فقرآگاهی و فقرای آگاهی
آرمان شرق-گروه جامعه:نظریههای «شکاف دانش»، «فقرآگاهی» و «بیخبران همیشگی»، مؤید توزیع ناعادلانه آگاهی در جامعه هستند و شاخصهایی چون میزان باسوادی و میزان آگاهی سیاسی و «شکاف آگاهی» میتوانند آئینه تمام نمای حقیقت آگاهی در جامعه باشند.
فقرآگاهی و فقرای آگاهی
هوشمند سفیدی
آرمان امروز : آگاهی، اولین نیاز برای هرگونه مشارکت از جمله مشارکت سیاسی است، اما آیا سطح بهره مندی افراد و گروهها از آگاهی یکسان است؟ به نظر می رسد درخصوص نحوه توزیع آگاهی در جامعه، حداقل باید به دو مسئله توجه کرد. «فقرآگاهی» به ویژه آگاهی سیاسی و «فقرای آگاهی»، واقعیتهایی هستند که در صحنه سیاسی، بسیار مهم و تعیین کننده هستند و مبین آنند که بخش های مهمی از جامعه از آگاهی یا کاملاً محروم هستند و آگاهی سیاسی آنان برای دادن رأی آگاهانه کفایت نمی کند. معمولاً «فقرای اطلاعاتی» را، افراد محروم از چیزی میدانند که جامعه آن را مهم میداند. همچنین در «نظریه بیخبران همیشگی»، «هایمن» و «شیتلی» از کسانی صحبت میکنند که به خود اجازه آگاهشدن را نمیدهند. لذا، از آنجا که توزیع آگاهی از مسائل اجتماعی، درمیان مردم هر جامعه همانند ثروت و قدرت، حالتی برابر و یکسان ندارد. می توان، علاوه بر فقر اقتصادی، از «فقر آگاهی» نیز سخن گفت.
چلیدرز و پست، در کتابی که به نام «فقرای اطلاعات» در امریکا (۱۹۷۵) ارائه کردهاند، محرومیت را بهمعنی نداشتن چیزی عنوان کرده اند که جامعه آن را مهم میداند، بنابراین، حتی اگر آگاهیهایی مثل سپردن کودک به چند کودک یا چگونگی رفع مزاحمت همسایگان مهم باشد، نداشتن آگاهی از آنها، فقر اطلاعات و محرومیت از آگاهی محسوب میشود. این «فقر آگاهی» براساس نظر دروین (۲۰۰۳) در ادبیات علوم ارتباطات با اصطلاح «شکاف آگاهی» و «شکاف اطلاعاتی»، «نابرابری اطلاعاتی» و «شکاف ارتباطی» مطرح میشود.
شکاف دانش
لاوریچ و پیرس ۱۹۸۴ دو نوع شکاف را مطرح کردهاند که طبقات متفاوت اجتماعی را از یکدیگر متمایز میسازد. یکی از آنها، از شرایط میان موقعیتی مرتبط با زیستن در سطوح متفاوت اجتماعی «اقتصادی نشأت میگیرد، براین اساس، کمبود مهارتهای ارتباطی در میان افراد با موقعیت اجتماعی» اقتصادی نازلتر منجر به ایجاد شکاف دانشی میان آنها و افراد با موقعیت اجتماعی – اقتصادی بالاتر میشود، در مقابل برخی از صاحبنظران، «نظریه عوامل موقعیتی ویژه» را ارائه کردهاند. براین اساس، افراد مربوط به سطوح اجتماعی – اقتصادی نازلتر، انگیزه کمتری برای دریافت اطلاعات دارند یا اینکه جنبه کارکردی بودن اطلاعات برای آنها کمتر است، لذا، هنگامی که انگیزه این افراد برای درک اطلاعات افزایش یابد یا هنگامی که اطلاعات برای آنها جنبه کارکردی پیدا کند، این شکافها کوچکتر میشوند و یا احتمالاً از میان میروند. (رحمان سرشت، ۱۳۷۸ : ۳۹)
فرضیه «شکاف آگاهی» را تیکلنور ، دونوهو و اولین ارائه کردهاند، آنان شکاف را این گونه تعریف میکنند: «به دنبال افزایش انتشار اطلاعات توسط رسانههای جمعی در یک نظام اجتماعی، بخشهایی از جمعیت که از پایگاه اجتماعی – اقتصادی بالاتری دارند سریعتر و بیشتر از بخشهایی که پایگاه پایین دارند، اطلاعات را کسب میکنند، و در نتیجه شکاف آگاهی میان این دو بخش، بهجای کاهش، افزایش مییابد». (ویندال و همکاران، ۱۳۷۶ : ۳۵۷-۳۶۳) بنابراین ما وقتی از آگاهی صحبت می کنیم، باید از دو منظر به آن نگاه کنیم؛ از یکسو شاید جامعه را مسئول آگاهی و یا جهل مردم بدانیم و از سوی دیگر، امکان دارد افراد خود فاقد کشش و انگیزه کافی و لازم در این زمینه باشند که در مورد اخیر نیز جامعه می تواند تحریک لازم را برای ارتقای انگیزه ایجاد کند.
براین اساس، افراد همواره در مبحث عدم برخورداری یا برخورداری از آگاهی، با دو مسئله مهم مواجه هستند:
- فقر و محرومت از آگاهی: شاید بتوان افراد بی سواد و افرادی را که از حد نرمال آگاهی به دور هستند، در زمره این افراد قرار داد.
- شکاف دانش و آگاهی: شکاف آگاهی و دانش را باید از دو زاویه بررسی کرد؛ یک، از زاویه افراد که براساس توانایی اقتصادی و علمی، ممکن است تلاش کم یا زیادی را در کسب آگاهی بروز دهند؛ دوم نظام سیاسی که بیعدالتی اطلاعاتی و آگاهی را با ضعف در سیاستگذاری و عملکرد، دامن میزند.
همچنین در این زمینه میتوان از مسئله «حاشیه نشینی اطلاعاتی» نیز نام برد. ما وقتی از لحاظ جغرافیایی یا طبقاتی، به جامعه نگاه میکنیم، شاهد «فاصله آگاهی» یا اطلاعاتی بین طبقات مختلف و یا ساکنان مناطق یک شهر یا کشور خواهیم بود، همانطور که نرخ بی سوادی یا باسوادی معمولاً در مناطق مختلف یا بین طبقات، متفاوت است، این وضعیت امکان آگاهی یکسان را از گروههای مختلف جامعه سلب میکند و تبعات آن میتواند کاهش مشارکت سیاسی و ضعف تصمیمگیری و احتمالاً تصمیمگیری ناآگاهانه و غیر مسئولانه باشد. بنابراین نظریههای «شکاف دانش»، «فقرآگاهی» و «بیخبران همیشگی»، مؤید توزیع ناعادلانه آگاهی در جامعه هستند و شاخصهایی چون میزان باسوادی و میزان آگاهی سیاسی و «شکاف آگاهی» میتوانند آئینه تمام نمای حقیقت آگاهی در جامعه باشند.
معمولاً این عوامل شکلدهنده آگاهی سیاسی پایدار در بین مردم هستند که در هنگام انتخابات با آگاهی ناپایدار که از طریق تبلیغات انتخاباتی ارائه میشود، تحریک میشوند و میتوانند در تعیین رفتار رأیدهنده موثر واقع شوند.
عبدالحسین نیک گهر براین باور است که معمولاً و بهویژه در جهان سوم، بر سر راه مشارکت مردم، با حکومت، مانعی بزرگی وجود دارد؛ این مانع شکاف عمیق بین نخبگان و توده است، به گونهای که میزان آگاهی توده به ۱۰ درصد هم نمیرسد.
در این وضعیت، آگاهی دادن به اعضای جامعه و پرکردن این شکاف، اقدامی اساسی است؛ آگاهی برای ایجاد انگیزه، آگاهی برای درک عمل و آگاهی برای احترام و اعتنا به شخصیت افراد و ایجاد مسئولیت در آنان (نیکگهر، ۱۳۵۵ :۱۲۹)
براین اساس، باید برای غلبه بر فقر آگاهی و کاهش فقرای آگاهی، برنامه های موثر و مدونی داشت؛ این وضعیت، می تواند یکی از اساسی ترین اقدامات برای توسعه مشارکت و به ویژه مشارکت سیاسی باشد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰