ایران صاحبقران ؛اوضاع ایران قجری آنقدر ناگوار نبوده!
آرمان شرق- گروه جامعه:بسیاری از سنتها، آدابورسوم، باورها و شیوههای زیستن در دوره قاجار تا به امروز تداوم داشته و تغییر چندانی نکرده است. دوران قاجار معمولا تحتتاثیر تاریخنگاری سوگیرانه پهلوی بسیار تیرهوتار ترسیم شده و تصوری منفی در ذهن عموم جامعه درباره آن روزگار شکل گرفته است.
ایران صاحبقران ؛اوضاع ایران قجری آنقدر ناگوار نبوده!
کتاب «ایران در دوره ناصرالدینشاه» تابلویی بزرگ از زندگی مردم در یکی از دورههای ثبات تاریخ ایران است
آرمان امروز – محسن آزموده : ناصرالدین شاه قاجار اندکی کمتر از نیمقرن بر ایران حکومت کرد، از سال ۱۸۴۸ تا ۱۸۹۶. او بعد از شاپور دوم ساسانی(۷۰ سال)، تهماسب یکم صفوی(۵۴ سال) و دیاکو بنیانگذار حکومت ماد (۵۳ سال) طولانیترین دوران زمامداری ایران را بهنام خود سکه زد. دوران حکومت ناصری در عصر قاجار همچنین دوران اوج اقتدار این سلسله محسوب میشود، همچنان که دوران حکومت داریوش اول در عصر هخامنشیان، مهرداد دوم (اشک نهم) در سلسله اشکانیان، خسروانوشیروان در دوران ساسانی، امیرنصر احمد در دوران سامانی، سلطان محمود در دوران غزنوی، ملکشاه در دوران سلجوقی و شاهعباس یکم در دوران صفوی.
درباره دوره ناصرالدینشاه کتابهای زیادی به فارسی نوشته شده است. «قبله عالم» نوشته عباس امانت که حسن کامشاد آن را به فارسی برگردانده، یکی از بهترین این آثار است که شرح دو دهه نخست سلطنت سلطان صاحبقران است. این دوران نسبتا طولانی را معمولا به چند دوره تقسیم میکنند. نخست: سالهای آغازین که شاه جان با کمک صدراعظم مقتدر و ایراندوستش میرزاتقی خان امیرکبیر از تبریز به تهران آمد و بر تخت سلطنت نشست و در کنف حمایت او اصلاحاتی را پیش برد، اگرچه دوره صدارت امیرکبیر دولت مستعجل بود و درنتیجه سعایت بدخواهان تنها ۳۹ ماه دوام آورد. بعد از آن شاهد دوران رکودی حدودا ۲۰ ساله هستیم. تا اینکه با صدراعظمی میرزاحسین خان سپهسالار، عصر دوم اصلاحات ناصری آغاز شد. طرفه آنکه عصر سپهسالار هم دیری نپایید، اما چنانکه فریدون آدمیت در کتاب ارزشمند «اندیشه ترقی و حکومت قانون» نگاشته، «دوره میرزاحسین خانی اهمیت تاریخی زیادی دارد. نخستین تجربه را در راه تغییر حکومت استبدادی و ایجاد دولت منتظم غربی در این دوره داشتیم. مبداء قانونگذاری جدید همین دوره است… از همه با معنیتر تحول نگرش اجتماعی و وجهه نظر طبقه اندیشمندی است نسبت به مفهوم ملت و دولت، شناسایی حقوق افراد، الزام متقابل دولت و منشاء قدرت حکومت.»
میسل روستم، سال ۱۸۸۲ یعنی یک سال بعد از مرگ سپهسالار از روسیه به ایران آمد، با هشت نفر و از مرز باکو. او تا شش سال بعد در ایران ماند و بعدا به شرح خاطرات و مشاهدات خود پرداخت. حاصل کتابی شد که بهتازگی با عنوان «ایران در دوره ناصرالدینشاه» (سفرنامه تحلیلی از سالهای ۱۸۸۸-۱۸۸۲) با ترجمه موسی عبداللهی و سارا خردمند به فارسی و توسط انتشارات مروارید منتشر شده است. با توجه به آنچه گفته شد، میتوان حدس زد که سالهای حضور او در ایران، دوران اوج اقتدار عصر ناصری است و از این حیث میتوان گزارش او را توصیفی دقیق و خواندنی از ایران دوران قاجار قلمداد کرد، بهخصوص که او این یادداشتهای شانزدهگانه این کتاب، تنها به شرح دیدهها و شنیدهها و تجربههایش از مراوده با درباریان و قدرتمندان بسنده نکرده و کوشیده به گوشهوکنار زندگی مردم سرک بکشد و جزییاتی ظریف و کمتر بازگوشده از زیست روزمره مردم را به تصویر بکشد. از این حیث کتاب را میتوان همچون بیشتر سفرنامههای خارجیها، توصیفگر تاریخ اجتماعی ایران در روزگار قجرها خواند، با این هشدار مهم که خواندن این گزارش باید پیشفرضها و پیشداوریهای راوی و منظری را که از آن روایت میکند، مدنظر داشت و متوجه بود که بههرحال میسل روستم بهعنوان یک سیاستمدار غیرایرانی، اهداف و اغراض دولت متبوع خود را دنبال میکند، ضمن آنکه بهدلیل بیگانهبودن، نمیتواند متوجه جزییات و ظرائف زندگی و فرهنگ ایرانی شود. بااینهمه روایت او از ایرانِ قجری را باید سخت غنیمت شمرد و در غیاب روایتها و گزارشهای ایرانی، برای شناخت بهتر تاریخ فرهنگی و اجتماعی دوره قاجار مورد استفاده قرار داد. گزارش روستم در سال کشتهشدن ناصرالدینشاه، یعنی ۱۸۹۶ نوشته و در شانزده یادداشت تنظیم شده است. او در یادداشت اول به مسیر سفر خود از دریای خزر تا تهران اشاره میکند. او و همراهانش با کشتی از باکو به مشهدسر (بابلسر قدیم) میآید و از آنجا با هدایت چاروادارها (ساربانان) با قاطر و اسب، هشت روز طول میکشد که به تهران برسد. یادداشت دوم توصیف دقیقی از تهران، جغرافیا، محلهها، کوی و برزنها و آبوهوای آن است. او در این گزارش از توصیف مردم کوچه و خیابان، از هر صنف و گروهی غافل نیست و شرحی خواندنی و جاندار از زندگی مردم ارائه میکند: «شما یک ایرانی را میبینید که لب جوی نشسته است و دست برهنهاش را با لبخند به سمت شانهاش دراز کرده و خون از دستش فواره میزند و در کنار او فردی دیگری را میبینید که او نیز لبخندی بر لب دارد. این لبخند متخصصی خشنود است که عملی موفقیتآمیز را به انجام رسانده است. این سلمانی، یک بیمار را که از نوعی بیماری رنچج میبرد، حجامت کرده است.»
یادداشت سوم توصیفی است از یک ایرانی و زندگی او. در این فصل روستم به تفصیل به زندگی روزمره یک ایرانی در دوره ناصری از زمان تولد تا بزرگشدن آن میپردازد، یعنی از زمانی که یک پسربچه متولد میشود، نامی برایش انتخاب میکنند، ختنه میشود، تا هشتسالگی در اندرونی میماند تا اینکه در مکتبخانه درس میخواند، ازدواج میکند و به کسبوکار میپردازد. در این فصل همچنین به خوردوخوراک و پوشاک و آداب و رسوم زندگی ایرانیان هم اشاره شده: «افراد کمی در ایران بضاعت و توانایی خوردن کباب و پلو را دارند؛ اکثر ایرانیان مردمی تهیدستاند و میکوشند تا حد امکان، هزینه خوراکشان ارزان شود. غذای معمول سرباز ایرانی و مردم عوام شامل خوشهای انگور، و در زمستان تکهای حلو، تکهای پنیر با لواش و بهندرت یک فنجان شیر ترش (دوغ) است. در تابستان مسلما خیار، خربزه، توت و میوههای دیگر مصرف میشود. به همین دلیل مردم در این فصل بهشدت از بیماریهای دستگاه گوارش رنج میبرند.»
نویسنده در این فصل به شیوه اکثر سفرنامهنویسان غربی برخی صفات و خلقیات را به ایرانیان نسبت میدهد که باید با احتیاط و نقادانه آنها را خواند، مثل این اظهارنظرها که «ایرانیان ملتی تنبل، حیلهگر و ترسو هستند، اما بهطرز تملقآمیزی مودب است و با چربزبانی خود، شما را خسته میکنند»، «ایرانیان ذاتا حیلهگرند»، «ایرانیان نهتنها در گفتوگو سخنآرا هستند، بلکه در دشنامدادن نیز فصاحت دارند» و… روستم در یادداشت چهارم توصیفی کامل و ریزنگرانه از وضعیت زنان ایران، تربیت و آموزش، خواستگاری و نامزدی، عروسی، لباس بانوان، زندگی در اندرونی، قیافه و ظاهر بانوی ایرانی، ماجراهای عاشقانه و پدیده چندهمسری ارائه میکندیادداشتهای پنجم تا هشتم کتاب به توصیف وضعیت سیاسی ایران اختصاص دارد. راهیابی روستم به دربار و مراوده او با ناصرالدینشاه و درباریان باعث شده که جزییاتی خواندنی در اینباره ارائه کند. او در یادداشتهای نهم و دهم، بهترتیب تماشا و تعزیه را شرح میدهد، اولی در توصیف تفریحات همگانی ایرانی و دومی نمایشهای مذهبی. یادداشتهای یازدهم تا چهاردهم شرح وضعیت نظامی ایران اعم از وضعیت پیادهنظام، توپخانه، سوارهنظام و تیپ ایرانی قزاق است. متاسفانه مترجمان در هیچ کجای کتاب اشارهای به شغل و ماموریت میسل روستم در ایران نمیکنند و شرح نمیدهند که او کیست و چرا به ایران آمده است. از این سه فصل و اطلاعات دقیق و مفصل او از وضعیت نظامی ایران چنین برمیآید که او مستشار و متخصص امور نظامی است و احتمالا بیش از هرچیز برای ارزیابی وضعیت نظامی ایران به اینجا سفر کرده است. او در یادداشت پانزدهم شرحی از گشتوگذارهای خود در مکانهای دیدنی و تفریحی اطراف پایتخت مثل قارچ سنگی، ویرانههای شهر ری، گورستان زرتشتیان، شاه عبدالعظیم و کاخهای تابستانی شاه میپردازد. یادداشت شانزدهم، اشاراتی پراکنده درباره هر آن چیزی است که بهنظر نویسنده در فصلهای پیشین از آن صحبتی نشده است.
کتاب «ایران در دوره ناصرالدینشاه»، تابلویی بزرگ و پرجزییات از زندگی و کاروبار ایرانیان در یکی از معدود دورههای ثبات تاریخ پرنشیبوفراز ایران است. نکته عجیب و شگفتانگیز آنکه با مطالعه آن درمییابیم بسیاری از سنتها، آدابورسوم، باورها و شیوههای زیستن در دوره قاجار تا به امروز تداوم داشته و تغییر چندانی نکرده است. دوران قاجار معمولا تحتتاثیر تاریخنگاری سوگیرانه پهلوی بسیار تیرهوتار ترسیم شده و تصوری منفی در ذهن عموم جامعه درباره آن روزگار شکل گرفته است. مهمترین حُسن کتاب حاضر این است که این نگاه کلیشهای را با چالش مواجه میکند و تصویری زنده و روشن از دوران اوج اقتدار قاجاریه ارائه میدهد. با خواندن این کتاب درمییابیم که ایران قجری آنقدر هم که همیشه گفتهاند و نوشتهاند، اوضاع وخیم و ناگوار نبوده، اگرچه در همان عصر هم ایران از جنبههای مختلی وضعیت نابسامانی داشته، اما بههرحال مردم در همین شرایط نامساعد زندگی میکردند و به کسبوکار مشغول بودند و باهم خوش میگذراندند.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰