جماران:آمار من دقیق و به روز نیست. در سایت نظام پزشکی میتوانید راحت این آمار را بدست بیاورید. به طور نمونه در خبرها آمده بود که فقط در سال ۱۴۰۰ یکصد و شصت متخصص قلب کشور را ترک کردهاند. جراحان برجسته در رشته مغز و اعصاب و غیره مهاجرت کرده اند. برای تربیت یک جراح مغز و اعصاب حاذق، حدود ده میلیون دلار باید هزینه شود. آن کشورها این نخبگان را حاضر و آماده از ما دریافت میکنند. البته ایران از قبل انقلاب هم جزو دارندگان رکوردهای بالا برای مهاجرت بوده ولی در حال حاضر به شدت افزایش یافته است.
علل این مهاجرت چیست؟
در مورد پدیده مهاجرت نخبگان نظریات مختلفی ارائه شده و در هر کشوری با کشورهای دیگر متفاوت است. حتی از اروپای غربی مهاجرت به کانادا و از کانادا به ایالات متحده آمریکا انجام میشود. در هر مورد شرایط را باید آسیب شناسی کرد. به طور کلی بیان می شود که جاذبه قوی در مقصد و دافعه قوی در مبداء وجود دارد. دافعهای که در کشور ما وجود دارد بیشتر از جنبه فقدان منزلت و امنیت شغلی است و نیز از نظر مشکلات مالی و معیشتی و درآمدی و البته عدم برخورداری از فرصتهای رشد علمی و پژوهشی.
کار برای پژوهشگران برجسته کم است
در سطح استادان و پژوهشگران برجسته امکان کار علمی در کشور کم است و این عامل مهاجرت، قویتر میشود. حفظ دانشمندان نیازمند اعتماد و رعایت حرمت ایشان است و نه اینکه در دانشگاه تحقیر شوند و یک نیروی حراست کارت آنها را در هنگام ورود چک کند یا با نگاه خاصی به آنها برخورد شود، یا وزارتخانهای آنها را احضار کند و تذکر بدهد. این موارد دافعه جدی ایجاد میکند. یک دانشآموخته جوان دانشگاه، در دوره تخصصی یا فوق تخصصی اگر از سمت خانواده تامین مالی نشود غیرممکن است بتواند در تهران یا کلان شهرها زندگی یا ازدواج کند. کسی که از این مرحله عبور کرده و به عنوان استادیار در دانشگاه به استخدام درآمده و خیلی هم کار کند فرض کنید ۱۵ تا ۲۰ میلیون هم دریافتی داشته باشد، آیا با این دریافتی میتوان زندگی کرد؟ اگر منزل هم نداشته باشد که اصلا” غیرممکن است.
حفظ سرمایه های علمی در گرو منزلت اجتماعی است
مسأله داشتن منزلت اجتماعی بسیار در حفظ سرمایههای علمی تاثیرگذار است. من چون پزشک هستم بیشتر پزشکان را مدنظر دارم و میدانم که برای آنها مسئله رعایت احترام و منزلت اهمیت زیادی دارد چون اگر منزلت و حرمت نباشد جامعه به انها اعتماد نمیکند. اگر جامعه یا بیمار به پزشک اعتماد نداشته باشد توصیهها و نسخه پزشک شفابخش نخواهد بود. خوشبختانه تاکنون علی رغم تمام جوسازیهایی که در صداوسیما در سریالها و یا بازیگران سیاسی شده و با وجود فضاسازی و فشارهای تبعیضآمیز و غیرقانونی اداره مالیات و شهرداری، پزشکان در نظرسنجیها هنوز هم از دو یا سه گروه مرجع فکری در جامعه هستند. معلمان و پزشکان و استادان دانشگاه از بالاترین سطح اعتماد در جامعه برخوردارند. اگر پزشکی در تامین نیازهای اولیه زندگی خود باقی مانده باشد خود به خود در ذهن بیمار هم افت میکند. این دافعهها در مبدا وجود دارد و جاذبهای جز وطن و عشق به ایران وجود ندارد.
منتهی این هم تا حدی میتواند طرف را در وطن و خانهاش نگه دارد و حتی ممکن است از نظر تکلیف دینی خود به این تشخیص برسد که وظیفهاش مهاجرت است. بحث هجرت در قرآن هم مطرح شده و اینکه زمین خدا وسیع است و اگر نمیتوانید در وطن خود زندگی شرافتمندانه و تاثیرگذاری داشته باشید و فرصت خدمت ندارید، مهاجرت کنید به جایی که موثر و مفیدتر باشید. در آن طرف مرزها و کشورهای مقصد، جاذبه هایی وجود دارد و در راس آن اعتماد و احترام به انسان و نخبگان و دانشمندان است. اگر مهاجرت کننده پزشک و استاد یا پژوهشگر باشد کلید مطب و اتاق کار و یا آزمایشگاه را در اختیار آنها قرار میدهند و می توانند شبانهروزی کار کنند. مثل ما نیستند که راس ساعت دو یا سه بعد از ظهر همه چیز تعطیل میشود. از نظر حقوق و مزایا هم تامینشده هستند. برای یک پروژه تحقیقاتی از قبل بودجه اختصاص و داده میشود و در محل کار و جامعه هم منزلت و احترام و امکانات رفاهی دارند.
وضعیت مهاجرت پزشگان به گونهای است که عنوان شده اگر شرایط به این گونه باشد از هند و پاکستان باید پزشک بیاوریم
به نظرم شرایط بحرانی است. آمار مهاجرتها و فرسودگی تجهیزات و محدودیت تخت بیمارستانی، محدودیت امکانات آزمایشگاهی و یا امکانات تحقیقاتی، بودجهای که برای پژوهش علمی در کشور گذاشتند کمتر از سه دهمدرصد از تولید ناخالص داخلی [GDP] است. میدانید که از نظر نرمهای جهانی، مرز بین عقبافتادگی و توسعه، هزینه کردن حداقل نیم درصد از تولید ناخالص یک کشور در زمینه پژوهشهای علمی است. پایین تر از نیم درصد یعنی کشوری عقب افتاده![underdeveloped]. در اعتبارات اختصاص یافته به بخش سلامت هم از شاخصهای جهانی و حتی منطقهای فاصله داریم. در آموزش و پرورش هم وضعیت ما از نظر سرانه دانشآموزی و افت تحصیلی فلاکت بار است. وضعیت معیشتی معلمان، زیرساختها و امکانات آموزشی و کمک آموزشی همگی دچار فرسایش شده است.
مهاجرت چشمگیر کادر پزشکی و پرستاران چه زنگ خطری برای جامعه دارد؟
بدترین چیزی که برای یک جامعه میتواند اتفاق افتد ناامنی و بیماری و بیپناهی است که به طور مضاعف جامعه را مستهلک میکند. در وضعیت موجود، جامعه ما گرفتار فقر است و به گفته صاحبنظران تا ۵۰ درصد مردم زیر خط فقر رفتهاند. بخاطر مشکلات اقتصادی و معیشتی ناشی از سوءمدیریتها وتحریم، سوتغذیه کودکان و نوجوانان در حال گسترش است که آثاری بلندمدت بر جسم و جان دارد و از نظر احتمال بروز اختلالات عصبی و هوشمندی تا مشکلات ذهنی، جسمی، روانی، اجتماعی و معلولیتهای مختلف، چشم انداز بدی در انتظار است. اگر بیمار احساس کند دارو کمیاب یا نایاب و هزینه کمرشکن دارد و پزشک حاذق و پرستار دلسوز و ماهر هم نباشد که کمکی کند چه اتفاقی میافتد؟ بیمار و جامعه رنج تنگدستی، بیپناهی و ناامیدی را با هم بر دوش میکشد.
حالا چرا می خواهند از هند و پاکستان پزشک بیاورند چرا از اروپا نمی اورند؟
این هم تاثیرپذیرفته از عادات قدیمی و به ارثرسیده دولتمردان است. به گذشته که نگاه کنیم قبل از انقلاب و در سالهای اول بعد از پیروزی، از پاکستان، هند، بنگلادش و کشورهائی در این سطح پزشک وارد میکردند که در روستاها و شهرهای کوچک کار میکردند. در این زمان هم که این پزشکان رایگان به ایران نمیآیند و اگر بیایند با دریافت حقوق دلاری خواهند آمد! درآمد ماهانه پزشکان در کشورهای اطراف ایران در سطح چند هزار دلار و سه برابر یا بیشتر از پزشکان ایرانی است.
اگر چنین پزشکانی را به ایران بیاورند ایا توانایی پرداخت چنین هزینه هایی وجود دارد؟
فرض کنید تحریم کمتر شد یا پولهای ما را آزاد کردند و بتوانیم این مبلغ را پرداخت کنیم. آیا از نظر مسئولان احساس بی غیرتی نخواهند کرد که مملکت به دوران ۴۰ -۵۰ سال قبل برگردد، آن هم در دنیای مدرنی که سلامت شهروندان اولین اولویت دولتهاست؟ این خیلی بد است که پزشک بیگانه با فرهنگ و زبان بیماران ایرانی و با سواد علمی حداقلی بخواهد به کار گرفته شود. البته وارد کردن دانشجوی پزشکی سهمیهای و بالابردن بیضابطه ظرفیت پذیرش دانشجو و یا دستیاران تخصصی پزشکی هم چاره کار نیست! آن چه اخیرا به وزارت کشور منتسب و تکذیب نشد، یعنی استخدام فلهای ۱۵ هزار هیات علمی برای دانشگاهها که ۵ هزار آن سهم دانشگاههای علوم پزشکی است هم راه حلی از همین نوع است!
اگر به سالهای دور برگردیم پزشکی برای دوره تخصص به خارج از کشور می رفت و بعد از اتمام دوره خود به ایران برمیگشت ولی در حال حاضر کسی که برای تخصص می رود به ندرت برمی گردند و حتی کسانی که تخصص خود را در ایران گذراند نیز به فکر مهاجرتاند و یا مهاجرت کرده اند. چه فعل و انفعالاتی پیش امد که به اینجا رسیدم؟
پزشکی مدرن، طب مبتنی بر شواهد علمی است و در پاسخ به پرسش شما، من به سابقه دانشجوئی خود در رشته پزشکی دانشگاه شیراز که قبل از انقلاب نامش پهلوی بود استناد میکنم. ما به عنوان دانشجوی پزشکی احترام خاصی در دانشگاه و خانواده و خویشاوندان و جامعه داشتیم. احساس عدم امنیت شغلی نداشتیم و میدانستیم که بعد از دانشآموختگی بیکار نمیمانیم و یا اینکه مجبور شویم به شغلی غیر از پزشکی رجوع کنیم. استادان ما تمام وقت بودند و وقت زیادی در اختیار دانشجو میگذاشتند و با دانشجو رابطه صمیمانه و تنگاتنگی داشتند. همچنین رابطه ما با جامعه به عنوان دانشجوی پزشکی رابطهای فعال و به گونهایی بود که دانشجو علاوه بر کوشش علمی و نیز حضور در عرصه مبارزات سیاسی و دفاع از حقوق مردم، امور امدادگری و تدریس به بچههای یتیم، کمکهای بهداشتی و درمانی یا فعالیت فرهنگی در محلات محروم و حلبنشینهای اطرف شیراز و روستاها را هم بر عهده میگرفت.
شما آن زمان را با الان مقایسه کنید. امروزه دانشجوی ما در سرکلاس در این عوالم نیست و انگیزهای برای گوش دادن و فراگیری علم ندارد و بیشتر دنبال گرفتن پذیرش و رفتن به خارج از کشور است چون احساس امنیت شغلی در آنها وجود ندارد. آنها هم اطلاع دارند که بیش از ۱۵ هزار پزشک عمومی بیکار داریم و توزیع پزشکان متخصص هم ناعادلانه است و بیشترشان در تهران و مراکز استانها مقیم هستند.
به نظر شما رسیدن جامعه پزشکان به این وضعیت حاصل چیست؟
سوءمدیریت و نگاه ایدئولوژیک نه تنها به سیاست و قدرت، بلکه حتی به انسان و علم و مقولات تخصصی.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰