جمهوری حزبی یا غیرحزبی؟
آرمان شرق- «اگر قبول کردیم که جمهوری اسلامی بر پایه مردمسالاری است، شرط لازم آن وجود تشکیلات است. در تشکیلات است که فکر، برنامه، آموزش و راهکار خلق میشود. اگر مسئولی در کشور در تشکیلات تربیت نشده باشد به مشکل میخورد و همکارانش را نه از کادر ورزیده حزبی که حتی با حسن نیت از افرادی انتخاب میکند که اعتقادی به این مهم ندارند و حتی حزب و تشکیلات را ضد ارزش میدانند، در حکمرانی حسن نیت تنها کافی نیست. باید بدانیم تشکیلات و تحزب راهحل ارائه میدهد. حزب به کادرش میآموزد که چگونه خوب حکمرانی کند».
جمهوری حزبی یا غیرحزبی؟ «اگر قبول کردیم که جمهوری اسلامی بر پایه مردمسالاری است، شرط لازم آن وجود تشکیلات است. در تشکیلات است که فکر، برنامه، آموزش و راهکار خلق میشود. اگر مسئولی در کشور در تشکیلات تربیت نشده باشد به مشکل میخورد و همکارانش را نه از کادر ورزیده حزبی که حتی با حسن نیت از افرادی انتخاب میکند که اعتقادی به این مهم ندارند و حتی حزب و تشکیلات را ضد ارزش میدانند، در حکمرانی حسن نیت تنها کافی نیست. باید بدانیم تشکیلات و تحزب راهحل ارائه میدهد. حزب به کادرش میآموزد که چگونه خوب حکمرانی کند».
این سخنان اخیر مصطفی میرسلیم در سالگرد درگذشت حبیبالله عسگراولادی، دبیر کل سابق حزب مؤتلفه را باید صرفا گلایههای عضو سنتیترین حزب فعال ایران معروف به حزب بازار تفسیر کرد یا به حساب کنایههای اصولگرایان متقدمِ به حاشیه قدرت راندهشده به اصولگرایان متأخرِ در مرکز قدرت نشسته گذاشت؟ هرکدام از این دو یا هردوی اینها باشد، به نظر میرسد که اظهارات میرسلیم از یک واقعیت هم سخن میگوید یا به عبارت دیگر پرده از یک بلاتکلیفی در ساختار سیاسی ایران برمیدارد. بهویژه الان که با بحث انتصابات دولت جدید انتقادات فراوانی حتی از سوی خود اصولگرایان در بحث شایستهسالاری و سوابق برخی مدیران و وزرا مطرح شده است، بحثهای میرسلیم غیرمنطقی به نظر نمیرسد. تا جایی که محمدرضا باهنر از اصولگرایان متقدم و دبیر کل حزب جامعه اسلامی مهندسین هم قبلا اظهاراتی مشابه میرسلیم داشته است. او گفته «تنها چند دانشگاه هستند که نیروهای فرهیخته و عالم تحویل میدهند اما این اصلا کفایت نمیکند. شاید الان تقریبا بتوانیم جدی ادعا کنیم که تمام مسئولان ما یا بدون تجربه آمدهاند یا تجربیاتشان در زمینههای دیگر بوده است. یکی از وظایف احزاب کادرسازی است». او بارها از آرزویش برای تشکل حزب واحد یا فراگیر سخن گفته اما به نظر میرسد خودش هم میداند که آرزویی محال است. «این جزء آرزوهای من است که این اتفاق بیفتد و جریان اصولگرایی رهبر واحدی داشته باشد. اما اگر من این حرف را بزنم ممکن است این تصور ایجاد شود که میخواهم خودم این رهبری را بر عهده بگیرم و به محض این صحبت، تیرها پرتاب و مواضع از طرف خودیها و غیرخودیها شروع میشود». بازگشت دوباره به گفتههای میرسلیم این پرسشها را ایجاد میکند که حزب بالاخره چه نقشی در ساختار قدرت جمهوری اسلامی ایران دارد؟ در یک ساختار انتخاباتی غیرحزبی آیا اصلا میتوان کارکرد واقعی برای حزب متصور بود؟ چرا اصلاحطلبی و اصولگرایی همچنان دو جریان سیاسی ماندهاند و بدل به دو حزب اصلاحطلب و اصولگرا نشدهاند؟ جملهای از شهید بهشتی معروف است که گفته بود: «حزب معبد من است» اگر اینطور است چرا او نتوانست در جریان تدوین قانون اساسی در مجلس خبرگان قانون اساسی این ایدهاش را به ثمر بنشاند؟ آیا بهشتی نمیدانست حزب زمانی میتواند در جایگاهی واقعی بنشیند که نقشش در انتخابات و ساختار قدرت به رسمیت شناخته شود؟ یا میدانست اما در عین حال این را هم میدانست که تنهاست و ترکیب مجلس خبرگان قانون اساسی چندان اعتقاد و همسویی با حزب و حزببازی ندارد. آیا عامل انحلال حزب جمهوری اسلامی صرفا اختلافات درونی بود یا بیاعتقادی اعضا و حتی فضای سیاست به کارکرد حزب؟ چرا بعد از آن شاهد حضور احزاب ضعیف و کمقدرت در ساختار سیاسی ایران بودیم؟ آیا عدم تحزبورزی حرفهای در ایران به ساختار قانون اساسی و بهویژه فرایند فیلترینگ انتخابات یعنی شورای نگهبان باز میگردد که فردمحور است؟ یا به جز آن عوامل ساختاری نامرئی دیگری هم مؤثر است؟ زمانی این گلایه از زبان سخنگوی وقت شورای نگهبان هم مطرح شده بود. عباسعلی کدخدایی گفته بود: «به ما انتقاد میشود که چرا فلان کس را تأیید کردید و فلان کس را رد کردید؟ خب ما با چه امکانی توان مدیریت اقتصادی فرد داوطلب را بسنجیم؟ در کشورهای دیگر احزاب شرایط یک فرد را ارزیابی میکنند که میتواند نماینده حزب باشد یا نه. بعد از مردم میخواهند به وی رأی بدهند؛ یعنی انتخابات دومرحلهای است. شورای نگهبان در اینجا در یک فاصله ۵۰روزه باید تشخیص دهد که آقای زید یا عمرو میتواند مدیر و مدبر باشد یا ایرانیالاصلبودن او با یک سلسله اسناد سجلی درمیآید؟ معیار مدیر و مدبر بودن، امانتداری و باتقوابودن، رجل سیاسی و مذهبیبودن چیست یا اینکه فقط عبادت یومیهاش را انجام دهد یا به مسجد برود یا هیئت و حسینیه داشته باشد؟». کدخدایی تلویحا گفته بود که با انتخابات حزبی موافق است و برخی از اعضای شورای نگهبان هم با او همسو هستند اما عملیاتیشدن آن نیاز به تغییراتی در قانون اساسی دارد. در نخستین قانون انتخابات که در سال ۱۳۵۸ توسط شورای انقلاب به تصویب رسید، برگههای رأیدهی دارای ساختاری کاندیدامحور بودند. به عبارت دیگر، براساس این قانون و براساس نظام انتخاباتی و تأثیر آن بر نظام حزبی در ایران رأیدهندگان موظف بودند در برگههای رأیدهی که در اختیارشان قرار میگرفت صرفا نام یک یا چند کاندیدا را بنویسند، در آن دسته از نظامهای انتخاباتی که حزبمحور هستند، رأیدهندگان فقط به لیستهای حزبی رأی میدهند، نقش احزاب در گزینش نامزدها بسیار مهم است و آنها حتما باید در فهرستهای انتخاباتی احزاب قرار بگیرند و از سوی احزاب بهعنوان کاندیدا معرفی شوند. محققان حوزه سیاست اعتقاد دارند که بهکارگیری نظامهای انتخاباتی کاندیدامحور در کشورهایی که احزاب سیاسی ضعیف هستند یا بهتازگی شکل گرفتهاند، به ضعف و ناتوانی احزاب سیاسی منجر خواهد شد و حتی در کشورهایی که احزاب قدرتمند هستند، باعث کاهش نقش و اهمیت آنها در عرصه سیاسی خواهد شد و برعکس بهکارگیری نظامهای انتخاباتی حزبمحور باعث تقویت نقش، جایگاه و اهمیت احزاب در حیات سیاسی خواهد شد. اتفاقی که در ایران افتاده دقیقا مورد اول است. بعد از انقلاب، نظام انتخاباتی فردمحور نوشته شد، فضای فرهنگ سیاسی هم علیه تحزب بود. برای همین حتی حزب جمهوری اسلامی نیز که با پشتوانه قوی چهرههای سیاسی در قدرت و مقبولیت در ساختار حاکم تشکیل شد، به سرانجام مطلوب نرسید./شرق-
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰