جامعه ایران ؛ فلسفیترین جامعه حالِحاضر دنیا
![جامعه ایران ؛ فلسفیترین جامعه حالِحاضر دنیا جامعه ایران ؛ فلسفیترین جامعه حالِحاضر دنیا](https://armanshargh.ir/wp-content/uploads/2023/10/پدوذنپ-ن-و.jpg)
آرمان شرق-گروه جامعه: ادیبسلطانی در همان گپوگفت دوستانهای که ذکر شد و به سال ۱۳۸۵ بازمیگردد، جامعهی ایران را فلسفیترین جامعهی حالِحاضر دنیا خواند و بر آن بود که در هیچ کشوری به اندازهی ایران، جامعهی غیرِدانشگاهی، پیگیرِ مسائل و مباحث فلسفی نبوده است و این علاقهی عجیب جامعه به فلسفهورزی، آیندهی فکری و اندیشگانیِ روشنی برای جامعهی ایران رقم خواهد زد.
جامعه ایران ؛ فلسفیترین جامعه حالِحاضر دنیا
![](https://www.armandaily.ir/wp-content/uploads/2023/10/استاد-میرشمس_الدین-ادیب_سلطانی.webp)
استاد میرشمسالدین ادیبسلطانی، از برجستهترین مترجمان و زبانشناسان معاصر در ۹۲سالگی درگذشت
آرمان امروز – شهاب طالقانی : دکتر میرشمسالدّین ادیبسلطانی (۱۴۰۲-۱۳۱۰)، از آن دســــــــت پارسیگردانان و نویسندگانی بود که شخصیّتی چندبُعدی داشت و در سراسر زندگیِ پُربار خویش، مسیرهای گوناگونی را پیموده و به فضائل و هنرهای بسیاری آراسته بود. وی پس از فارغالتّحصیلی در رشتهی پزشکی از دانشگاه تهران و ادامهی تحصیل در رشتهی روانپزشکیِ بالینی و پژوهش در زمینهی زیستشیمی در وین در بین سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰، به ایران بازگشت و به تدریس زبان انگلیسی در مؤسّسهی آموزش زبان بریتیش کانسِل در تهران مشغول شد. در سال ۱۳۴۶ به پیشنهاد کریم امامی، به سِمت سَرویراستاریِ کتابهای غیرِدرسی در مؤسّسهی انتشارات فرانکلین تهران برگزیده شد.
در همین سالها بود که بهطور جدّی به پارسیگردانیِ برخی از مهمترین آثار فلسفی غرب روی آورد. با این که دکتر ادیبسلطانی، در هنرهایی چون نقاشی و موسیقی نیز فعالیّت میکرد، اما تمرکز نوشتار پیشِرو، معطوف بر میراثی است که وی در پارسیگردانی و تألیف کتاب، و بهویژه در بَرساختنِ واژههایی تازه یا زندهکردن و احیای برخی واژگان کهنهی پارسی و روزآمدساختنِ آنها در ترجمه، از خود برجای گذاشته است. در این جُستار کوتاه، خواهیم کوشید تا با بررسیِ رویکرد شخصی و بدیعِ ادیبسلطانی به ترجمه و نگاه ویژهی او به واژگان و مفاهیم، به نقش او در اعتلای خِردورزی و اندیشهی فلسفی در ایران بپردازیم. آثاری که ادیبسلطانی در حوزهی پارسیگردانی یا ترجمه بر آنها دست گذاشته، آثاری مهم و دشوارفهم بودهاند.
در میان این آثار، دو اثر بسیار بزرگ و برجسته وجود دارد که یکی «سنجش خِرد ناب» اثر فیلسوف بزرگ آلمانی و آغازگر عصر روشنگری، یعنی ایمانوئل کانت است و دیگری نیز کتاب «منطق» (اُرگانون) نوشتهی ارسطو. با نگاهی به کارنامهی آثار فلسفیِ ادیبسلطانی، نخستین نکتهای که به چشم میخورد آن است که او، بیشتر به آثار مهم حوزهی فلسفهی تحلیلی و منطق پرداخته است تا فلسفهی قارّهای یا محض؛ وی پس از «منطق» ارسطو، کتابهایی چون «رسالهی منطقی-فلسفی» اثر لودویک ویتگِنشتاین، «جُستارهای فلسفی» نوشتهی برتراند راسل و «بنیادهای منطق نگریک» اثر داوید هیلبِرت و ویلهلم آکِرمان را به پارسی برگردانده و در همین زمینه نیز، کتابهای «پژوهشی در پیرامون مسئلهی تصمیم در منطق: طرح چند خوارزمیک تحلیلی-معنایی» و «رسالهی وین: بازنمود و سنجش مکتب فلسفیِ تحصّلگرَویِ منطقی یا آروینگرَویِ منطقی حلقهی وین» را تألیف نموده است.
کتاب نخست در زبان انگلیسی نیز به چاپ رسیده. یکی از مهمترین تألیفات ادیبسلطانی نیز که سپستر بدان خواهیم پرداخت، کتابی است با عنوان «مسئلهی چپ و آیندهی آن: یادداشتهای یک ناظر»؛ این کتاب توسط انتشارات امیرکبیر و به زبان انگلیسی، در ایران منتشر شده است. از آنجا که او علاقهی بسیار زیادی به ویلیام شِیکْسْپییِر (شکسپیر)، شاعر و نمایشنامهنویس بزرگ بریتانیایی داشت، تاجاییکه حتی روز تولد او را به دوستان و نزدیکان خود تبریک میگفت، «سوگنمایش هملت شاهپور دانمارک» و «سوگنمایش شاهریچارد سوم» را از میان آثار شِیکْسْپییِر برگزیده و به پارسی برگردانده است. رویکرد ادیبسلطانی به ترجمه، بسیار شبیه به شاعر و مترجم نامدار بریتانیایی، اِزرا پاوند است.
همانگونه که پاوند برای ترجمهی متون، به زبان انگلیسیِ پیش از عصر الیزابت بازمیگردد تا بتواند واژههایی صریح و فصیح، یا همان سَره در زبان پارسیِ خودمان بیابد، ادیبسلطانی نیز با بازگشت به زبانهای اوستایی و پهلوی که به آنها تسلّطی ژرف داشت، تلاش کرد تا با زندهکردن و احیای بسیاری واژگان پارسیِ قدیم، هم به گسترهی دایرهی واژگان پارسی بیافزاید و هم برابرنهادهای دقیقتری برای واژگان بیگانه بیابد. ادیبسلطانی به زبانهای گوناگونی تسلّط داشت که از جملهی آنها، میتوان به پارسی باستان (اوستایی و پهلوی)، پارسیِ معاصر، انگلیسیِ باستان، انگلیسیِ معاصر، آلمانی، فرانسه، لاتین، عربی و یونانیِ باستان اشاره نمود. او هر کتابی را که به پارسی برگرداند، مستقیماً به سراغ زبان اصلیِ آن رفت؛ به همین دلیل، پارسیگردانیهای وی، بسیار دقیق و صریح بوده و نشان از شناخت کامل او از مطلب و تسلّط عمیق او بر مسئلهی پیشکشیده در آن کتاب دارد. رویکرد وی به زبان نیز کاملاً تحلیلی بوده و پیرو حلقهی وین است.
۱ادیبسلطانی، تلاش میکند تا با دقّت در برگزینش و برساخت واژهها، صحّت و درستیِ ترجمه را تضمین کند، نه با تکیه بر رساندن فحوای مطلب در خلال جمله یا توضیح واژگان تخصّصیِ فلسفه در غالب تعابیر و مفاهیم. در «سنجش خِرد ناب» که شاید بتوان آن را مهمترین و مناقشهبرانگیزترین ترجمهی ادیبسلطانی قلمداد نمود، وی به سبْک ترجمهی خلّاقانه، که اِزرا پاوند بهشدت بر آن تأکید داشت، واژگانی آفریده و برساخته که خوانندگان کتاب را به دو گروه تقسیم میکند. گروهی بر آناند که پارسیگردانیِ ادیبسلطانی بسیار دشوارفهم بوده و خود نیازمند ترجمهای دیگر است، و گروهی نیز معتقدند که سختی و دشوارفهمیِ زبان او، ارزش دستوپنجهنرمکردن را دارد، چراکه واژگان برگزیده و برساختهی وی کاملاً دقیق بوده و درستی و صحّت ترجمه کاملاً رعایت شده است. برای نمونه، وی بهجای واژهی یونانیِ «دیالِکتیک» که در نهضت ترجمهی قرن هشتم هجری از یونانی به عربی، «جدل» ترجمه شده بود و امروزه بیشتر همان شکل دستنخوردهی یونانیِ آن را در کتابهای فلسفیِ پارسیزبان میبینیم، برابرنهادِ «دُویچِمگوییک» را پیشنهاد میکند.
واژهی «دیالِکتیک» در زبان یونانی، ترکیب دو واژهی «دیا» به معنای «بهواسطهی…» و «از خلالِ…»، و همچنین واژهی «لِکتیک» است و میتوان آن را به «بهواسطهی سخنگفتن» یا «بهواسطهی استدلال» برگرداند؛ اما باید این نکته را در نظر داشت که واژهی «لوگوس» که ریشهی مشتقواژهی «لِکتیک» است، هم سخنگفتن را دربرمیگیرد و هم استدلالآوردن را. ادیبسلطانی، در توضیح خود برای برساخت برابرنهادِ «دُویچِمگوییک»، «دو» را همریشه با «دیا» در نظر گرفته (که البته تاجاییکه نگارندهی این سطور میداند، «دیا» در این واژه به معنای «دو» نیست، بلکه همان «بهواسطهی» یا «از خلالِ» معنا میدهد)، و چِمگوییدن یا چِمگفتن نیز در زبان پهلوی، بهمعنای سخنگفتن همراه با استدلال است؛ بنابراین، ادیبسلطانی واژهی «دُویچِمگوییک» را در معنای «گفتوگوی خِردورزانهی دونفره»، معادلِ واژهی «دیالِکتیک» در نظر گرفته است.
برابرنهادهایی از این دست در پارسیگردانیهای ادیبسلطانی، فراوان به چشم میخورد؛ مانند «آروینی» به جای «تجربی» (empirisch)، «اَندراَندیشگی» در برابر (Intellektuell)، «سَهِش» به جای «شهود» (Anschauung)»، «تَرافَرازَندگی» در برابر «استعلا» (Transzendenz) و «تَشنیک» به جای «تِکنیک». اما نکتهای که باید مدّنظر قرار داد آن است که ادیبسلطانی بههیچروی در پیِ یکسرهپارسینویسی یا اصطلاحاً سَرهنویسیِ صِرف نبوده است؛ بلکه وی واژگان عربی را نیز بسیار در پارسیگردانیهای خویش بهکار گرفته و هرگز سرِ آن نداشته است تا با کنارگذاشتن واژگان عربی، زبان پارسیِ خود را بهزعم برخی دیگر از زبانشناسان یا ادیبانی همچون میرجلالالدّین کزّازی، بپالاید. او در رابطه با رسمالخط یا شیوهی نگارش زبان نیز بسیار دقیق و حسّاس بود و سبْک ویژهی خود را در نگارش داشت؛ برای نمونه، وی عبارتی چون «زبان اصلیِ کتاب» را بهشیوهی «زبان اصلیی کتاب» مینوشت. وی در دو کتاب تألیفیِ خود با عنوانهای «درآمدی بر چگونگی شیوهی خطّ فارسی» و «راهنمای آمادهساختنِ کتاب» که برای مؤلّفان، مترجمان و ناشران نوشته شده، توضیح داده است که چگونه باید خط فارسی را نوشت تا خواننده بتواند هرچه آسانتر و دقیقتر و درستتر متن را بخواند.
البته پذیرش یا نپذیرفتن سبْک شخصی او در نوشتن، امری است که تا به امروز انگیزهی نگارش مقالات و کتب بسیاری شده است. آنچه نمیتوان انکار کرد آن است که پارسیگردانیهای میرشمسالدّین ادیبسلطانی، واژههای بسیاری را یا از گذشته به زبان پارسی امروز بازگردانده و یا بهواسطهی ژرفاندیشیها و باریکنگریهای این مترجم و زبانشناس خبره و توانمند، به دایرهی واژگان پارسی افزوده است که دست مترجمان و مؤلّفان را در برگزینش واژه برای متنی که مینویسند، بسی بازتر ساخته و همین میراث فکریِ جاودانهی او خواهد بود. در پایان، اشارهای به کتاب «مسئلهی چپ و آیندهی آن: یادداشتهای یک ناظر» نیز خالی از لطف نخواهد بود. زبان انگلیسی این کتاب، به سبْک فاخر بریتانیایی، از آن دست که در نوشتههای برتراند راسل یا راجِر سْکروتِن میبینیم، نوشته شده است. زبانی که آشکارا نشان از تسلّط بینظیر نویسنده به زبان بریتانیاییِ اصیل شِیکْسْپییِری و متون دست اوّل فلسفی بریتانیا دارد.
گرایش ادیبسلطانی، همواره به فلسفهی چپ بود و در گپوگفت دوستانهای که با نگارندهی این سطور داشت بر این نکته پای میفشرد که «کارل مارکس، بزرگترین فیلسوفِ ضدّفلسفهی تمام تاریخ است» و اندیشههای وی را بسیار ارج مینهاد. وی در این کتاب، از نگاه یک اندیشمند چپگرا و امروزین، نگاهی ژرف و دقیق به مسائل امروز و آیندهی جنبشهای چپ نو داشته و با باریکاندیشیهای موشکافانهی فلسفیِ خویش، آیندهی این اندیشهها را ترسیم کرده است.
ادیبسلطانی در همان گپوگفت دوستانهای که ذکر شد و به سال ۱۳۸۵ بازمیگردد، جامعهی ایران را فلسفیترین جامعهی حالِحاضر دنیا خواند و بر آن بود که در هیچ کشوری به اندازهی ایران، جامعهی غیرِدانشگاهی، پیگیرِ مسائل و مباحث فلسفی نبوده است و این علاقهی عجیب جامعه به فلسفهورزی، آیندهی فکری و اندیشگانیِ روشنی برای جامعهی ایران رقم خواهد زد. امید که پیشبینیِ آن اندیشمند والا و شریف که تمام عمر پربارِ خویش را صَرف اعتلای فرهنگ و ادب این سرزمین کرد، به وقوع بپیوندد و جامعهی فلسفهورز و اندیشهدوست ایران، بار دیگر به جایگاه حقیقیِ خود در عرصهی داخلی و بینالملل بازگردد و روزهای روشن آزادی و دموکراسی را تجربه کند.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰