مشارکت انتخاباتی در ایران: پویشی برای کنترل رفتار حکومت
![مشارکت انتخاباتی در ایران: پویشی برای کنترل رفتار حکومت مشارکت انتخاباتی در ایران: پویشی برای کنترل رفتار حکومت](https://armanshargh.ir/wp-content/uploads/2021/04/ار8.jpg)
ارمان شرق- ویژگی دیگر مشارکت سیاسی و از جمله مشارکت انتخاباتی، تأثیرگذاری بر حوزه سیاست است وگرنه، نمیتوان آن را مشارکت از نوع سیاسی تلقی کرد. بنابراین شاخصهای مشارکت سیاسی و از جمله مشارکت انتخاباتی که در رفتار رأیدهی تجلی مییابد در کل بر رأیدادن آگاهانه، داوطلبانه، بدون تأثیرپذیری فرد از عوامل بیرونی و تأثیرگذاری بر حوزه سیاست تأکید دارد.
۵. ابتنای به فرهنگ سیاسی و مشارکت دموکراتیک تنها در صورتی که فرهنگ سیاسی غالب، مشارکتی و دموکراتیک باشد، می توان امیدوار بود که مشارکت سیاسی و انتخابات، آگاهانه است.
مشارکت انتخاباتی در ایران: پویشی برای کنترل رفتار حکومت
هوشمند سفیدی
مشارکت سیاسی در خلأ انجام نمیپذیرد؛ بستر مشارکت سیاسی، آگاهی سیاسی و فرهنگ سیاسی است؛ به عبارت دیگر، فرهنگ سیاسی، زادگاه مشارکت سیاسی و تولیدکننده آن است و هر چه فرهنگ سیاسی از فرهنگ انقیادی و تابعیت به سمت فرهنگ فعال و دموکراتیک تغییر یابد، میزان مشارکت سیاسی افزایش مییابد. (امینی – ۱۳۸۹: ۱۳۱)
مشارکت سیاسی چیست؟
مشارکت واژه عربی از ریشه شرک یا شرکت است و واژه مشارکت از آن اخذ میشود و در زبان فارسی انبازی کردن معنا میدهد و منظور از انبازی کردن، شریک شدن است و در زبان انگلیسی، مشارکت معادل Participate و به معنای شریک شدن، دخالت کردن و شریک کردن است. (علیمحمدی، ۱۳۹۲ : ۱۲۴)
سابقه بررسی و مطالعه مشارکت سیاسی به ۵۰ سال پیش باز میگردد؛ به گونهای که از اوایل نیمه دوم قرن بیستم به این سو، تحقیقات نظری و تجربی فراوانی درباره مشارکت سیاسی صورت گرفته است. (عالی زاده، ۱۳۸۶ :۱۲۰)؛ باید توجه داشت که “مشارکت سیاسی” یک حق اساسی و بشری است؛ اصول ۲۰ و ۲۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر به حقوق مشارکت سیاسی، یعنی حقوق مربوط به اجتماع و تشکلهای صلح آمیز، مشارکت در حاکمیت کشور، دسترسی برابر به خدمات عمومی و انتخابهای دورهای (حق رأی همگانی) اشاره دارند. (حیدری، ۱۳۹۶: ۱۴۳)
“ساموئل هانتینگتون” مشارکت سیاسی را، فعالیت داوطلبانه اعضای جامعه در انتخاب رهبران و شرکت مستقیم و غیرمستقیم در سیاستگذاری عمومی میداند. (علی اصغرپور،۱۳۹۷: ۹۰) همچنین “ونیز هامیرون” مشارکت سیاسی را این گونه تعریف میکند: “هر عمل داوطلبانه موفق یا ناموفق، سازمانیافته یا بدون سازمان، دورهای یا مستمر، شامل روشهای مشروع یا نامشروع برای تأثیر بر انتخاب رهبران، سیاستها و اداره امور عمومی در هر سطحی از حکومت محلی یا ملی”. (علی اصغر پور ،۱۳۹۷: ۹۰)، در تعریف دیگری، رفتار و اقدامات شهروندان برای تأثیرگذاری بر اتخاذ تصمیماتی است که توسط نمایندگان و مقامات دولتی صورت میگیرد که می تواند به صورت اقدام و عملی در راستای اعتراض به نتیجه اتخاذ تصمیمات و تغییر در نگرش تصمیمگیری نسبت به موضوعات موردنظر، مشارکت سیاسی تلقی شود. (قوام، ۱۳۹۵:
۱۳۹ ) اما تعریف مشارکت سیاسی از نظر پیپانوریس عبارت است از: “هر بعدی از فعالیت که مستقیماً بر نهادهای حکومتی و فرآیند سیاستگذاری یا غیرمستقیم بر جامعه مدنی تأثیر گذارد و یا به این منظور صورت گیرد تا الگوهای نظاممند رفتار اجتماعی را تغییر دهد”. (عبدالله،۱۳۹۶: ۳۲-۳۱)
در زمینه مشارکت سیاسی، انواع و سطوح و مدلهای آن، دیدگاههای مختلف و متنوعی مطرح شده است.
“آنتونی پریچ” در کتاب”مفاهیم و نظریههای دموکراسی مدرن” فهرستی از اشکال مشارکت سیاسی را شامل: رأیدادن در انتخابات ملی و مراجعه به آراء عمومی (رفراندوم)، تبلیغ و مبارزه انتخاباتی، شرکت در تظاهرات سیاسی، اعتصاب صنعتی با اهداف سیاسی، اقدام در راستای تفسیر سیاست عمومی، اشکال گوناگون تمرد مدنی، عضویت حزبی یا گروه فشار، عضویت در کمیتههای مشورتی حکومت، مشارکت مردم در اجرای سیاستهای اجتماعی و مشارکت در مسائل زیست محیطی مطرح می کند. (قوام،۱۳۹۵ :۱۴۰)
“مکلا وسکی” در دایره المعارف علوم اجتماعی، “سطوح مشارکت سیاسی” را در یازده مورد بر میشمارد: رأیدادن، کسب اطلاعات سیاسی، بحث سیاسی، شرکت در جلسات و محافل سیاسی، کمک مالی به فعالیتهای سیاسی، گفت و گو و مذاکره با نمایندگان، عضویت در احزاب سیاسی، شرکت در ثبت نام افراد و تبلیغ برای احزاب سیاسی، نگاشتن مقالات و ارائه سخنرانیهای سیاسی، شرکت در رقابتها و مبارزات سیاسی و رقابت به منظور انتخاب شدن برای پستهای سیاسی حزبی (هاشمی،۱۳۹۳ : ۲۰-۱۳)
کائوتری چهار شرط عمده را برای مشارکت سیاسی لازم میداند که شامل: ایدئولوژی مشارکت (بعد هنجاری)؛ نهادهای مشارکتی (بعد سازمانی)، آگاهی (سیاسی) کافی و امکانات مادی و تخصصی لازم. (شهرام نیا، ۱۳۹۳ : ۱۶۶-۱۶۵) هستند.
“جیرنیت پری” (۱۹۷۲) برای مشارکت سیاسی، سه جنبه را مطرح میکند:
۱. مدل یا شیوه مشارکت: براساس فرصت، میزان علاقه، منابع در دسترس فرد و نحوه تشویق به مشارکت در جامعه
۲. شدت مشارکت: تعداد افراد مشارکتکننده و دفعات مشارکت
۳. کیفیت مشارکت: میزان اثربخشی حاصل از مشارکت؛ اثربخشی بر تصمیمگیری سیاسی و سیاستگذاری. (راش، ۱۳۷۷ :۱۲۳)
همانطور که مشخص است طبق این دیدگاه، وقتی مشارکت سیاسی، وقتی کیفی است که اثربخش باشد.
بعضی از پژوهشگران رفتار مشارکت سیاسی را به دو دسته انفعالی و فعال تقسیم میکند. رفتار انفعالی (واکنشی) رفتاری است که افراد در پاسخ به تهدید درک شده انجام میدهند تا ضرر و زیان فردی احتمالی را مدیریت کند یا مانع پیامدهای منفی در آینده شوند. “آشفورد” و “لی” (۱۹۹۵) به این باور رسیدید که رفتار واکنشی، عبارت است از اجتناب از اقدام و اجتناب از سرزنش و اجتناب از تفسیر؛ اما رفتار سیاسی فعال، رفتاری است که افراد در پاسخ به فرصت درک شده بروز میدهند تا بر پیامدهای آن به نفع به خود اثر بگذارند. (خانی، ۱۳۹۲ : ۲۳)
“لستر میلبرات” و “بیل گوئل” در کتاب “مشارکت سیاسی” درخصوص درجه و میزان مشارکت سیاسی، مشارکت کنندگان را به سه دسته تقسیم میکنند:
۱. کوچکاندیشان یا بیتفاوتها: افرادی که از امور سیاسی کنارهگیری میکنند و از آگاهی سیاسی پایینی برخوردارند.
۲. ناظران یا تماشاگران: افرادی که مشارکت حداقلی در امور سیاسی دارند و از آگاهی سیاسی برخورداند.
۳. گلادیاتورها یا سلحشوران: اشخاصی که فعالانه در صحنه سیاست مبارزه میکنند و آگاهی سیاسی بالایی دارند. (میلبرات، لستر و گوئل، بیل، ۱۳۸۶ : ۲۵)
همچنین، “هانتینگتون” سه نوع تقسیم بندی از بندی مشارکت سیاسی ارائه می دهد و بر این باور است که مشارکت سیاسی، تقسیماتی دارد که بیشتر در سطح کمّی جلوه گر می شود:
۱. مشارکت محدود: مشارکت گروه ها کوچکی از نخبگان اشرافی، سنتی و دیوان اداری
۲. به میان آوردن طبقات متوسط در صحنه سیاسی (مشارکت متوسط)
۳. مشارکت وسیع و بالای نخبگان، طبقات متوسط و اکثزیت مردم در فعالیتهای سیاسی
مشارکت سیاسی از لحاظ کیفی نیز به سه سطح تقسیم می شود:
۱. مشارکت سیاسی فعال
۲. مشارکت سیاسی انفعالی (افراد جامعه از کودکی چنان تربیت می شوند که در زمان مقتضی به مشارکت بپردازند.)
. مشارکت خنثی و بی اثر (افراد کم کم می فهمند که نباید در سیاست دخالت کنند؛ زیرا تجارب تلخی از آن پیدا می کنند. (علمی، ۱۳۸۷ : ۱۵۷)
بعضی از پژوهشگران، انواع مشارکت سیاسی را شامل انتخاباتی، غیرانتخاباتی و صنفی میدانند. (رضایی، ۱۳۹۲ : ۳۳)؛ “رابرت دال” در مورد اینکه چرا عدهای از مشارکت سیاسی گریزان هستند و یا سطح مشارکت کمتری دارند، نظریه بیگانگی سیاسی – اجتماعی را مطرح میکند، او میگوید: بیگانگی، احساس انفعال فرد از واقعیتهای سیاسی و بیعلاقگی به آنهاست. (محسنی تبریزی ،۱۳۷۵ :۹۰)
براین اساس، مشارکت سیاسی، نوعی کنش آگاهانه سیاسی است که فرد به طور داوطلبانه و در سطوح و اشکال مختلف و برای تأثیرگذاری بر نهاد سیاست انجام میدهد که میتواند به صورت منفی یا مثبت باشد، بنابراین مشارکت سیاسی بر پایه آگاهی سیاسی رخ می دهد.
نکته جالب در این قسمت از بحث، تشابه خیلی زیاد نظریه لستر میلبرات با آلموند و وربا است؛ طبقهبندی مشارکت کنندگان سیاسی از لحاظ درجه مشارکت توسط میلبرات دقیقاً با نظریه آلموند و وربا در طبقهبندی فرهنگ سیاسی به روشنی قابل درک است. لستر میلبرات مشارکتکنندگان را در سه گروه کوچک اندیشان یا بیتفاوتها که فاقد آگاهی سیاسی بوده و یا کمترین میزان آن را دارند، ناظران یا تماشاگران (همان تابعان در دیدگاه آلموند و وربا) که دارای آگاهی سیاسی کمتر و واسطهای هستند، و گلادیاتورها یا سلحشوران (یا همان مشارکت کنندگان) که دارای آگاهی سیاسی زیاد هستند، طبقهبندی میکند. (چیلکوت،۱۳۹۰ :۲۳۴-۳۵۶)
مشارکت انتخاباتی
مطالعه انتخابات به عنوان یک حوزه مطالعاتی، بیش از ۵۲ سال است که سابقه دارد. ماهیت مردم سالار اکثر رژیمهای سیاسی و اثرگذار بودن انتخابات در تغیر کابینهها و احزاب و گرایشهای مسلط و تغیر سیاستها و خطمشیها و مناسبات سیاسی در داخل و خارج کشور از دیگر سو، علاوه بر ابعاد راهبردی، بررسی انتخابات و مسائل مربوط به آن را در کانون توجه علمی نیز قرار داده است. در واقع، انتخابات، تبلور مشارکت جمعی مردم در عرصه تصمیمگیریهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در یک حرکت مدنی مبتنی بر عقلانیت است و نتیجه آن، برآیند خواستها و ارزشهای یک ملت را نشان میدهد که در فرهنگ سیاسی آنان خودنمایی میکند. رفتار انتخاباتی یک جامعه از عوامل متعددی تأثیر میپذیرد که
مهمترین آنها شامل: آگاهی سیاسی، محاسبه منابع، تبلیغات نامزدها و گروههای سیاسی، ابراز خود و احساس کارآمدی، تجارب سیاسی قبلی، ویژگیهای فردی و پایگاه اقتصادی و اجتماعی هستند. (حاجی پور ساردویی، ۱۳۹۶ :۷۳-۶۲)
“موریس دووژره” انتخابات را میوه مجانی شدن حق رأی میداند. او می گوید: انتخابات ابزاری است که توسط آن میتوان اراده شهروندان را در شکلگیری نهادهای سیاسی و تعیین متصدیان اعمال اقتدار سیاسی ملاحظه کرد. انتخابات، رایجترین واژه سیاسی در کشورهای دموکراتیک و طریقه اصلی تعیین مقامات انتخابی است. (دووژره ، ۱۳۹۴ : ۱۰۰)؛ برخی از دانشمندان علوم سیاسی، توجه خود را صرفاً به انتخابات و رفتار رأیدهندگان معطوف ساختهاند و حتی در برخی از محافل آکادمیک، ایجاد یک رشته کاملاً تازه مطالعه به نام پسفولوژی به معنای مطالعه انتخابات و رفتار رأیدهندگان مورد توجه قرار گرفته است. (باتامور، ۱۳۶۸ :۳۴) بنابراین، سابقه بررسی مستقل انتخابات به همان قدمت بررسی مشارکت سیاسی از یکسو و حتی تأکید بر ایجاد رشته مطالعاتی مستقل برای آن، گویای اهمیت رفتار انتخاباتی است. این اهمیت به اندازهای است که انتخابات را کانون فرآیند سیاسی میدانند. شاید هیچ پرسشی در سیاست به اندازه این پرسش مهم نباشد که “چرا ما سیاستمدارانی را که باید بر ما فرمانروایی کنند، انتخاب می کنیم”.
“انتخابات” چیزی جزء صورت عملی دموکراسی تلقی نمیشود، انتخابات روشی است که مردم میتوانند از طریق آن، حکومت را کنترل کنند. انتخابات، روشنترین فرصت رسمی در اختیار مردم است تا بر فرآیند سیاسی تأثیر بگذارند. (هیود، ۱۳۸۹ : ۳۳۰) انتخابات، یکی از مظاهر دموکراسی است که افراد از طریق آن و در فضای رقابتی و با رأی خود، بر قدرت و تصمیمگیران تأثیر میگذارند. (هانتینگتون، ۱۳۷۳ :۶۸)
گرچه مشارکت انتخاباتی،عمدتاً ارتباط سطحی و گذری افراد با دنیای سیاست توصیف میشود، با این حال هر چند عمق مشارکت سیاسی در این بخش تنگ مایه است، گستره وسیع تودههای جامعه را در بر میگیرد.
باقر ساروخانی در کتاب “روشهای تحقیق در علوم اجتماعی” در تعریف “رفتار انتخاباتی”، آن را کنشی میداند که بر مبنای فرهنگ سیاسی در جامعه شکل میگیرد، به عبارت دیگر، رفتار انتخاباتی، ناظر بر چگونگی سلوک نامزدها و روش انتخاباتی رأیدهندگان، دارا بودن شرایط رأیدهی و تعاملات میان آن دو است. (ساروخانی، ۱۳۸۵ : ۱۲۷) علی رغم اینکه رأی دهی، صرفاً یکی از اشکال مشارکت سیاسی است، اما مهمترین رفتار سیاسی، رفتار رأیدهی است. رأی دادن، گستردهترین و کمّیتپذیرترین شکل رفتار سیاسی است و به نظر میرسد در بالاترین نقطه انقلاب رفتاری، رأیگیری کلید گشاینده همه رازهای نظام سیاسی است. (چیلکوت، ۱۳۹۰ :۳۴۵) و بررسی آن، یکی از مباحث جامعه شناسی سیاسی یا جامعه شناسی انتخابات است. (ایوبی، ۱۳۹۲ :۱۶) رفتار انتخاباتی با رأیدادن افراد در هر جامعهای، تحت تأثیر موقعیتهای پسین و پیشین مختلف و متعددی صورت میگیرد که حاصل آن، بروندادی به نام “رأی” به سود شخص، حزب و یا جریان سیاسی – فکری خاص میشود. پس، برآیند نهایی انگیزهها، ترجیحات و تصمیمات افراد در گزینش و انتخابات و محتوای رأی، پیامد و نتیجه عوامل و انگیزههای مختلف و متعددی است. (پیشگاهی فرد، ۱۳۹۰ :۲)
الگوهای رفتار رأیدهی
صاحبنظران عرصه رفتار انتخاباتی و رأیدهی، بر این باورند که پس از گذشت شش دهه از حیات رفتارگرایی و پژوهش درباره رفتار رأیدهی، هنوز چارچوب نظری استواری برای مطالعه رفتار انتخاباتی وجود ندارد، و هر کدام از مدلها، جوانبی از رفتار رأیدهی را تبیین میکنند. (دارابی، ۱۳۸۸ :۱۱)، با این حال می توان از دو رویکرد کلی سخن گفت، این دو رویکرد کلی و مهم درباره رفتارهای انتخاباتی وجود دارد:
الف) دترمینیستی (جبرگرایانه)
در این دیدگاه، بر عوامل و مولفههای جبری و تقریباً خارج از اراده فرد تأکید میشود مثل عوامل محیطی، ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مسائل فرهنگی ارزش، هویتی که تأثیر عمدهای در رأی و نظر رأیدهندگان دارد. درواقع در این رویکرد، روابط میان گروههای اجتماعی، عضویت ساختارهای ذهنی و هویتهای سیاسی باعث میشود که انتخابکنندگان فرد یا گروهی را انتخاب کنند و به آن فرد یا گروه رأی بدهند.
ب) متغیر، شناور و اراده آزاد (ایندترمینیستی)
طبق این رویکرد، رأیدهندگان در انتخابات مختلف، نگرش ثابت و پایداری ندارند و ممکن است رفتار رأیدهی آنان از یک انتخابات تا انتخابات دیگر فرق کند، بر این اساس، مردم براساس سود و زیان و عقلانیت مورد نظر خود، رأی میدهند. مفروض این دیدگاه براین پایه استوار است که رأیدهنده امروز تحصیل کردهتر، آگاهتر، متوقعتر، فردگراتر و منتقدتر بوده و بنابراین رأی کمتر قابل پیشبینی و بیشتر در معرض تغییر و بیثباتی است. (لعل علیزاده، ۱۳۹۲ : ۸۵-۸۴)
در زیر، مدلهای رفتار رأیدهی را که در قالب دو رویکرد بالاتر قرار میگیرند، باهم مروز میکنیم:
“مدل انتخاب عمومی” توسط “آنتونی داونز” که در کتاب “تئوری اقتصادی دموکراسی” ارائه شد و سپس توسط سایر صاحنظران بسط یافت؛ مهمترین انگیزه رفتار رأیدهی را، منافع شخصی و اقتصادی آنان میداند و براین باور است که افراد، نامزدها و احزابی را انتخاب میکنند که منافع ملموس و مورد نظر آنان را محقق سازد. این رویکرد بر سه فرض استوار است:
۱. روش شناسی فردگرایانه
۲. رفتار حسابگرایانه مبتنی بر محاسبه هزینه – فایده
۳. غالب بودن منافع بر هزینهها (قوام، سیاست شناسی :۱۸۹-۱۸۴) در واقع طبق این الگو، رأیدهنده، رأی خود را خرج حزب یا نامزدی میکند که با توجه به اطلاعات موجود، اهداف او را تأمین کند.
این مدل، در واقع “ظرفیت شناختی” رأیدهنده برای شناسایی منافع خود را تأیید میکند و بر این نکته تأکید دارد که افزایش سواد و آگاهی باعث شده است رأیدهندگان مستقل از حزب، به اندیشه و فکر خود تکیه کنند. (ایوبی، ۱۳۹۲ :۲۶) نگاه این مدل به انسان، “انسان اقتصادی انتخاباتی” است. و به تحلیل اقتصادی رأی توجه دارد و رأیدهنده همچون مصرفکنندهای است که در بازار انتخابات، به خرید سیاسی میپردازد. (نیک گهر، ۱۳۵۵ : ۲۴)
دومین الگوی رأیدهی ، “مدل انتخاب منطقی” است. در این مدل، برای تشریح رفتار رأیدهی از مفاهیم جامعه شناختی تغییر ارزشها، هنجارها و ساختارها استفاده می شود. اینها بر مقاصد و نیات رأیدهندگان تأثیر میگذارند. لذا، به جای نفع شخصی، به رفاه جامعه توجه میشود. براین اساس، در این مدل، فرصتهای ساختاری، در انتخاب افراد، نقش اصلی را بازی میکند. (قوام، ۱۳۹۵: ۱۹-۱۸۹)
مدل سوم، “مدل میشیگان یا الگوی روانی – سیاسی” است. عنصر مهم در این مدل که در سال ۱۹۴۹ مطرح شد، “علاقه عاطفی و پایدار رأیدهنده” به یکی، دو حزب بزرگ است که به زندگی سیاسی معنی میدهد. طبق این رویکرد افراد قبل از انتخابات، تصمیم خود را برای رأی به نامزد یا حزب مورد نظر میگیرند و حتی تبلیغات انتخاباتی نیز تأثیر آنچنانی بر تصمیم آنان نخواهد داشت. لذا، در این مدل رفتار انتخاباتی، یک کنش فردی آگاهانه است. (هوشیار، ۱۳۸۹ : ۲۱۴-۲۱۹) براساس این الگو، رأیدادن قبل از آنکه پدیده اجتماعی باشد، “عملی سیاسی” و تابع تلقی افراد از موضوعات مهم سیاسی جامعه و تصمیم رأیدهندگان، بیشتر تابع عوامل روانی است و این، ارتباط عاطفی و سیاسی است که رأی افراد را مشخص میکند.
طبق این دیدگاه، هرچند ارتباط عاطفی به یک حزب بیشتر باشد، تمایل فرد به نامزدهای حزب بیشتر میشود و رأیدهندگان چندان توجهی به برنامههای احزاب و موضوعات مورد تأکید نامزدها نمیکنند و بسیاری از آنان، چندان علاقهای به این امور ندارند. لذا، تغییر رأی در انتخابات، معمولاً مخصوص افرادی است که تحصیلات پایین دارند و از لحاظ سیاسی و اجتماعی، جایگاه مشخصی برای خود نیافتهاند. از نظر “کی” الگوهای جامعه شناسی و روانی – سیاسی، هر فرد را زندانی محیط و شرایط اجتماعی، احساسی یا روانی، حزبی و یا محیطی میداند. ( ایوبی، ۱۳۷۷ : ۱۳۶-۱۳۵)
مدل چهارم، “مدل کلمبیا” است که توسط پل لازارسفلد و گروه تحقیقاتی کلمبیا در سال ۱۹۴۰ مطرح شد. طبق این مدل، پدیده رأیدهی، پدیدهای ناخودآگاه و تا حدی موروثی است و براساس عوامل روانی و پیوند عاطفی و احساسی انجام میپذیرد . (عبدالله، ۱۳۸۸ : ۸۷)
مدل پنجم، “مدل ایدئولوژیکی مسلط” است. در این مدل، بر نقش رسانهها تأکید میشود و افراد براساس کنترل ایدئولوژیکی و آموزشهای نظام سیاسی و رسانهها رأی میدهند و برجستهسازی رسانهها، نقش اساسی در انتخاب آنان دارد. این مدل توسط “مک کومبز” و “شاو” مطرح شده است. (شهرام نیا ، ۱۳۹۵ : ۱۳۱-۷۴ )
مدل ششم، “مدل آرمانی یا رأیدهنده مطلوب” است. براساس این مدل، رأیدهنده، فردی است که به دقت، توصیفها، تعاریف و خصوصیات هر نامزد انتخابات و مواضع او را درباره مسائل مختلف بررسی میکند و بعد، به بهترین فرد رأی میدهد. این رأیدهنده، انتخابگری مستقل و شایسته است.
مدل هفتم، “مدل ارزشیابی سیاسی” است که توسط “رابرت دال” در کتاب”سیاست، اقتصاد و رفاه” مطرح شده است. طبق این مدل، رفتار انتخاباتی بر دو محور “تصمیمگیری” و “قضاوت” استوار بوده و هر فرد در مرحله تصمیمگیری، ناگزیر از ارزشیابی است که براساس برداشتهای فردی و محیطی انجام میشود و میتواند آگاهانه یا ناآگاهانه باشد. (دال، ۱۳۶۴ : ۱۶۶)
مدل هشتم، “مدل مبنای مشارکت” است. این مدل، از یک چارچوب انتخاب عقلایی استفاده میکند که عمدتاً بر روی هزینهها نسبت به منافع مشارکت تمرکز میکند. (رضایی ۱۳۹۲ : ۵۶) این مدل در حوزه نظریه خرد و توسط “سیدنی وربا” و “جوزف نای” مطرح شده است.
مدل نهم، که یک نظریه خرد محسوب میشود، “مدل انگیزش” است. که طبق آن، وجود میزانی از انگیزهها و نیز انگیزه بالا، برای مشارکت شهروندان لازم است. این انگیزهها، میتوانند مادی و معنوی (ارزش و نگرش) باشند. انگیزههای غیرمادی شامل علاقه به سیاست، احساس اثربخشی، احساس وظیفه مدنی، ملی یا دینی، اعتماد سیاسی و ارزش سیاسی افراد هستند.
مدل دهم، “مدل تلفیقی و فراگیر مایروپاسکال” است، “نونامایر” و “پرینوپاسکال” دانشمندان سیاسی فرانسوی با این اعتقاد که رأیدهنده زندانی شرایط اجتماعی و محیط خود نیست، عوامل سن، جنس، درآمد، وطن، خاستگاه اجتماعی، محل تولید، هویت مذهبی و آگاهی اجتماعی و ارزشهای سیاسی در رفتار رأیدهی تأکید دارند. بنابراین رفتار رأیدهی، پیامد محاسبات عقلایی رأیدهنده، شرایط انتخابات و وضعیت اجتماعیها، فرهنگی و محیطی است.
مدل یازدهم، “مدل تلفیقی ویلیام میلر” است، این مدل شامل شش عنصر بافت اجتماعی انتخاب، تعلق خاطر حزبی، نگرشها، اوضاع و اصول حاکم بر انتخابات، وضع رسانهها و اعمال احزاب است و همگی آنها را در رفتار رأیدهی موثر میداند.
مدل دوازدهم، “مدل پیپانوریس” است که در سال ۲۰۰۲ مطرح شد. این مدل با نگاهی جامع به پدیده مشارکت انتخاباتی، تمامی ابعاد آن را مدنظر قرار میدهد و از یک منظر از بعد کلان، ساختارهای قانون اساسی، نظام حزبی، قوانین و نظام انتخاباتی و نظایر آن توجه دارد که بر مشارکت انتخاباتی تأثیر میگذارند. همچنین به موضوعات اجتماعی همچون ارتقای سطح زندگی، رشد بخش خدمات، افزایش سطح سواد و فرصتهای آموزشی، تغییر روابطعمومی اقتصادی از سنتی به مدرن و گسترش طبقه متوسط و تأثیرات این تحولات در سطح فقر توجه دارد.
در سطح میانی نیز این الگو به نظریه “کارگزاران بسیج مردم” توجه داشته و نقش احزاب سیاسی، نهادهای مذهبی و مدنی و رسانهها را مورد توجه قرار میدهد. در سطح خرد نیز عواملی همچون سطح تحصیلات، درآمد، ارتباطات و مهارتهای مشارکتی مدنظر قرار میگیرد. همچنین در این نظریه، انگیزشهای مادی و معنوی هم مدنظر قرار میگیرد. ( رضایی، ۱۳۹۲ : ۱۶ )
مدل سیزدهم، “مدل اینگلهارت” است، براساس این مدل، مهمترین عامل موثر در رأیدهی، پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد است و با افزایش توان اقتصادی و اجتماعی افراد، میل افراد به مشارکت موثر در زندگی سیاسی، اجتماعی افزایش مییابد و اگر آنان، مشارکت را موثر نیابند و یا بدون حاصل تلقی کنند، سرخوردگی از رأیدادن بیشتر خواهد شد. (دارابی، ۱۳۸۸ : ۲۶)
مدل چهاردهم، “مدل اقتصاد سیاسی” (سیکل تجاری – سیاسی) است. به کارگیری سیاستهای اقتصادی مناسب از قبیل برگزاری انتخاب توسط هیئت حاکم برای افزایش شانس انتخاب مجدد خود و تأکید بر عوامل اقتصادی در رفتار رأیدهندگان، مهمترین مشخصههای این الگوی رأیدهی هستند که توسط نورد هاوس در سال ۱۹۷۵ مطرح شد.
شاخص های مشارکت سیاسی انتخاباتی آگاهانه
براساس آنچه که درباره مشارکت انتخاباتی سیاسی انتخاباتی و رفتار رأیدهی مشخص شد می توان چهار شاخص مهم را در بررسی رفتار رأیدهی مطرح کرد:
۱. آگاهانه بودن (وجود آگاهی سیاسی)؛ زیرا ویژگی مهم مشارکت سیاسی، آگاهانه بودن آن است و از آنجا که رفتار رأیدهی، یکی از مظاهر و انواع رفتار سیاسی است، لذا، شرط اول آن رأیدادن براساس آگاهی سیاسی است، گرچه بعضاً افرادی مثل رابرت دال از امکان مشارکت سیاسی ناآگاهانه هم سخن گفتهاند، اما اتفاق نظر اکثر صاحبنظران بر این است که رفتار رأیدهی باید آگاهانه باشد.
۲. داوطلبانه و ارادی بودن؛ این شاخص مبین آن است که فرد باید خود و راساً مبادرت به مشارکت سیاسی کند و لذا مشارکت تحمیلی و احتمالاً از روی اجبار و ترس، مشارکت واقعی نیست.
۳. عدم تأثیرپذیری از بیرون؛ این شاخص مؤید آن است که در رفتار سیاسی براساس شاخصهای اول و دوم، که باید آگاهانه و داوطلبانه باشد، تأثیرپذیری از بیرون مثل تبلیغات، نباید مهم و نقش اول را بازی کند، همانطور که ملاحظه شد، افراد گرچه از تبلیغات و سایر عوامل بیرونی تأثیر میپذیرند، اما این تأثیرپذیری نباید آنچنان باشد که بر آگاهی سیاسی فرد یا اراده او مسلط شود. بنابراین باید از هرگونه اقدام که باعث برانگیختگی مردم و غالب آن بر سایر شاخصها میشود، پرهیز کرد.
۴. تأثیرگذاری بر حوزه سیاست؛ ویژگی دیگر مشارکت سیاسی و از جمله مشارکت انتخاباتی، تأثیرگذاری بر حوزه سیاست است وگرنه، نمیتوان آن را مشارکت از نوع سیاسی تلقی کرد. بنابراین شاخصهای مشارکت سیاسی و از جمله مشارکت انتخاباتی که در رفتار رأیدهی تجلی مییابد در کل بر رأیدادن آگاهانه، داوطلبانه، بدون تأثیرپذیری فرد از عوامل بیرونی و تأثیرگذاری بر حوزه سیاست تأکید دارد.
۵. ابتنای به فرهنگ سیاسی و مشارکت دموکراتیک تنها در صورتی که فرهنگ سیاسی غالب، مشارکتی و دموکراتیک باشد، می توان امیدوار بود که مشارکت سیاسی و انتخابات، آگاهانه است.
سخن پایانی
۱. مطالعه رفتار سیاسی نشان میدهد که در آن بر عناصری چون ارادی بودن، داوطلبانه بودن و آگاهانه بودن رفتار سیاسی تأکید شده است؛ بنابراین در مشارکت سیاسی هم بر نقش آگاهی سیاسی به عنوان عنصری کلیدی تأکید شده است.
۲. ماهیت و نوع رفتار سیاسی، تابعی از فرهنگ سیاسی است؛ اینکه یک فرد در چه سطحی مشارکت سیاسی داشته باشد، متأثر از میزان آگاهی سیاسی اوست؛ اگر آگاهی سیاسی او در حد بالاست، آمادگی سیاسی او برای مشارکت در سطوح بالاتر و حساستر بیشتر میشود، به گونهای که کوچکاندیشان که دارای فرهنگ سیاسی محدود و یا دهکورهای هستند، فاقد مشارکت سیاسیاند، اما سلحشوران که فرهنگ سیاسی مشارکتی دارند، مشارکتجو هستند.
۳. مشارکت انتخاباتی و رفتار رأیدهی، گرچه سادهترین شکل مشارکت سیاسی است، اما به لحاظ وسعت مشارکت در جامعه و تأثیرگذاری بر انتخاب تصمیم گیران سیاسی، ارزشمند است.
۴. مدل نظری تحقیق نشان میدهد که آگاهی سیاسی، مفهوم کلیدی این تحقیق است که هم در فرهنگ سیاسی، نقش اول را بازی میکند و هم در مشارکت انتخاباتی و رفتار رأیدهی؛ به گونهای که یک فرد آگاه و بهرهمند از انواع آگاهیها که قبل از آن باید فردی باسواد و تحصیلکرده براساس مفهوم نوین سواد باشد، باید بتواند نقش مطلوب خود را در رفتار رأیدهی آگاهانه ایفاء کند، چنین فردی که دارای دانش سیاسی، توجه سیاسی و درک سیاسی بالایی است، میتواند آگاهانه رأی بدهد.
۵. بررسی مدلهای رأیدهی، نشانگر آن است که در اکثر آنها، به ظرفیت شناختی و آگاهی سیاسی توجه میشود؛ اما میزان توجه آن ها به آگاهی متفاوت است، تنها در مدل ارزشیابی سیاسی رابرت دال است که امکان رأی ناآگاهانه نیز پذیرفته شده و در “مدل رأیدهنده مطلوب” یا آرمانی است که بر آگاهی سیاسی به عنوان عنصر غالب در رفتار رأیدهی تأکید شده است.
بنابراین، مطالعه رفتار سیاسی نشان میدهد که در آن بر عناصری چون ارادی بودن، داوطلبانه بودن و آگاهانه بودن رفتار سیاسی تأکید شده است؛ بنابراین در مشارکت سیاسی هم بر نقش آگاهی سیاسی به عنوان عنصری کلیدی تأکید شده است.
ماهیت و نوع رفتار سیاسی، تابعی از فرهنگ سیاسی است؛ اینکه یک فرد در چه سطحی مشارکت سیاسی داشته باشد، متأثر از میزان آگاهی سیاسی اوست؛ اگر آگاهی سیاسی او در حد بالاست، آمادگی سیاسی او برای مشارکت در سطوح بالاتر و حساستر بیشتر میشود، به گونهای که کوچکاندیشان که دارای فرهنگ سیاسی محدود و یا دهکورهای هستند، فاقد مشارکت سیاسیاند، اما سلحشوران که فرهنگ سیاسی مشارکتی دارند، مشارکتجو هستند.
مشارکت انتخاباتی و رفتار رأیدهی، گرچه سادهترین شکل مشارکت سیاسی است، اما به لحاظ وسعت مشارکت در جامعه و تأثیرگذاری بر انتخاب تصمیم گیران سیاسی، ارزشمند است.
بررسی مدلهای رأیدهی، نشانگر آن است که در اکثر آنها، به ظرفیت شناختی و آگاهی سیاسی توجه میشود؛ تنها در مدل ارزشیابی سیاسی رابرت دال است که امکان رأی ناآگاهانه نیز پذیرفته شده و در “مدل رأیدهنده مطلوب” یا آرمانی است که بر آگاهی سیاسی به عنوان عنصر غالب در رفتار رأیدهی تأکید شده است .
-منبع: سفیدی، هوشمند (۱۳۹۸). “آگاهی سیاسی و رأی آگاهانه”، تهران: انتشارات حانون.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰