تاریخ انتشار : پنجشنبه 29 تیر 1402 - 18:54
کد خبر : 135283

خشونت ممنوع!

خشونت ممنوع!

آرمان شرق-گروه جامعه:روانشناسی ریشه‌های متعددی را برای بروز و کشل گیری خشونت بر می شمارد اما بدن هیچ شکی مهم ترین ریشه و دلیل خشونت به عوامل درونی و سلامت روان افراد باز می گردد. تعصبات؛ عقده‌ها، نگرش‌ها و باورها، کمبودهای روحی و روانی، تربیت خانوادگی و… از جمله عواملی است که روانشناسان از آنها به عنوان ابزارهای بروز خشونت یاد می‌کنند.

خشونت ممنوع!

آرمان امروز – حمید‌رضا خالدی‌: خشونت به شکل عریان یا غیر عریان یک پدیده اجتماعی است که به علت‌های مختلف به‌عنوان معلول در جامعه، نمایان می‌شود. در حقیقت خشونت یکی از خصلت های دفاعی انسان است که اگر از حد نرمال خارج شود آسیب های جدی اجتماعی را ایجاد خواهد کرد. عدم یادگیری ارتباطات بین فردی و بی‌عدالتی با منشاء اقتصادی ریشه اصلی گسترش این معضل اجتماعی ترویج خشونت است. البته این خشونت عریان است که به پزشکی قانونی ختم می‌شود و نمی‌توان آمار یا اطلاعات ناشی از خشونت‌های کلامی، عاطفی، خانوادگی و… به‌دست آورد. شاید بتوان به آمار سالانه اورژانس اجتماعی کشور در این رابطه استناد کرد که هرسال خشونت‌های خانگی (همسر و کودک آزاری) در رتبه اول ماموریت های این سازمان قرار می‌گیرد.  شاید خشونت نمادین تنها واژه‌ای باشد که نیاز به تعریف دارد. به گفته جامعه شناسان خشونت نمادین خشونتی است که از طرف کسی که در سلسله مراتب بالاتری قرار دارد، بر زیردستانش اعمال می‌شود و زیردستان به گونه نا‌ آگاهانه، آن را می پذیرند و هیچ اعتراضی هم ندارند؛ چون نمی‌دانند که این خشونتی است که بر آن‌ها اعمال می‌شود و می‌توانند در مقابل آن بایستند یا آن را نپذیرند.  بسیاری از مردم بر این باورند که خشونت و عشق آنچنان ضد یکدیگر هستند که نمی‏توان هر دو را در چارچوب ازدواج و خانواده در کنار هم مشاهده کرد. اما واقعیت این است که برخی مردان از خشونت به عنوان ابزاری برای تربیت همسر و فرزندان خویش که آنها را نیز بسیار دوست دارند، استفاده می‎کنند. با وجود تقسیم بندی هایی که در مورد خشونت انجام می شود، می توان این مساله را از دو بعد خانگی و اجتماعی بررسی کرد.  چالشی که از درون خانواده‌ها شروع و در صورتی‌که درمان نشود، به جامعه تسری پیدا خواه کرد.

خشونت اجتماعی؛ خشونت خانوادگی

مطالعه انجام شده توسط سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۵ بر روی سلامت و خشونت خانگی علیه زنان که اطلاعات خود را از مطالعه بر روی بیش از ۲۴ هزار زن در ۱۵ منطقه از ۱۰ کشور جهان جمع آوری کرده، نشان داده است که فراوانی خشونت جسمی، جنسی یا هر دو از طرف شریک جنسی در طول زندگی ۱۵ تا ۷۱ درصد و در بیش تر مناطق بین ۲۹ تا ۶۲ درصد بوده است. به‌گونه‌ای که خشونت علیه زنان هم به عنوان تظاهر نابرابری جنسیتی مفرط و هم ابزار تداوم آن به شدت با اهداف توسعه هزاره ارتباط دارد. خشونت اجتماعی به زبان ساده عبارت است از بروز خشونت در بیرون از چارچوب های خانه. خشونتی که نوعی از آن خشونت های خیابانی است. خشونت خیابانی درگیری بدنی یا رفتار پرخاشگرانه و ستیزه جویانه است که حداقل شامل دو نفر است و از این منظر که در چارچوب و محدوده روابط متقابل اجتماعی تجلی و بروز می‌یابد. اما به طور کلی ، ما می‌توانیم تعیین کنیم که هدف خشونت اجتماعی به دست آوردن یا حفظ قدرت و موقعیت اجتماعی است؟.

خشونت‌های روانی، بدتر از جسمی

دکتر شهلا اعزازی، جامعه شناس و مدرس دانشگاه علامه طباطبائی در رابطه با ریشه‌های خشونت در جامعه و در گفت و گو با «آرمان امروز» می‌گوید: «نخستین بار حدود سال‌های ۱۹۶۷ میلادی اولین نگاه‌ها به خشونت در قالب خشونت جسمانی شکل گرفت. اما حالا بعد از حدود شش دهه، ثابت شده که علاوه خشونت جسمی باید خشونت روانی را نیز مد نظر قرار داد. خشونت‌های جسمانی مثلا می‌تواند شامل حبس یک نفر باشد و اینکه نمی‌گذارند با دیگران دارای روابط اجتماعی باشد. حالا این فرد می‌تواند بچه‌ای باشد که نگذارند با دوستانش بازی کند یا فرد بزرگ سالی باشد که اجازه ندهند که به خانه پدر و مادرش برود یا دوستان و فامیل خود را ببیند. اما امروزه به ویژه نگاه ها در کشورهای دیگر بیشتر بر روی بی توجهی نسبت به کودکان است. کودک در زمینه های مختلف احتیاجاتی دارد و والدین در قبال او مسئول هستند و باید زندگی او را از هر حیث تأمین کنند. بی توجهی والدین به خوراک، پوشاک، مسکن، آموزش، بهداشت و دیگر احتیاجات کودک، این هم خشونت است. اگر بخواهیم در مجموع یک تعریف ساده از خشونت در درون خانواده ارائه دهیم که شاید در جامعه هم همان معنا را بدهد، باید بگوییم فردی که در خانواده دارای اقتدار است؛ حالا آن اقتدار هم می تواند جسمانی، مالی، اجتماعی، عاطفی باشد، که آن هم انواع مختلفی دارد، از این اقتدار استفاده می کند تا دیگری را به انجام کاری در جهت تمایل خود وادار کند؛ هرچند این کار برخلاف میل فرد باشد. بنابراین اگر این تعریف را خیلی گسترده در نظر بگیریم، می بینیم که از طریق کتک زدن می شود. در واقع، خشونت را ما این گونه در نظر می گیریم که معمولاً یک تضاد و اختلافی در خانواده ای به وجود می آید و برای حل آن، دست به خشونت می زنند.

این جامعه شناس تصریح می کند: ما اصلاً مفهوم زندگی خانوادگی را فقط با تشنج درک می کنیم . حالا این تشنج به این صورت است که یا مرد، زن را کتک می زند (که این درصدش بیشتر است) یا زن مرد را تحقیر می کند. البته زنان معمولاً خشونت های کلامی به کار می گیرند. اما یک پدیده بسیار تاسف باری که امروزه تشدید می شود، این است که زن ها شوهرانشان را می کشند. همسرکشی معضلی است که من و دو سه نفر دیگر از خانم ها آن را مطرح کرده‌ایم. منظور از همسر کشی، شوهرکشی است. به نظر من یک علت اصلی تر که وجود دارد این است که مردم ما ازدواج نمی کنند. برای اینکه همراه داشته باشند، رفیق یا دوست داشته باشند، یا یار ویاور به معنای واقعی کلمه یعنی همسر داشته باشند؛ آنها ازدواج می‌کنند تا یا زن به مرد زور بگوید یا مرد به زن زور بگوید. و اگر یکی کوتاه آمد، آن یکی فوراً به هر طریقی که بتواند شروع می کند. معمولاً بدن زن ها از مرد ضعیف تر است. تفکری در بعضی زن ها وجود دارد که مگر زن، مرد را می زند؛ بنابراین بعید است که زنان شوهرانشان را بزنند. البته شاید هم بزنند، چون ما یک کیس هایی داشتیم که خود مردها اذعان می کردند که همسرمان ما را کتک می زنند. الان زنان، کودکان، دختر بچه ها و سالمندان زیادی به ما مراجعه می کنند  که باری بر دوش خانواده هایشان هستند و نمی توانند از آنان نگه داری کنند، بنابراین ممکن است انواع خشونت ها را روی آنها به کار ببرند.

این جامعه شناس ادامه می دهد: ما باید تفاوت های قومی و منطقه ای را مد نظر بگیریم؛ به نظر من نباید زنی از یک قبیله خاص و زن تهرانی را با هم یکسان در نظر گرفت. اگر زنی در یک قومیت خاص کتک بخورد، آن را خشونت در نظر نمی گیرد؛ مثل اینکه می گوید: موهایم را کشید و پرتم کرد؛ این اصلا شیوه زندگی آنهاست. اما بعضی دیگر از زن ها هستند که حتی «تو گفتن» را نوعی خشونت به حساب می آورند، پس از این تفاوت ها وجود دارد. بنابراین معتقدم هنوز ما احتیاج داریم که بدانیم واقعاً کیفیت خشونت در خانواده چیست؟ الان الگوی خشونت را نمی شناسیم، اینکه کی شروع می شود؟ به چه دلیل شروع می شود؟ آیا صبح شروع می شود یا ظهر یا شب از همان اول که مرد دندان زنش را نمی شکند. باید دید چه می شود؟ مجادله می شود؟ زن چه چیزی می گوید، مرد چه چیزی می گوید؟ بالاخره علتی دارد. من معتقد نیستم این ها دیوانه اند یا روانی هستند. البته درصدی طبیعتاً این گونه اند، ولی عمومیت ندارد. یک الگوی وجود ندارد که به کتک زدن می انجامد، باید این الگو را کشف کنیم. ببینیم چرا خشونت به خرج می دهد؟ این مسئله وجود دارد که در مورد درصدی از کودکان، درصدی از زنان و درصدی کمتری از مردان خشونت اعمال می شود، ما باید دنبال این بگردیم.

وی با ذکر اینکه در جامعه نیز خشونت کلامی غالبا محرک و مقدمه خشونت فیزیکی خطرناک است می گوید: خشونت کلامی موجب آسیب روانی، محرک آسیب جسمی، عامل انتقام گیری و ایجاد دور تسلسل خشونت و جرم و جنایت در جامعه است. خشونت؛ یکی از اصلی ترین آسیب های کشور به حساب می آید . متاسفانه اگر خشونت و خشم در جامعه افزایش پیدا کند، به تبع؛ میزان نزاع و درگیری بین مردم نیز افزایش پیدا می کند. در این میان خشونت بیانی مقدم بر سایر انواع خشونت است. گرچه خود از عوامل متعدد فردی، خانوادگی، و اجتماعی ناشی می شود، اما زمینه ساز انواع خشونت فیزیکی و جرائم و جنایات است و سلامت روانی و امنیت جامعه را تهدید می کند.

ریشه های روانی یک پدیده

روانشناسی ریشه‌های متعددی را برای بروز و کشل گیری خشونت بر می شمارد اما بدن هیچ شکی مهم ترین ریشه و دلیل خشونت به عوامل درونی و سلامت روان افراد باز می گردد. تعصبات؛ عقده‌ها، نگرش‌ها و باورها، کمبودهای روحی و روانی، تربیت خانوادگی و… از جمله عواملی است که روانشناسان از آنها به عنوان ابزارهای بروز خشونت یاد می‌کنند.

سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران نیز در گفت و گو با «آرمان امروز» با اشاره به جنبه های فردی خشونت می‌گوید: اصولا موضوع خشونت موضوعی جهانی است و خاص یک کشور یا اقلیم ویژه نیست همانطور که خاص یک مقطع تاریخی هم نیست. با این حال آمارهایی که خود مسئولان منتشر می کنند حکایت از افزایش خشونت طی دو دهه اخیر در ایران دارد. آمارهایی در مورد همسر آزاری، کودک آزاری، خودکشی، ضرب و جرح و… همگی حکایت از افزایش تصاعدی خشونت در جامعه ما دارد.

وی با ذکر اینکه بروز خشونت در فرد عوامل گوناگونی دارد می گوید: بخشی از این مساله به سیاست گذاری های کشوری بر می گردد و بخشی به مهارت های زندگی.  وقتی سیاست گذاران ما هنوز موفقیتی در حوزه سلامت روان و سلامت اجتماعی یا فقر به دست نیاورده اند، نمی توان از مردم انتظار داشت که زیر اینهمه بار و فشار روحی وروانی خم به ابرو نیاورند و شاد و سرخوش باشند. برعکس این فشارها باعث می شود تا فرد هر روز بیشتر از روز قبل عصبی و پرخاشگر شود و در نهایت جایی این خشونت را بروز می دهد. حالا یا درخانه و یا در محیط کار یا سطح خیابان و در برخورد با مردم. آنجاست که قتل هایی مانند قتل رومینا به دست پدرش یا قتل مونا توسط شوهرش شکل می گیرد. اینها تازه بخش کوچکی از جرایمی است که به خاطر فوران خشونت در خانواده ها منتشر و علنی می شود وگرنه آمار خودکشی ما بسیار نگران کننده است.

وی در خصوص ضعف مهارت های زندگی و تعامل با یکدیگر در جامعه و خانواده ها نیز می گوید: واقعیت این  است که ما هنوز مهارت حل تعارض و اختلاف ها را بلد نیستیم. بلد نیتسیم چطور با یکدیگر گفتمان کنیم. نمی دانیم که حتی یک «نگاه» می تواند چه تعابیری را به دنبال داشته باشد؛ خود مراقبتی را بلد نیستیم … برای همین هم هست که براساس آمار اعلام شده میزان خشونت روانی در جامعه ما از ۲۳ درصد در چند سال گذشته به ۸/۲۹ درصد رسیده است.

موسوی چلک با اشاره به اینکه بسیاری از شهروندان برای رهایی از فشارهای روحی و روانی به مصرف الکل و یا مواد صنعتی روی می آورند می گوید: این افراد از این مساله غافل هستند که مصرف چنین موادی می تواند تا چه حد زمینه ساز بروز خشونت در آنها باشد! مصرف همین مواد باعث می شود تا پرمان به پر کسی گیر کرد با وی درگیر شویم. موقع رانندگی ، در آپارتمان محل زندگی امان، با مسافرهای یک تاکسی و….

به اعتقاد وی،  استعمال مشروبات الکلی و مواد مخدر عوامل روانشناختی، عوامل اجتماعی مانند ناکامی، تحریک مستقیم مثلا به وسیله خشونت تصویری ، عوامل محیطی مانند آلودگی و شلوغی و ..، عوامل موقعیتی (برانگیختگی جنسی، درد)، عوامل شناختی ( انتظارات، مسولیت پذیری و ..) ، عوامل زیستی (تاثیر هورمونی و داروها) نیز از جمله مواردی هستند که نقش تسریع کننده ای در ایجاد خشونت دارند و در گروه عوامل ریسک زای خشونت های خانگی و دیگر اشکال جرم و جنایت به شمار می آیند.از جمله. که هر کدام از اینها به صورت جداگانه بایستی مورد بررسی و کنکاش قرار بگیرند.

گریز از خشونت خشونت؛ چگونه؟

اما برای آنکه خشونت در جامعه ای روند کاهشی پیدا کند چه باید کرد؟ سوالی که موسوی  چلک به عنوان یک روانشناس در پاسخ به آن می گوید: قبل از هر چیز برای بهبود شرایط می توان به تقویت مهارتهای ارتباطی افراد از راه های مختلف پرداخت. مانند آموزش دادن به افراد برای اجتناب از برقراری ارتباط با افرادی که پرخاشگری دارند، رعایت ادب و نزاکت در برخوردها، تعریف مشکل مورد بحث و نزاع، آگاهی از موقعیت ها و رفتارهایی که پرخاشگری را تحریک می کند و توقف بحث و ترک موقعیت. که در این میان رسانه ملی می تواند مدیریت سازنده ای در تشویق و ترویج الگوهای اخلاقی؛ برای کاهش خشونت نقش موثری داشته باشد.

وی ادامه می دهد: بعد از آن درعرصه سیاست گذاری باید تلاش مضاعفی برای ارتقاء سلامت روانی و امنیت اقتصادی جامعه صورت گیرد. از سویی باید در بخش آموزش، بخصوص در مدارس نیز بازنگری جدی با هدف ارتقاء سواداجتماعی و ارتباطات اجتماعی صورت گیرد تا نسل جدید آگاهی و مهارت های بیشتری در زمینه کنترل خشم و خشونت داشته باشد. از سویی باید سیاست های رسانه ای ، بخصوص در مورد رسانه های مجازی نیز مورد بازنگری قرار گیرد و تلاش شود تا سواد رسانه ای مردم در این عرصه نیز افزایش یابد. اینکه مردم یاد بگیرند که نباید هر تصویر و فیلم و متنی را در فضای مجازی منتشر کرد.

این روانشاس از کمبود نشاط و شادی به عنوان یکی دیگر از دلایل افزایش خشونت یاد می کند و می گوید: اصولا کشور ما از منظر سرمایه های اجتماعی، امید به زندگی و نشاط و محرومیت زدایی جایگاه قابل قبولی را در دنیا ندارد. تا وقتیکه دولت برنامه هایی را برای حمایت از افرادی که در عرصه های مختلف( چه فرهنگی، چه اقتصادی، چه سیاسی و…) شکست خورده اند را نداشته باشد و شرایط را برای افزایش روحیه نشاط و شادمانی در بین شهروندان و کلا شاد کردن جامعه فراهم نکنند باید همچنان منتظر افزایش آمار بروز خشونت در جامعه بود. پدیده ای که حتی تاثیر معناداری روی کیفیت زندگی خانوادگی و طلاق دارد.

شهلا اعزازی نیز در همین خصوص با ذکر اینکه اولین گام برای کنترل و کاهش خشونت در جامعه این است که باید مسئولان  بپذیرند که تصمیم گیرنده هستند می گوید: در واقع مسئولان مربوطه نباید فکر کنند که اگر زن از شوهرش کتک خورد اتفاق مهمی نیست. آنها باید در نظر داشته باشند که مشکلات بعدی که به وجود می آید، چه تأثیری در جامعه می گذارد. من به عنوان کسی که در حوزه زنان کار کرده ام، نیمی از مشکلاتی را که الان وجود دارد، در آموزش و پرورش و غیره، به اینها همه هشدار داده شده است. گفتیم این کاری را که امروز انجام می دهید، پنج سال دیگر نتیجه می دهد؛ هیچ کسی قبول نکرد. بنابراین بسیاری از معضلات از جمله: خودکشی، خودسوزی، فرار و…، همه به دلیل کتک خوردن نیست، اما شرایط محیطی طوری است که انها را به این سمت سوق می دهد.

این جامعه شناس تاکید می کند: بنابراین خشونت هایی که امروزه از آن صحبت می شود، به زودی عواقب خطرناکی به وجود خواهد آورد، چرا که امروزه، شرایط مانند بیست سال پیش نیست. چرا که مثلا در حوزه بانوان، زنان هنوز درکی از خشونت ندارند، اما در مجموع به علت دگرگونی های جهان و… به این خشونت ها پاسخ می دهند، که پاسخ آن، شوهرکشی است. پاسخ های دیگر هم این است: ازدواج نمی کند، یا طلاق می گیرد و… ببینید آمار طلاق در ایران، را که مثل کشورهای اروپایی شده است. البته فقط اینها نیست، شکل اصلی در درون خانواده اتفاق می افتد. اگر خانواده مکان صمیمی برای زندگی نباشد، چه دلیلی دارد که پسران و دختران جوان ازدواج کنند؟! در واقع. یکی از عوامل تأخیر در ازدواج و طلاق، نتیجه این عدم صمیمیت در خانواده است. بنابراین آن چیزی که برای ما مهم است، فقط مسئله خشونت نیست؛ نگاهی دیگر به ازدواج و خانواده نیز مهم است. یکی از شاخص های آن هم می تواند این باشد که خشونت را در خانواده کم کنیم. اگر این اتفاق بیافتاد، هم اندیشی و صمیمیت جای آن را می گیرد.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.