رابطه من- «دیگری» با شخص سوم در فلسفه لویناس
آرمان شرق-گروه جامعه:شخص سوم، نماینده مردم و همه دیگرانی است که مانع بستهشدن رابطه سوژه و «دیگری» با عنوان رابطهای عاشقانه میشود. در واقع دیگربودگیِ «دیگری»، امتدادی اجتماعی دارد؛ بدین معنا که غیریتش، حاوی ارجاع فوری به دیگران است. نه سوژه و نه «دیگری»، هرگز موجوداتی منزوی نیستند و همیشه با دیگرانی که غایباند، در ارتباطند. دیگران هستند؛ اگرچه بسیاری از آنها همیشه نیستند
رابطه من- «دیگری» با شخص سوم در فلسفه لویناس
لویناس ادعا میکند راه برونرفت از خشونتهای اجتماعی، اتخاد سیاستی است که مبتنی بر مسئولیت نامتناهی شخص نسبت به «دیگری» باشد. «سیاست اخلاقی» لویناس درصدد بیان این مطلب نیست که افراد جامعه به طور ذاتی، به شکل اخلاقی عمل میکنند و مرتکب خشونت نمیشوند، بلکه تلاش میکند با تبیین سوبژکتیویته و مسئولیت نامتناهی، به آنها یادآور شود «صلح بنیادین»، زیربنای همه ارتباطات آدمی با دیگران است.
به گزارش ایلنا، کتاب ««دیگری» و صلح فراسوی ذات در اندیشه امانوئل لویناس» اثر حامده راستایی در ۲۰۸ صفحه به همت مؤسسه بوستان کتاب به چاپ رسید.
حامده راستایی «عضو هیئت علمی گروه فلسفه مؤسسه آموزش عالی آل طه و عضو هیئت تحریریه مجله تاریخ فلسفه اسلامی است. رساله دکترا و پروژه پست دکترای او درباره «دیگری» است و مقالات علمی پژوهشی پرشماری در این حوزه نگاشتهاست. بهتازگی کتابی از راستایی با عنوان «دیگری و صلح فراسوی ذات در اندیشه امانوئل لویناس» در نشر بوستان کتاب، چاپ و منتشر شده است که تفسیر و نگاه نویی دارد. احد فرامرز قراملکی نیز ضمن یادداشتی در ابتدای این کتاب، زبان ساده و صمیمی و رویکرد نوی اثر به لویناس را مزیت این اثر نسبت به کتابهای مشابه دانسته است. به مناسبت انتشار این کتاب، با حامده راستایی نویسنده و پژوهشگر این کتاب گفتگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
«دیگری» مورد نظر لویناس چه خصوصیاتی دارد که اینچنین در برابر تمامیتخواهی سوژه مقاومت میکند؟
«دیگری»، غیری غیرقابل فروکاست، نامتناهی و فاقد ویژگیهای متعلق شناسایی (ابژه) است؛ غیری که متصف به غیریت و بیرونبودگیِ مطلق است و مواجهه با این نامتناهیِ غیرقابل شناخت، برخلاف سایر اغیار، در ناکجاآباد رخ میدهد.
با این اوصاف به نظر میرسد لویناس رویکرد اومانیستی مدرنیته را به چالش میکشد.
بله دقیقاً! البته فراتر از این، لویناس ریشه خودکامگی و تمامیتطلبی را در فلسفه یونان جستجو میکند و مبنای امپریالیسم را در عبارت «خودت را بشناس» سقراط میداند که بر جستجوی همه جهان، در خودآگاهی توصیه میکند. در واقع لویناس معتقد است وجود امپراتوریهای بزرگ، محصول دغدغه شناخت و جستجوی حقیقت است؛ امپراتوریهایی که در قدرت با یکدیگر رقابت میکنند تا جایی که حتی به نابودکردن زمین نیز رضایت میدهند. بنابراین جستجوی حقیقت و بهوجودآمدن علم مدرن، خودِ هستی را تهدید میکند. اینجاست که لویناس سؤال میکند: «آیا پاسخ به ندای صلح، فوریتر از پاسخ به ندای حقیقت نیست؟ … آیا نباید ایدئال حقیقت –که مورد تأیید همه اروپاییان بود- در قالب آرمان صلحی که قدیمیتر از معرفت است، مورد توجه واقع شود؟». از نظر لویناس، شرط لازم برای امکانِ انسانمحوری در غرب، دانش و شناخت است. ساختار دانش، الحادی است؛ چراکه سعی میکند دیگران را به سوژه تقلیل دهد و از طریق مفهومسازی، مقولهسازی، مضمونسازی، نظامسازی و بازنمایی، فهم و درک جهان را در خدمت مبارزه منفعتطلبانه و استقلال و آزادی هرچه بیشتر سوژه قرار دهد؛ به گونهای که گویی سوژه، ارباب جهان است و با فروکاستن غیر، خود را حفظ میکند.
مواجهه سوژه با «دیگری» چگونه است؟
لویناس برای نشاندادن نحوه مواجهه با «دیگری»، از واژه «چهره» استفاده میکند. استفاده از این عبارت، بدین نکته اشاره دارد که مقصود لویناس از «دیگری»، «دیگریِ» انسانی است و نه سایر هستندهها. علاوه بر این در هر رویارویی، آنچه ابتدا مورد توجه قرار میگیرد، چهره طرف مقابل است. ازاینرو لویناس جهت تبیین مواجهه با «دیگری»، این عبارت را برمیگزیند. لویناس چهره را به صفاتی از جمله برهنگی متصف میکند. اساساً وجه استفاده لویناس از چهره، برهنهبودن و درنتیجه صراحت آن نسبت به سایر اعضای بدن است. از سوی دیگر چهره مشاهدهناپذیر و نامرئی است و خارج از قلمرو تمامیتطلبی سوژه باقی میماند.مارتین بوبر نیز در آثار خود، به رابطه من- تو اشاره میکند؛ به نظر شما نوآوری لویناس نسبت به بوبر چیست؟
الگوی بوبر، بیشتر از هر چیزی شبیه جامعهای دونفره و عاشقانه است. به باور لویناس عشق، امری خصوصی است نه عمومی؛ بدین معنا که همواره دو نفر را درگیر میکند و شخص را برابر دیگران بیتوجه میسازد. عشق، تنها در جامعهای بسته و دوطرفه معنا مییابد. اما حقیقت آن است که جامعه کاملاً بسته هرگز ممکن نیست و همیشه شخص سوم، موجب اختلال در جامعه بسته عشق میشود. به همین دلیل او به جای استفاده از رابطه من-تو بوبر، رابطه من- «دیگری» را برمیگزیند تا در امتداد آن، به رابطه اجتماعی و رابطه با شخص سوم بپردازد.
شخص سوم چه کسی است؟
شخص سوم، نماینده مردم و همه دیگرانی است که مانع بستهشدن رابطه سوژه و «دیگری» با عنوان رابطهای عاشقانه میشود. در واقع دیگربودگیِ «دیگری»، امتدادی اجتماعی دارد؛ بدین معنا که غیریتش، حاوی ارجاع فوری به دیگران است. نه سوژه و نه «دیگری»، هرگز موجوداتی منزوی نیستند و همیشه با دیگرانی که غایباند، در ارتباطند. دیگران هستند؛ اگرچه بسیاری از آنها همیشه نیستند و برای دیدن یا شنیدن حضور ندارند. این امر نه تنها به لحاظ مکانی، بلکه از نظر زمانی نیز چنین است؛ دیگرانی در گذشته بودهاند و دیگرانی نیز در آینده خواهند آمد. به همین دلیل لویناس از همه آنها به عنوان شخص سوم یاد میکند. شخص سوم، کسانی هستند که سوژه در برابر آنها در رابطه مستقیم به عنوان مخاطب و «شما» نیست، بلکه آنها به طور غیرمستقیم به عنوان «او»، «آن یکی آنجا» یا «آنجا» حضور دارند.
پیامد حضور شخص سوم در فلسفه لویناس چیست؟
با ورود شخص سوم، زمینه برای طرح مسئله عدالت و سیاست در فلسفه لویناس، فراهم میشود؛ از یک سو سوژه در دنیایی زندگی میکند که دیگرانی هستند و او با این پرسش مواجه است که چه کسی اولویت دارد؟ و در برابر چه کسی مسئولیت بیشتری دارد؟ با این پرسش، مسئله عدالت قابلیت طرح مییابد. از سوی دیگر اجرای عدالت، مستلزم وجود دادگاهها و نهادهای سیاسی و حتی خشونت است و این امر زمینه را برای سخنگفتن از سیاست اخلاقی فراهم میسازد.
آیا لویناس راهحلی برای برونرفت از خشونت اجتماعی ارائه میکند؟
لویناس ادعا میکند راه برونرفت از خشونتهای اجتماعی، اتخاد سیاستی است که مبتنی بر مسئولیت نامتناهی شخص نسبت به «دیگری» باشد. «سیاست اخلاقی» لویناس درصدد بیان این مطلب نیست که افراد جامعه به طور ذاتی، به شکل اخلاقی عمل میکنند و مرتکب خشونت نمیشوند، بلکه تلاش میکند با تبیین سوبژکتیویته و مسئولیت نامتناهی، به آنها یادآور شود «صلح بنیادین»، زیربنای همه ارتباطات آدمی با دیگران است.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰