حسرت کنسرتهایی که بر دل ماند
حسرت کنسرتهایی که بر دل ماند آرمان امروز: سکانس اول: پیرمرد، صبح از خواب بیدار میشود، دنبال بهترین لباسهایش میگردد، به همسرش میگوید: – امروز برای کنسرتم، چه کسانی میآیند؟ لباس چه بپوشم؟ زن که سراسیمه به او نگاه میکند، نمیداند چه بگوید. – به نظرت امروز چند نفر به سالن میآیند؟ ساعاتی بعد خبر درگذشتش جامعه هنری
حسرت کنسرتهایی که بر دل ماند
آرمان امروز: سکانس اول: پیرمرد، صبح از خواب بیدار میشود، دنبال بهترین لباسهایش میگردد، به همسرش میگوید:
– امروز برای کنسرتم، چه کسانی میآیند؟ لباس چه بپوشم؟
زن که سراسیمه به او نگاه میکند، نمیداند چه بگوید.
– به نظرت امروز چند نفر به سالن میآیند؟
ساعاتی بعد خبر درگذشتش جامعه هنری ایران را شوکه میکند.
(روایت همسر اکبر گلپایگانی از آخرین روز زندگی استاد)
سکانس دوم: پیرمرد جمعهها صبح سری به مغازه همیشه تعطیلش میزند و در گرمای آفتاب میشناسد. مردم متعجب یا او را میشناسند و به او سلام میدهند، یا بیتفاوت از کنارش عبور میکنند. جلو میرویم و سلام میکنیم.
+سلام پسرم، یا علی بفرما.
– استاد چرا نمیخوانید؟
+ هیچکسی جواب درستی به ما نمیدهد، یک نفر به ما نمیگوید که گناهمان چیست که نمیتوانیم برای مردم بخوانیم. نه دستوری، نه پرونده قضائی و نه اتفاقی، فقط میگویند نمیشود و نمیتوانید!. شاید منظورشان خواندن در پیش از انقلاب، است، اما شرایط کشور در آن زمان این طور بود و حالا تغییر کرده. خودمان هم نمیدانیم.
(جواد یساری- خیابان
امیریه تهران)
سکانس سوم: پیرمرد روی کاناپه نشسته، در فکری عمیق رفته بود که چرا نمی تواند بخواند. همسرش می گفت که هر روز به دفتر موسیقی می رفت که مشکل خواندنش برطرف شود، در یک ثانیه جلوی چشمانش سیاهی میرود و تمام. سکته قلبی آنقدر سریع جانش را میگیرد که وقتی جسد بیجانش را در منزلش پیدا میکنند، حتی فرصت انداختن خودکار دستش را نداشت.
(لحظات آخر زندگی استاد محمودی خوانساری، کتاب گلهای ماندگار)
گلپا و کنسرتی که برای زلزله زدگان محقق نشد
اگر دفتر خاطرات هنرمندان را ورق بزنیم، هزاران سکانس دیگر وجود دارد. هنرمندانی که پیش از پیروزی انقلاب خوش درخشیدید، کوچکترین مشکل سیاسی نداشتند اما خانه نشین شدند. همین خواندن ایرج (استاد حسین خواجه امیری) در مراسم تدفیق اکبرگلپایگانی نیز می تواند سکانسی تلخ از زندگی این هنرمندان باشد. در این شرایط، استاد اکبرگلپایگانی که چند روز پیش درگذشت، ۴۰ سال اجازه خواندن نیافت. حتی مرد حنجره طلایی با اینکه خیلیها فکر میکردند به خارج از کشور مهاجرت کرده، در سال ۱۳۸۲ با دو آلبوم «مست عشق» و «عقیق» و با آهنگسازی فضل¬اله توکل، رکوردهای جدول فروش آلبوم های موسیقی را جابه جا کرد، مجله موسیقی قرن بیست و یکم نوشت: «گلپا یعد از سالها برگشت و رکورد شکست.» اما دریغ از یک کنسرت. حتی گلپا در سال ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲، همزمان با زلزلهی ورزقان و بوشهر در رسانهها اعلام آمادگی کرد که به نفع مردم زلزله زده، حتی میان خرابهها کنسرتی برگزار کند، اما کسی به این موضوع پاسخ نداد. او در گفتوگویی که سال ۹۲ و همزمان با زلزله بوشهر، با نگارنده این مطالب انجام داده بود، گفته بود: «من ایرانی هسیم و به همین مناسبت ایران را دوست دارم و هیچگاه ممکلتم را تنها نمیگذارم. من به ایرانی بودنم افتخار میکنم. ما به این کشور دین داریم، همهچیز هم پول نیست. بارها بر سر هر اتفاق ناخوشایند طبیعی و غیر طبیعی با دعوت من یکسری از شاگردانم جمع شدهاند. اگر به ما اجازه دهند در همان شهرستان که محل زلزله بوده و خرابی زیادی برجای مانده است برنامهای را اجرا کنیم، من مؤظفم به عنوان یک ایرانی حتی پول محل و آب و برق و امکانات را تقبل کنم تا این کنسرت برگزار شود و درآمدش با نظر خود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دستاندرکاران، میان مردم آسیب دیده تقسیم شود. ما اولین نفر هستیم و هرکس هم اعلام آمادگی کند که درگروه ما باشد دستش را میفشاریم و میگوییم یا علی مدد، اما متاسفانه این اتفاق نیفتاده است.» گلپا همچنان در بخش دیگری از مصاحبهاش گفته بود: «یک هنرمند دوبار میمیرد، یک مرگ طبیعی است و مرگ دوم زمانی خواهد بود که به او اجازه خواندن و کار نمیدهند. مرگ دوم خیلی سختتر و تدریجیتر از مرگ طبیعی است.»
آخرین وصیت بنان
روایت استاد فرهاد فخرالدینی، رهبر سابق ارکستر ملی و آهنگساز نیز از آخرین روزهای زندگی استاد غلامحسین بنان، خواندنی است. وی در مصاحبهای با نگارنده این مطالب و کتاب گلهای ماندگار، در پاسخ به این سوال که چرا در اواخر عمر با اینکه بنان در جایی گفته بود من میتوانم باز هم بخوانم، اما از صدای او دیگر بهره برده نشد؟
«واقعا یکی از مباحثی که مرا دچار عذاب وجدان میکند و با توجه به اینکه من این مساله را طرح کردم اما هیچگاه رخ نداد این بود که بنان را دوباره روی سن تالار وحدت بیاورند، چون او در اواخر عمر معتقد بود که هنوز هم میتواند بخواند و میل به خواندن داشت. اما نتوانستیم این خواسته وی را تامین کنیم حتی من مطرح کردم که آقای معروفی و آقای بنان با یکدیگر کنسرتی برپا کنند. چون ما در آن زمان در تالار رودکی «وحدت فعلی» چندین کنسرت داشتیم و برنامهی بعدی من کنسرت بنان و معروفی بود که متاسفانه رخ نداد.»
حبیب و آرزوی خواندن در وطن
اما سالها پیش حبیب محبیان با رؤیای کنسرت ۱۰۰ هزار نفری در ورزشگاه آزادی به وطن بازگشت، اما به خاطر مخالفت اجزای دیگر و نیز خارج از دولت اجازه پیدا نکرد و رؤیای او تحقق پیدا نکرد. با این همه، در ایران ماند و بازنگشت تا اینکه در وطن به خاک سپرده شد. اما در سال ۱۳۹۳ به کتاب او «مرد تنهای شب» مجوز دادند و در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران هم ارائه
شد.
شاید بسیاری از مسئولان گذشته بر این باور بودند که این دسته از هنرمندان چون در رادیو و تلویزیون ملی ایران و کافهها میخواندند، متهم مادام العمر هستند، اما شاید نقل خاطرهای یکی از کافه داران تهران در این شرایط بتواند، پاسخی به شبهه
باشد.
چندی پیش در خیابان جمهوری تهران، از کنار رستورانی عبور کردم، که روزگاری و طی سالها، نعمت الله آغاسی در آنجا میخواند. خیلی از دوستان و حتی صاحب آن رستوران براین باور بود که او در طی سالها که برای مردم میخواند ندیده بود که او یک استکان مشروب بخورد یا نماز شب او قضا شود. با این حال شاید بتوان هزاران نمونه از این هنرمندان را در حوزه سینما، موسیقی و تئاتر مثال زد و بارزترین نمونه آن بهروز وثوقی است که با توجه به اینکه بارها مسئولان دولتی اعلام کردهاند که هیچ ایرانی، ممنوع الورود به ایران نیست، کسی نمیداند مشکل او برای بازگشت به ایران چیست. بیشک اینها گنجینههای هنری ایران هستند و فقدان هر کدامشان نمیتواند به این سادگیها جبران شود. مثلا در سال ۹۱ که استاد همایون خرم از میان ما رفت، چه کسی جایگزین وی شد، یا دگر مادر گیتی چو شجریان نتواند فرزند بزاید. خانه نشین کردن آنها با تصمیمات سلیقهای، بزرگترین چالش برای هنر ایران در ۴۰ سال اخیر بوده و با مرگ اکبر گلپایگانی که یکبار برای همیشه این مشکل برطرف و پاسخی به این سوال داده شود.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰