تاریخ انتشار : دوشنبه 9 اسفند 1400 - 7:41
کد خبر : 94415

جامعه شناسی در جایگاه متهم!

جامعه شناسی در جایگاه متهم!

آرمان شرق-گروه جامعه:جامعه‌شناسی ایران در بیشتر اوقات یا در مظان اتهام و تحت پیگرد بوده یا مورد طعن و تحقیر قرار گرفته، . البته منظور ملاحظات انتقادی عالمانه و مستدلی نیست که گاه از سوی خود اصحاب علوم اجتماعی یا صاحبنظران سایر رشته‌ها، نسبت به عملکرد جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسان ایرانی صورت می‌گیرد، نقدهایی گاه تند و تیز و بدون تعارف که موجب گشوده شدن راه‌های تازه و روشن شدن نواقص و کمبودها می‌شود. غیر از این نقادی‌ها ، باقی ایرادها و خرده‌گیری‌ها تخریبی است و اصل و اساسی جامعه‌شناسی را هدف قرار داده است.

آرمان شرق-گروه جامعه:جامعه‌شناسی ایران در بیشتر اوقات یا در مظان اتهام و تحت پیگرد بوده یا مورد طعن و تحقیر قرار گرفته، مثل بیشتر رشته‌های علوم انسانی در کشور ما. البته منظور ملاحظات انتقادی عالمانه و مستدلی نیست که گاه از سوی خود اصحاب علوم اجتماعی یا صاحبنظران سایر رشته‌ها، نسبت به عملکرد جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسان ایرانی صورت می‌گیرد، نقدهایی گاه تند و تیز و بدون تعارف که موجب گشوده شدن راه‌های تازه و روشن شدن نواقص و کمبودها می‌شود. غیر از این نقادی‌ها که صد البته لازم و ضروری است و بی‌تردید به افزایش کیفیت کار جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسان در ایران کمک می‌کند، باقی ایرادها و خرده‌گیری‌ها تخریبی است و اصل و اساسی جامعه‌شناسی را هدف قرار داده است.
تا پیش از انقلاب نگاه غالب به دانشکده‌ها و موسسات علوم اجتماعی به عنوان مراکزی جهت کار یا پرورش کارمندانی برای دولت بود. معدود پژوهشگران ساعی و پرتلاش این رشته‌ها، در حاشیه فرآیندهای نوسازی، عمدتا به سفارش دولت و در اصل برای خالی نبودن عریضه، پژوهش‌هایی میدانی صورت می‌دادند که نتایج‌شان چندان مورد توجه مهندسان و تکنوکرات‌ها قرار نمی‌گرفت، به آنها وقتی گذاشته نمی‌شد و صدای‌شان شنیده نشده باقی می‌ماند. اکثریت دانشجویان تحت تاثیر شرایط داخلی و جهانی، به ایده‌های چپ‌گرایانه و انقلابی تعلق خاطر داشتند، آن هم چپی که بیشتر اهل کنش سیاسی است تا نظریه. شناخت گسترده و عمیق از نظریه‌های جامعه‌شناسی، بسیار محدود بود.
در سال‌های آغازین پس از انقلاب و پس از بازگشایی دانشگاه‌ها در پی انقلاب فرهنگی، عمده هم و غم معدود مدافعان باقی‌مانده جامعه‌شناسی آن بود که انگ غربزدگی و بیگانه‌پرستی را از پیشانی این رشته و سایر رشته‌های مرتبط پاک کنند و آن را از اتهام‌های مذکور مبرا سازند. چهره‌های اسلام‌گرا و از دید حاکمیت ظاهرالصلاحی چون غلامعباس توسلی و عبدالکریم سروش تلاش‌های قابل توجهی برای اثبات «علم» یا «دانش» بودن جامعه‌شناسی و عدم منافات آن با آموزه‌های اسلامی و سنتی کردند. آنها همچنین کوشیدند ضرورت و نیاز به جامعه‌شناسی به عنوان معرفتی برای شناخت جامعه و حل مشکلات و مصائب آن را جا بیندازند.
رونق دانشگاه‌ها بعد از جنگ و به ویژه از اوایل دهه ۱۳۷۰ و گشایش نسبی فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی از میانه این دهه بر جامعه‌شناسی و اقبال گسترده جوانان به آن اثرگذار بود. تنوع و تکثر رشته‌هایی در حوزه علوم اجتماعی همچون مطالعات زنان، مطالعات جوانان، مطالعات فرهنگی، انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی سیاسی و… در این سال‌ها، در کنار ترجمه و تالیف کثیری از آثار نظری در این زمینه، بذر امید در دل علاقه‌مندان به جامعه‌شناسی کاشت. تصور غالب این بود که جامعه‌شناسی از آن لاک دفاعی بیرون خواهد آمد و به زودی جامعه‌شناسان می‌توانند نه فقط به نحو موثر و مفید، به حل مسائل اجتماعی بپردازند، بلکه در تولید دانش نظری با توجه به ویژگی‌ها و خصائص جامعه ایران و تاریخ و فرهنگ آن، مساهمت داشته باشند.
این خوش‌بینی‌ها دیری نپایید و با پایان عصر اصلاحات، خورشید کم‌فروغ علوم اجتماعی هم افول کرد. زمزمه‌های بومی‌سازی دستوری و غیرکارشناسانه و از بالای علوم اجتماعی، در کنار شکل‌گیری گروه‌ها و زیررشته‌هایی که می‌کوشیدند، به این اسم، تلفیق‌هایی «من‌عندی» و «من در آوردی» پدید آورند، تنها به ضعف و فتور تن نازک آرای ساقه گل جامعه‌شناسی در ایران انجامید. اعلام «مرگ جامعه‌شناسی» از سوی حسین کچوئیان از چهره‌های شناخته شده این جریان، در مقایسه با آمدن نام ماکس وبر و یورگن هابرماس در کیفرخواست سال ۱۳۸۸ ضربه خاصی نبود. این اقدامات نشانگر آن بود که به‌رغم گذشت دو دهه، هنوز گروه‌هایی نسبت به جامعه‌شناسی و به ‌طور کلی علوم انسانی بدبین هستند و به تعبیر دقیق‌تر و درست‌تر، این رشته‌ها و پژوهش‌ها و پژوهشگران آنها را مانعی در جهت منافع خود ارزیابی می‌کنند.
اما به‌رغم این داستان پر آب چشم، جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسان ایرانی کماکان توانسته هویت و استقلال خود را حفظ کند و هر از گاهی بارقه‌هایی ولو زودگذر به فضای آشوبناک و تاریک جامعه بتاباند و سویه‌هایی از آن را برای همه دغدغه‌مندان ایران روشن سازد. بی‌تردید زنده‌یاد میثم سفرچی، جامعه‌شناس جوان ایرانی که سال گذشته در اوج و شکوفایی از دنیا رفت، یکی از این درخشش‌های خیره‌کننده بود. چراغ عمر او اگرچه خیلی زود و در آستانه زایایی خاموش شد، اما با همان معدود تالیفات خود بر زندگی و پویایی نگاه انتقادی و روشنگر جامعه‌شناسی ایرانی صحه گذاشت.
امروز جامعه‌شناسان همسن و سال میثم سفرچی، کم نیستند. پژوهشگران جوانی که در دانشگاه‌ها یا به صورت مستقل پژوهش‌های میدانی و نظری مهم و قابل توجهی هم در زمینه مباحث نظری جامعه‌شناسی و هم در حوزه مسائل ایران عرضه می‌کنند. متاسفانه این آثار کمتر مورد توجه جامعه قرار می‌گیرد، مسوولان هم که مطابق الگوی پیشین، معمولا صدای آنها را نمی‌شنوند یا خود را به نشنیدن می‌زنند. اما خطر جدی‌تری که جامعه‌شناسی ایرانی را همچون سایر شاخه‌های علوم انسانی و بلکه علوم دانشگاهی تهدید می‌کند، هر چه بی‌اهمیت‌تر شدن دانشگاه و آکادمی به‌طور کلی است. در جامعه امروز ایران -اگر نگوییم در سراسر جهان- دانشگاه هر روز بیشتر کارکرد و ضرورت خود را از دست می‌دهد و اقبال به آن کمتر و کمتر می‌شود. جامعه‌شناسی ایرانی باید بتواند ضمن ارایه توضیحی برای این موضوع، در صورت امکان راه‌حلی ارایه کند یا بدیلی برای دانشگاه عرضه دارد. پایان یا افول دانشگاه، واقعه‌ای است که جامعه‌شناسی را هم متاثر می‌سازد و شکل و محتوای آن را دگرگون می‌کند. /اعتماد-محسن آزموده

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.