تاریخ انتشار : پنجشنبه 24 شهریور 1401 - 12:58
کد خبر : 112547

اربعین ازنگاه شریعتی

اربعین ازنگاه شریعتی

آرمان شرق-گروه جامعه: ابن زیاد که زینب(س) را می‌نگریست که اینگونه با جلال و عظمت نشست، بدون آنکه اجازه نشستن بگیرد، پرسید: تو کیستی؟ زینب(س) جواب نداد. پرسش را دوباره تکرار کرد ولی زینب(س) برای آنکه خوارش کند و کوچکش سازد، جوابش را نداد. یکی از کنیزان زینب(س) جواب داد: این زینب(س) دختر فاطمه(س) است. ابن زیاد که از رفتار زینب(س) به خشم آمده بود چنین گفت: حمد خدای را که شما را رسوا کرد و بکشت و دروغتان را روشن ساخت.

آرمان شرق-گروه جامعه: ابن زیاد که زینب(س) را مینگریست که اینگونه با جلال و عظمت نشست، بدون آنکه اجازه نشستن بگیرد، پرسید: تو کیستی؟ زینب(س) جواب نداد. پرسش را دوباره تکرار کرد ولی زینب(س) برای آنکه خوارش کند و کوچکش سازد، جوابش را نداد. یکی از کنیزان زینب(س) جواب داد: این زینب(س) دختر فاطمه(س) است. ابن زیاد که از رفتار زینب(س) به خشم آمده بود چنین گفت: حمد خدای را که شما را رسوا کرد و بکشت و دروغتان را روشن ساخت.

اربعین ازنگاه شریعتی: آنان که رفتند کار حسینی کردند و آنان که مانده اند باید کار زینبی کنند

هروقت که به اربعین حسینی نزدیک می شویم همیشه صدای دلنشین مرحوم دکتر شریعتی در ذهنم طنین انداز می گردد « آنان که رفتند کار حسینی کردند و آنان که مانده اند باید کار زینبی کنند و گرنه یزیدی اند» نمی دانم صدای دلنشین دکتر شریعتی است که چنین ذهنم را مشغول کرده است یا بیان پیام عاشورا و نهضت حسینی در یک جمله زیبا. شاید هردویش باشد. یعنی بیان پیام و هدف یک نهضت خونین به بزرگی کربلا توسط اندیشمند بزرگی چون دکتر علی شریعتی. اربعین درواقع پایان پیام رسانی نهضت خونین حسینی است، آنهم توسط زنان به اسارت رفته، زنانی که سخت ترین مصیبت ها را درکربلا دیده اند، درپیش چشمان انان عزیزان شان تکه تکه شده اند، درچنین شرایطی و درحالی که زنجیر اسارت نیز به دوش دارند، به بزرگ ترین رسالت یک نهضت خونین مامور گردیده اند یعنی پیام رسانی عاشورا و افشاگری چهره استبدادی چون یزید. به راستی که هرنهضتی دو چهره دارد یکی خون و شهادت است و دیگری پیام رسانی، اکنون این و زنان عاشورایی هستند که رسالت بزرگ پیام رسانی یک نهضت را به عهده دارند و زینب قافله سالاراین پیام رسانی است.

 همانطور که حماسه زنان عاشورایی پیدا است زنان بزرگ ترین مسئولیت اجتماعی درجامعه خود را به دوش دارند واز درد ها و رنج ها و حل مشکلات جامعه اش فارغ و بی مسئولیت نیست. شرکت زنان در جبهه پیکار وهمدلی وهمراهی با نهضت امام حسین(ع) و مشارکت در ابعاد مختلف آن از جلوه های حضور زنان در عرصه اجتماعی فرهنگی می باشد. زنان عاشورایی گاه در جبهه مبارزه بوده اند و گاه در کسوت پرستاری وغمخواری وگاه در نقش پیام رسانی ودر هر موقعیت مناسب مسئولیت ادامه رسالت را با ابزار متناسب با آن شرایط عهده دار بوده اند.

 هرچند تبیین فعالیت زنان عاشورایی دراین نوشته کوتاه میسر نیست، جز اشاره کوتاه چون همکاری طوعه در کوفه با نهضت مسلم بن عقیل، همراهی با همسرانشان مثل ام خلف ، ام وهب ، ام عمر و جناده وحتی شهادت ام وهب و همچنین تشویق اطرافیان به ادامه مبارزه وجهاد وشهادت و روحیه بخشی به اطرافیان توسط این زنان ونیز اعتراض وانتقاد برخی از همسران سپاه کوفه به جنایتهای شوهرانشان همگی از مصادیق حضور ونقش موثر زنان در کربلا می باشد. همچنین مصادیق این مبارزه را نیز در پناه دادن دو طفلان مسلم توسط همسر حارث و … را می توان نام برد.

پس از حماسه شورا، رسالت سنگین بانوان کاروان حسینی آغاز گردید. آنان با شرایط سخت جسمی و روحی، از اندیشه و کلام و احساس یاری گرفتند و با خطبه های پرشور خویش، مردمی که در عمق نادانی به سر می بردند، آنان را از حقانیت راه امام حسین(ع) آگاه ساختند. اینجاست که به هدف والای امام حسین(ع) از همراه نمودن زنان و کودکان، با خویش پی می بریم که چرا او خیلی عظیمی از زنان و کودکان را با خود همراه کرد. شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی می گوید:» ابا عبدالله(ع) اهل بیت خودش را حرکت می دهد، برای اینکه در تاریخ رسالتی عظیم را انجام دهند. برای اینکه نقش مستقیمی در ساختن این تاریخ عظیم داشته باشند.

اما با قافله سالاری زینب، بدون آنکه از مدار خودشان خارج شوند، از عصرعاشورا[به بعد] زینب(س) تجلی می کند و از آن به بعد به او واگذار شده بود.»

 البته حضور و نقش زینب (س) در نهضت کربلا، منحصر به بعد از قیام عاشورا نیست، بلکه ایشان از ابتدای راه، حضوری فعال و تعیین کننده در انقلاب حسینی داشت. همیاری او با امام حسین (ع) در انجام مسئولیت ها را می توان بزرگترین نقش آن حضرت، تا قبل از ظهر عاشورا دانست.

 آن حضرت به عنوان امین امام، بخش وسیعی از مسئولیت ها و امور کاروان را بر عهده داشت، تا امام (ع) فرصت و فراغت بیشتری برای آماده سازی قیام داشته باشد. اما اصلی ترین وظیفه حضرت زینب (س)، بعد از ظهر عاشورا، متجلی می شود.به راستی اگر زینب(س) نبود ، نه تنها قیام عاشورا دستخوش تحریف می گردید، بلکه اسلام نیز در معرض خطر قرار می گرفت و دیگر نه از پیام عاشورا خبری بود و نه از اسلام راستین.

 دکترعایشه بنت الشاطی نویسنده مصری در کتاب خود که پیرامون حضرت زینب(س) نوشته است، عزّت، شجاعت، و اقتدار زینبی را در لباس اسارت چنین ترسیم کرده است: زینب به راه خود ادامه داد تا به«دار الاماره» رسید، در این هنگام در گلوی خودش سوزشی احساس کرد، زینب همه جای این خانه را میشناخت، این جا، روزی خانه زینب بود، روزگاری که اسم پدرش علی امیرالمؤمنین(س) با عظمتی بیمانند جهان را پر ساخته بود، اشک در دیدگانش حلقه زد، ولی خود داری کرد، مبادا گریه خوارش کند.

زینب(س) شجاعت خود را به کمک طلبید، از میدان بزرگی که در جلوی دارالاماره بود، بگذشت، میدانی که بیش از بیست سال پیش دیده بود که فرزندش «عون» در آن دوباله راه میرفت و بازی میکرد و بزرگواری برادرانش حسن و حسین(ع) دل و چشم همگان را پرکرده بود…. امروز، دگرباره زینب(س) به دورن این خانه پا میگذارد، در صورتی که اسیر شده و یتیم گریده و داغ دیده و پدر و فرزندان و دو برادر و بقیه خویشانش را از دست داده است، خواست در این هنگام قطره اشکی بفشاند و یا نالهای کند، شاید اندکی از آلام خود بکاهد ولی خوش نداشت که گریان با ابن زیاد روبرو شود، هیچ وقت زینب(س) مانند امروز احتیاج نداشت که به عظمت روحی و نیروی معنویاش اعتماد کند و به ارجمندی خاندان و شرافت تبار و اصالت نژادش پناه برد، زینب(س) که پستترین لباس هایش را برتن داشت و کیزانش دورش را گرفته بودند، با ابهت و جلالی هرچه تمام تر قدم پیش نهاد و بدون آنکه به امیر سرکش خون خوار اعتنایی کند، رفت به گوشهای نشست.

 ابن زیاد که زینب(س) را مینگریست که اینگونه با جلال و عظمت نشست، بدون آنکه اجازه نشستن بگیرد، پرسید: تو کیستی؟ زینب(س) جواب نداد. پرسش را دوباره تکرار کرد ولی زینب(س) برای آنکه خوارش کند و کوچکش سازد، جوابش را نداد. یکی از کنیزان زینب(س) جواب داد: این زینب(س) دختر فاطمه(س) است. ابن زیاد که از رفتار زینب(س) به خشم آمده بود چنین گفت: حمد خدای را که شما را رسوا کرد و بکشت و دروغتان را روشن ساخت.

 زینب(س) که با نظر حقارت بدو مینگریست، گفت: حمد خدای را که به واسطه پیغمبرش ما را عزیز و محترم قرار داد و از پلیدی پاک گردانید، فقط گناه کار رسوا میشود و تنها فاجر دروغ میگوید و او بحمد الله غیر از ماست. ابن زیاد پرسید: کار خدا را با خویشانت چطور دیدی؟ زینب(س) که همچنان عظمتش استوار بود گفت: سر نوشت آنها کشته شدن و فداکاری بود، همه رفتند و در بسترهای خود آرمیدند و به همین زودی خدا آنها را با تو جمع خواهد کرد و در پیش او محاکمه خواهید شد. در اینجا ابن زیاد سرکش و پلید کوچک شد و برای آنکه درد خویش را شفا بخشد گفت: خدا مرا از شورش تو و یاغیان سرکش خویشان تو آسوده گردانید و رنج درونی مرا شفا داد.

زینب(س) اشکهای خود را پس زد و گفت: تو پشت و پناه مرا کشتی و خاندان مرا نابود کردی، شاخههای مرا بریدی و ریشه ی مرا کندی، اگر این جنایت‌‌ها درد ترا شفا میبخشد به یقین بدان که آسوده گشتی و شفا یافتی! ابن زیاد خشمگین شد و گفت: این زن سخن پردازی میکند(سجع می گوید)، پدرش نیز سخن پرداز و شاعر بود. زینب(س) بالحن قاطع و محکم گفت: زن را با سخن پرادازی چه کار؟ من با درد خود سروکار دارم. به راستی که «کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود»

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.