گفت وگوی منتشر نشده با زنده یاد محمدعلی اسلامی نُدوشن
محمدعلی اسلامی نُدوشن؛ فرزند نیک ایران
آرمان شرق-گروه جامعه:پنجشنبه دوم آذرماه مراسم تشییع و خاکسپاری اسلامی ندوشن در نیشابور انجام میشود. آیین تشییع از ساعت ۱۰ صبح و از آرامگاه خیام آغاز و پیکر به سمت آرامگاه عطار منتقل میشود و طبق وصیتنامهاش در شهر نیشابور که به عنوان بلاکشیدهترین شهر از آن نام برده است، به خاک سپرده میشود.
محمدعلی اسلامی نُدوشن؛ فرزند نیک ایران
آرمان امروز- مهرداد نصرتی: دیروز، پیکر محمدعلی اسلامی نُدوشن بعد از یک سال و نیم به ایران بازگشت تا در نیشابور به خاک سپرده شود.دیروز ( ۲۹ آبان)ساعت ۸ صبح، پیکر اسلامی ندوشن از محل دانشکده ادبیات تا دانشکده حقوق تشییع شد و ساعت ۹:۳۰ صبح مراسم بزرگداشت او در سالن حجتالاسلام دعایی در موسسه اطلاعات با خواندن پیامی از شیرین بیانی (همسر اسلامی ندوشن) و سخنرانی تعدادی از استادان حوزه فرهنگ و هنر برگزار و نماز بر پیکر استاد خوانده شد.
در نهایت، پنجشنبه دوم آذرماه مراسم تشییع و خاکسپاری اسلامی ندوشن در نیشابور انجام میشود. آیین تشییع از ساعت ۱۰ صبح و از آرامگاه خیام آغاز و پیکر به سمت آرامگاه عطار منتقل میشود و طبق وصیتنامهاش در شهر نیشابور که به عنوان بلاکشیدهترین شهر از آن نام برده است، به خاک سپرده میشود. ساعت ۵ بعدازظهر پنجشنبه نیز در سالن عمومی فرهنگسرای نیشابور مراسم بزرگداشتی با حضور مهمانانی از دانشگاه و مشهد، تعدادی از شاعران و نویسندگان خراسان و خواندن پیام شیرین بیانی برگزار میشود. دکتر محمد علی اسلامی ندوشن در سال ۱۳۰۴ در ندوشن یزد به دنیا آمد. وی بعد از اتمام تحصیلات خود در رشته حقوق از دانشگاه سوربن و مدت کوتاهی اقامت در انگلستان به ایران آمد. چند سالی در کار قضا بود اما به سرعت به سمت علاقه پایانناپذیر خود یعنی تدریس و تحقیق و نگارش در حوزه تاریخ و ادب فارسی کشیده شد و تا به امروز با سربلندی در این کرانه باقی است. وی در مدت ۵۰ سال بیش از ۴۵ کتاب و صدها مقاله در باب فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی به رشته تحریر درآورده است. تأسیس فرهنگسرای فردوسی و انتشار فصلنامه هستی از اقدامات او در زمینه اعتلای فرهنگ و ادب فارسی است.از دکتر محمد علی اسلامی ندوشن، در حوزههای مختلفی نظیر سفرنامه، داستان و سرگذشت، ترجمه، مسائل اجتماعی و… منتشر شده که آثاری چون زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه؛ نامه نامور (گزیده شاهنامه)، داستان داستانها (در باره رستم و اسفندیار)، باغ سبز عشق (گزیده مثنوی مولوی)، کارنامه سفر چین و بسیاری دیگر را میتوان نام برد. حالا به بهانه بازگشت او به ایران، گفت وگویی منتشر نشده از وی که در سال۸۸ گرفته شد را در ادامه می خوانید.
شما گزیدهای از شاهنامه را در سال ۱۳۷۳ در کتابی با عنوان «نامه نامور» منتشر کرده اید و در مقدمه آن گفته اید که از نسخه دکتر جلال خالقی مطلق (که آن زمان هنوز کامل منتشر نشده بود) و از شاهنامه چاپ مسکو استفاده کردهاید. دلیل ترجیح تان چه بوده است؟
منبع هر ۲ نسخه یکی بود. منتها چون شاهنامه دکتر خالقی مطلق هنوز کامل نشده بود در ادامه ناگزیر از رجوع به شاهنامه چاپ مسکو شدم. دکتر جلال خالقی مطلق در تصحیح شاهنامهاش دقت عمل بسیار خوبی به کار بسته بود. امروز که شاهنامه ایشان تمام و کمال منتشر شده از نظر من بهترین و کامل ترین شاهنامهای است که میتوان به آن اعتماد کرد. در اینجا ذکر نکته باریکی لازم است. آنچه میخواهم بگویم و قبلا هم در جایی نوشتهام. مخاطبان شاهنامه از هر طیفی هستند: فرهیختگان، مردم علاقه مند به ادبیات و مردم عادی یا مردمی که به طور ذوقی نسبت به متونی نظیر شاهنامه فردوسی علاقه نشان میدهند، این عده اتفاقا نسخههای رایج بازاری را ترجیح میدهند و برایشان مطلوب تر است. شاهنامهای که دست مردم است، اگرچه ابیات الحاقی دارد و دستکاریها و تحریفهایی هم در آن صورت گرفته ولی باز برای مردم همین نسخهها دوست داشتنی تر است، چرا که به میل و ذوق آنها نزدیک تر است. البته ابیات الحاقی شاهنامه را باید پیرایش کرد. دراین هزار سال، مردم چیزهای فراوانی به این حماسه جاودانی اضافه کرده اند. شاهنامه از معدود کتابهایی است که باوجود عمر هزار ساله خود از نیروی زبانی سرشاری بهره میبرد که مردم هنوز آن را میفهمند و به آن عشق میورزند. به هر حال اگر بتوانیم موارد الحاقی شاهنامه را کنار بزنیم، همان شاهنامههایی که نزد مردم است و چاپ هند یا چاپ ایران بوده آن را به ذوق و سلیقه آنان نزدیک تر میبینیم، ولی ما باید به دنبال متنی باشیم که به زبان گوینده از همه نزدیک تر است. البته علاقه مردم به نسخههای این چنینی خاص فردوسی نیست و در مورد دیوان حافظ هم همین طور است.
استاد ! فکر میکنید اینکه اثری مثل شاهنامه بعد از ۱۰ قرن، این توانایی را دارد که در نزد هر گروهی از مردم و با هر جایگاه، خوانده بشود، آیا به توانمندی زبان فارسی برمی گردد یا به هنرمندی اعجازگونه فردوسی طبعا این ویژگی در شعر رودکی هم هست. مردم آن شعر را هم میفهمند مگر برخی از کلمات را که امروز معنایی ندارد یا معنایشان فرق کرده و برای یافتن معانی شان نیاز به رجوع به فرهنگ واژهها و اصطلاحات و گفت نامه است و در شعر فردوسی هم قطعا وجود دارند، توضیحی راجع به این موضوع میفرمایید؟.
توانمندی زبان فارسی است؛ زبانی که در دوره سامانی پایهگذاری شد و رودکی و معاصرانش به تقویت آن همت گماردند. این زبان بر همان روال و منوال جلو آمد. البته در این فاصله آمیختگیهایی با زبان ترکی و مغولی و دچارشدگی به نوعی مغلق گویی را شاهدیم که اگرچه چارچوب آن حفظ شده ولی در حقیقت تنزل کرده و روی شیب جلو آمده است. یکی از دلایل اینکه زبان به لحاظ ساخت اولیهای که داشته، (منظور همان زبان دوران سامانیان) این است که جامعه چندان تغییر نکرده است. ممکن است در زمانهایی بهتر یا بدتر بوده باشد ولی ما با تغییر و تحولی ماهوی و اساسی روبهرو نیستیم و همین است که زبان هزار سال پیش برایمان مفهوم است. سرعت سرسام آور مدرنیسمی که جریان دارد، زبان را نیز دستخوش تغییر میکند. هر پدیده جدیدی با خود اصطلاحات و فرهنگ واژگانی را میآورد که در بسیاری از موارد قابل ترجمه نیستند. در تمام دنیا واژه اکسیژن، اکسیژن است و اسیدسولفوریک، اسید سولفوریک. برای این واژهها چه معادلی میتوان آورد و اصلا چه لزومی دارد؟ البته این مشکل فقط برای زبان فارسی نیست. عمدتا کشورهای شرق دچار این معضل هستند، کشورهای عربی، چین، ژاپن، کره و… من معتقدم که باید برخی از اصطلاحات و واژگانی را که در دیروز زبان ما وجود داشته و امروز یا فراموش یا منسوخ شده (حال آنکه هنوز کاربرد دارد) یافت و آنها را به فارسی امروز وارد کرد. در بسیاری از روستاها، دیهها و قصبههای دوردست ما، بسیاری از واژگان در مکالمات اهالی آن روستاها به کار میرود که اصیل و زیبا هستند و امروز هم میتوان از آنها بهره برد. کشورهایی نظیر افغانستان و تاجیکستان هم واژگانی دارند که فارسی هستند ولی ما به کار نمیبریم، از آنها هم میشود کمک گرفت و با بررسی دقیق امکانات زبان فارسی را گسترش داد.
شادروان مجتبی مینوی تصحیحی از داستان سیاوش دارد و گویا قرار بوده بنیاد شاهنامهای که مدنظر ایشان بود و وجود داشت به تصحیح کامل شاهنامه احتمالا با الگویی که مدنظر استاد مینوی بود بپردازد. آیا این کار به سرانجامی رسید؟
نه! بنیاد شاهنامه عملا بعد از مینوی تعطیل شد گرچه مدتی تحت نظر دکتر محمدامین ریاحی فعالیت کرد ولی عمرش کوتاه بود. تقریبا بجز کاری که دکتر جلال خالقی مطلق آن هم به تنهایی در زمینه تصحیح شاهنامه انجام داد، کار دیگری در مورد شاهنامه صورت نگرفته است.
دلیلش چه بود؟ آیا به واقع استاد مینوی، همتاسازی نکرده بود یا اینکه اصلا اعتقادی به این نداشت که همتایی برای خودش میتواند وجود داشته باشد؟
راجع به این موضوع نظر خاصی ندارم، البته مینوی در بنیاد شاهنامه همکارانی داشت ولی عمر کار کوتاه بود و راه به جایی نبرد. در تصحیح یک متن کارهای متفاوتی نمیشود کرد. به هر حال در مورد شاهنامه، دو سه نسخه وجود دارد که هر کس بخواهد شاهنامه را تصحیح کند، به آنها رجوع میکند و یکی از آنها را اصل قرار میدهد. این نسخهها که قدیمی تر از نسخههای معمولی است عبارتند از نسخههای فلورانس و آکسفورد، هنوز نسخه دیگری پیدا نشده که آن را اصل قرار دهند. امثال مرحوم مینوی و دکتر جلال خالقی مطلق هم روی همین نسخهها کار میکردند و حتی شاهنامه چاپ مسکو هم از همین نسخهها استفاده کرده است. این دو نسخه مبنای کار تمامی مصححان بوده که تاریخ شان کمی جلوتر از سایر نسخه هاست. باز هم تکرار میکنم تا نمونه مطئنتری پیدا نشود، باید به طور نسبی پذیرفت که شاهنامه همین است.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰