لازم را انجام داد. در جمهوری اسلامی نیز این کار تحت عنوان بازنگری انجام شده است. ۲-اصلاح طلبی، مطلوبیت دارد؛ زیرا معایب و خطاها را نشان می دهد؛ این ظرفیتی است که می تواند به اصلاح سیاست ها و بهبود عملکردها منجر شود. ۳-تحلیل از اصلاح طلبی در ایران، نباید براساس تحلیل از عملکرد اصلاح طلبان صورت پذیرد، باید بین جریان و اندیشه اصلاح طلبی با اصلاح طلبان تمایز قائل شد. ۴-رمز توفیق و پیشبرد پروژه اصلاح طلبی، صرفاً در بستر قدرت اتفاق نمی افتد؛ بلکه باور عمیق به تغییر مسالمت آمیز و پویایی نظری و عملکردی و توسعه و عمق آگاهی های اجتماعی و سیاسی، آن را به کمال می رساند، با این وصف نباید گرفتار دوگانه حضور در قدرت سیاسی یا بازگشت به جامعه شد. ۵- حتی محافظه کاری نیز نمی میرد، بلکه باید ضمن احترام به چنین رویکردی، از آن گذشت، لیکن اصلاح طلبی، جریانی روبه جلوست که حتی برخی از اصلاح طلبان بخواهند، نمی توانند مانع حرکت آن شوند، زیرا جامعه نیز بدون اصلاحات، منجمد خواهد شد و برای حل مسائل خود درمانده می شود، اگر تغییر را نپذیریم و معایب را نبینیم، مسائل ما را نخواهد دید و با خود خواهد برد.آنان که این منطق را نمی پذیرند از مرگ اصلاح طلبی سخن می گویند؛ این سرابی بیش نیست.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.