علی(ع) کیست؟
آرمان شرق-گروه جامعه: زاد روز فرخنده امام علی(ع) فرصت مغتنمی است تا به او بیندیشیم و از راز بزرگی اش سخن بگوییم ؛چه کسی بهتر از علی شریعتی می تواند از پس این مهم برآید:”… علی کسی است که، نه تنها با اندیشه و سخنش، بلکه با وجود و زندگیاش، به همه دردها و نیازها و همه احتیاجهای چندگونه بشری، در همه دورهها، پاسخ میدهد…”
آرمان شرق-گروه جامعه: زاد روز فرخنده امام علی(ع) فرصت مغتنمی است تا به او بیندیشیم و از راز بزرگی اش سخن بگوییم ؛چه کسی بهتر از علی شریعتی می تواند از پس این مهم برآید:”… علی کسی است که، نه تنها با اندیشه و سخنش، بلکه با وجود و زندگیاش، به همه دردها و نیازها و همه احتیاجهای چندگونه بشری، در همه دورهها، پاسخ میدهد…”
امام علی (ع) در بیان زیبای دکتر شریعتی: درد علی (ع) دو گونه است…
سخن گفتن درباره علی (ع) بینهایت دشوار است، زیرا به عقیده من، علی (ع) یک قهرمان یا یک شخصیت تاریخی تنها نیست. هر کس درباره علی (ع) از ابعاد و جهات مختلف بررسی کند، خود را نه تنها در برابر یک فرد، یک فرد برجسته انسانی در تاریخ میبیند، بلکه خود را در برابر معجزهای و حتا در برابر یک مساله علمی، یک معمای علمی «این خلقت» احساس میکند. بنابراین درباره علی (ع) سخن گفتن برخلاف آنچه که در وهله اول به ذهن میآید، درباره یک شخصیت بزرگ سخن گفتن نیست، بلکه درباره معجزهای است که به نام انسان و به صورت انسان در تاریخ متجلی شده است.
امام علی (ع) در بیان زیبای دکتر شریعتی: درد علی (ع) دو گونه استآنچه می خوانید منتخبی از دست نوشته ها و سخنرانی های دکتر علی شریعتی درباره امیر المومنین حضرت علی (ع) است:
“… سخن گفتن درباره علی (ع) بینهایت دشوار است، زیرا به عقیده من، علی (ع) یک قهرمان یا یک شخصیت تاریخی تنها نیست. هر کس درباره علی (ع) از ابعاد و جهات مختلف بررسی کند، خود را نه تنها در برابر یک فرد، یک فرد برجسته انسانی در تاریخ میبیند، بلکه خود را در برابر معجزهای و حتا در برابر یک مساله علمی، یک معمای علمی «این خلقت» احساس میکند. بنابراین درباره علی (ع) سخن گفتن برخلاف آنچه که در وهله اول به ذهن میآید، درباره یک شخصیت بزرگ سخن گفتن نیست، بلکه درباره معجزهای است که به نام انسان و به صورت انسان در تاریخ متجلی شده است.
علی (ع) یکی از شخصیتهای بزرگی است که به نظر من بزرگترین شخصیت انسانی است (پیغمبر (ص) را باید جدا کرد که رسالت خاصی دارد) که از همه وقت، امروز ناشناخته میبود، بدشناختهتر است که کیست، محققین او را برای اولین بار میشناختند.
گاه علی (ع) را که توی این جنگها یک قهرمان شمشیرزن است، توی شهر یک سیاستمدار پرتلاش حساس است و توی زندگی یک پدر و یک همسر بسیار مهربان و بسیار دقیق است و یک انسان زندگی است و در همه ابعادش میبینیم، تاریخ میگوید، تنها در نیمه شبها، توی نخلستانهای اطراف مدینه میرفته و نگاه میکرده که کسی نبیند و نشوند و بعد سر در حلقوم چاه فرو میبرده و مینالیده! هرگز، من نمیتوانم قبول کنم که رنجهای مدینه و رنجهای عرب و جامعه عرب و حق جامعه اسلامی و حتا یارانش، این روحی را که از همه این آفرینش بزرگتر است وادار به چنین نالیدنی بکند، هرگز!
درد علی (ع) خیلی بزرگتر است و آن درد خیلی باید درد نیرومندی باشد، که این روح را این اندازه بیتاب بکند! مسلما این همان درد انسانی است که خود را در این عالم زندانی میبیند، انسانی است که خود را بیشتر از این عالم میبیند و احساس خفقان در این عالم میکند.
مسلما هر کسی که انسانتر است، پیش از آنچه هست در خود نیاز احساس میکند، انسان است، این است که میبینیم علی (ع) قهرمان متعالی سخن گفتن و زیبا سخن گفتن و پاک سخن گفتن است، نمونه اعلا و متعالی شهامت و گستاخی در جنگ است، نمونه عالی پاکی روح در حد اساطیر و تخیل فرضی انسان در طول تاریخ است، نمونه اعلای محبت و رقت و لطافت روح است، نمونه عالی دوست داشتن در حد نمونههای اساطیری است، نمونه عالی عدل خشک دقیقی است که حتا برای مرد خوبی مانند عقیل ـ برادرش – قابل تحمل نیست، نمونه اعلای تحمل است در جایی که تحمل نکردن، خیانت است و نمونه اعلای همه زیباییهایی است و همه فضایلی است که انسان همواره نیازمندش بوده و ندانسته.
علی (ع) نه تنها امام است، در طول تاریخ هیچ شخصیتی با این امتیاز را نداشته که یک خانواده امام (ع) است، یعنی خانواده اساطیری است، خانوادهای که پدر علی (ع) است، مادر زهرا (س) است، پسر آن خانواده حسین (ع) [و حسن (ع)] است و دختر آن خانواده زینب (س) است.
چهرهایی که میخواهم، در قرن بیستم، به عنوان سمبل و تجسم یک ایدئولوژی مطرح و عنوا کنم، دارای این خصوصیات است. البته این کاملترین خصوصیاتش نیست، اما اساسیترین آنهاست
علی (ع) نخستین نسل در انقلاب اسلامی، علی (ع) در خانه پسرعمو، رابطه متقابل پیغمبر (ص) و علی (ع)، علی (ع) مظهر جهاد و رهبری جنگ، علی (ع)، مرد سیاست و مسؤولیت اجتماعی، علی (ع) مرد کار یدی، کشاورزی و تولید، علی (ع) مظهر نثر و شعر علی (ع) بهترین سخنور و سخنگو، علی (ع) فیلسوف، علی (ع) مظهر بینشها و ابعاد متضاد، علی (ع) زهد انقلابی و عبادت، تکیه بر عدالت، علی (ع) تساوی در مصرف، علی (ع) امام و مظهر حقیقتها و ارزشها، علی (ع) نفی مصلحت به خاطر حقیقت، نفی شخصیت، علی (ع) انساندوستی.
درد علی (ع) دو گونه است: یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمههای شب خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده … و به ناله درآورده است … ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در قرق سرش احساس میکند. اما این درد علی (ع) نیست، دردی که چنان روح بزرگی را به ناله درآورده است، «تنهایی» است که ما آن را نمیشناسیم!
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را که علی (ع) درد شمشیر را احساس نمیکند و … ما درد علی (ع) را احساس نمیکنیم.
ما ملتی که افتخار بزرگ انتصاب به علی (ع) و مکتب علی (ع) را داریم و این بزرگترین افتخار تاریخی است که میتواند بدان بنازد و بالاخره بزرگترین سرمایه، امیدی است که میتواند به وسیله آن نجات پیدا کرده، به آگاهی، بیداری، حرکت و رهایی برسد، اما در عین حال میبینیم که با داشتن علی (ع) و با داشتن «عشق به علی» هم نرسیدهایم!
در صورتی که «شیعه علی (ع) بودن» از «چون علی (ع) عمل کردن» شروع میشود و این مرحلهای است پس از شناخت و پس از عشق.
بنابراین ما یک ملت «دوستدار علی (ع) » هستیم، اما نه «شیعه علی (ع) »! چراکه شیعه علی (ع) همچنان که گفتم علی (ع) وار بودن، علی (ع) وار اندیشیدن، علی (ع) وار احساس کردن در برابر جامعه، علی (ع) وار مسؤولیت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، علی (ع) وار زیستن، علی (ع) وار پرستیدن و علی (ع) وار خدمت کردن است…”
ومته در اساطیر ، روح تشنه و محتاج انسان را از فداکاری اشباع می کرده ، و دموستنس از قدرت و صداقت و لطف سخن، و هرکول از قدرت و نیرومندی جسم ، و خدایان دیگر از نهایت رقت و محبت و لطافت روح ، همه را در یک رب النوع جمع می کند . علی ، نیازهای را که در طول تاریخ، انسان ها را به خلق نمونه های خیالی ، و به ساختن الهه ها و رب النوع های فرضی می کشانده ، در تاریخ امروز اشباع می کند.
و از همه شگفت همه فضایل مطلقی را که ما ناچار در اسطوره ها و رب النوع ، حتی فرضی ، قابل جمع نیست ، در یک اندام عینی جمع کرده است. جنگ هایش را ملاحضه می کنیم و او را مانند یک رب النوع اساطیری می یابیم که با خون ریزی و بی باکی و نیرومندی شدید در حد مطلق پیکار می کند. به طوری که نیاز انسان را به داشتن و بودن یک احساس قدرت مطلق بشری، سیراب میکند.
و در کوفه ،در برابر یک یتیم ، چنان ضعیف و چنان لرزان و چنان پریشان می شود که رفیق ترین احساس یک مادر را به صورت اساطیری نشان می دهد. و در مبارزه با دشمن چنان بی باکی و خشونت به خرج می دهد. که مظهر خشونت شمشیر است . و شمشیرش ( ذوالفقار) مظهر برندگی و خون ریزی و بی رحمی نسبت به دشمن در مبارزه است. و در داخل ، از این نرمتر، و از صمیمی تر ، و از این پرگذشت تر پیدا نمی شود.
در جای دیگر، علی وقتی می بیند اگر بخواهد به خاطر احقاق حقش شمشیر بکشد. مرکز خلافت و قدرت اسلامی متلاشی می شود. و وحدت مسلمین بر باد می رود ، ناگزیر صبر می کند ، یک ربع قرن صبر می کند و با شرایطی و در وضعی زندگی می کند که دست احساس پرومته ی به زنجیر کشیده را در انسان به وجود می آورد . اما علی، به خاطر انسان ، این زنجیر را خود بر اندامش می پیچد. یک ربع قرن خاموشی از طرف روحی که همواره بی قرار است و از ده سالگی وارد نهضت اسلام شده ، به تعبیر خودش صبری با طعم احساس انسانی است که “خار در چشم و استخوان در گلو” است…”
مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰
“… در حالیکه علییی که نمیشناسیم با رستمی که نمیشناسیم تنها اختلافشان در اسم است چنان که قرآنی را که نمیخوانیم با اوستائی که نمیفهمیم یکی است و هر دو با همه کتابهائی که ننوشته اند برابر است. هر ارزشی پس از شناختن و فهمیدن قرار دارد و این است که چنان که بارها گفتهام عشق علی هیچ دردی دوا نمیکند آنچنان که میبینیم،عاشقیم و بیمار.تنها شناخت اوست که میتواند عامل بیداری و مردانگی و عدالت خواهی و جهاد و قدرت شود و نیز عشقی که شناخت او در دلها بر می افروزد.
مجموعه آثار ۳۵ / آثار گوناگون / ص ۲۱۹
“… بهشت، حقیرتر از آن است که علی در آن بگنجد، و فقیرتر از آنکه بتواند به حسین و زینب پاداش دهد، شرم میکند که در خانه گلین فاطمه را بزند و در برابر ساکنان آن، که حاملان روح خدایند، و مسجود ملائک، و مُثُل افلاطونیی ارزشها و آرمانهای انسان، نام جایزه را بر زبان آورد…”
مجموعه آثار ۱ / با مخاطبهای آشنا / ص ۱۶۵
“… علی از بهشت بزرگتر است و از ابرار برتر، او خود پرورنده ابرار است، او سرخیل «مقربین» است. علی بزرگتر از آن است که حتی در بهشت بر سر سفره ابرار بنشیند و با آنها همکاسه شود، او خود «رضوان خداوند» است. علی بر سر چشمه ننشسته که خود و خانوادهاش از آن بیاشامد و هیچ کس دیگر را، حتی ابوذر و سلمان و بلال و دیگر ائمه، مجاهدان و شهیدان، را راه ندهد. این چگونه تصویر انحصارطلبانه و زشت و حقیری است که از خاندان محمد که مثل اعلای جود و لطف و کرامتاند ترسیم میکنند…”
مجموعه آثار ۱ / با مخاطبهای آشنا / ص ۱۶۴
“… هرکه علیوار زندگی کند و علیوار کار کند و علیوار سخن بگوید و علیوار بیندیشد، نمیتواند از سرنوشت محتوم علیوار بگریزد…”
مجموعه آثار ۱ / با مخاطبهای آشنا / ص ۱۷۷
“… علی… که همه ارزشها در برابرش بیمقدار می نماید و همه قدرتها و عظمتها در قیاسش ضعف و حقارت به نظر میآید…”
مجموعه آثار ۱ / با مخاطبهای آشنا / ص ۱۸۰
“… علی، مظهر توحید و انسانی که رسالت تاریخی تمامی پیامبران در او تجسم یافته و وجودش جوهر همه انقلابهای توحیدی است و گردابی است که تمامی رودهایی که در طول تاریخ عدالت و آزادی و برابری بشری از انقلابها و نهضتها سرچشمه گرفته و با جور و جبر و تبعیض در کشاکش بوده است در او میریزد…”
مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی / ص ۱۱۴
“… و تو ای علی! ای شیر! مرد خدا و مردم، ربّ النوع عشق و شمشیر! ما شایستگی “شناخت تو” را ازدست دادهایم. شناخت تو را از مغزهای ما بردهاند، اما “عشق تو ” را، علیرغم روزگار، در عمق وجدان خویش، در پس پردههای دل خویش، همچنان مشتعل نگاه داشتهایم، چگونه تو عاشقان خویش را در خواری رها میکنی؟ تو ستمی را بر یک زن یهودی، که در ذِمّه حکومتات میزیست، تاب نیاوردی، و اکنون، مسلمانان را در ذمهی یهود ببین. و ببین که بر آنان چه میگذرد! ای صاحب آن بازو، که یک ضربهاش از عبادت هر دو جهان برتر است، ضربهای دیگر!…”
مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۱۰۸
“… به عنوان یک من علیوار: یک روح در چند بعد: خداوند سخن، بر منبر، خداوند پرستش در محراب؛ خداوند کار، در زمین؛ خداوند پیکار، در صحنه؛ خداوند وفا، در کنار محمد، خداوند مسئولیت در جامعه، خداوند قلم، در نهجالبلاغه؛ خداوند پارسایی، در زندگی؛ خداوند دانش، در اسلام؛ خداوند انقلاب، در زمان؛ خداوند عدل، در حکومت؛ خداوند پدری و انسانپروری، در خانه؛ و… بنده خدا، در همهجا، در همه وقت!…”
مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۱۰۸
“… علی… زبانش در گفتن حق، همچون شمشیر در کوبیدن ناحق، شهرهی تاریخ است…”
مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۱۰۴
“… ارزشهای علی در بینیازتر بودنش از دیگران نیست، بلکه در احساس کردنِ نیازهای بلندتر و متعالیتر اوست نسبت به دیگران و همچنین در احساس نیازمندتر بودن و احساس کمبود بیشتر کردن او در هستی است؛ که دیگران چنین احساسی را ندارند…”
مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۵۰
“… آن انسان شگفتی که سینهاش انبوه فشردهای از آگاهیها است و اندیشهاش به راههای آسمان آشناتر است از راههای زمین او است که ناگهان از بستر نرمِ خانه، نیمههای شب میگریزد و سینهاش خفقان میگیرد و به نخلستانهای حومهی شهر پناه میبرد و در دل شب، از درد و حیرت و هراس در برابر ملکوت، عظمت وجود و جمال و جاذبهی خدا و حقارت و نیاز خویش، ناله برمیدارد و از هوش میرود…”
مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۵۱
“… امام علی را باید از دولاشاپلی پرسید که دوازده سال است شب و روز درباره او می اندیشد و نهجالبلاغهاش را بزبان خود تدوین کرده و افکار و حالات و زندگی و رنجها و دردها و گرفتاریهایش را در این کوفه پلید پردشمن پست میداند و میداند که این «خشمگین صحنه پیکار» چه شد که «سوخته خاموش خلوت محراب» شد ؟ این شیر خدا در این نخلستان خاموش چرا تنها مین الد ؟ چرا سر در حلقوم چاه برده است ؟ دردش چیست ؟ نه از آن عربی که تولیت حرم او را دارد و هر روز ضریحش را گردگیری میکند و آب و جارو و گلاب و فرش و پرده و نذر و نذور و شمع و مُهر و تسبیح و…”
مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۴۲
“… علی کسی است که، نه تنها با اندیشه و سخنش، بلکه با وجود و زندگیاش، به همه دردها و نیازها و همه احتیاجهای چندگونه بشری، در همه دورهها، پاسخ میدهد…”
مجموعه آثار ۵ / ما و اقبال / ص ۳۸۸
“… این علی که شما وصفش میکنید همان رستم خودمان است که آرایش اسلامیاش کردهاید! این علی شما به درد صوفیها و پهلوانها میخورد و سمبل زورخانه و خانقاه شده است!
این علیای نیست که من به او معتقدم، علی من آن علی است که در درون جامعه اسلامی، با منافق ستمکار، خواجه برده فروش و پارچهورمال و استثمارگر، هر چند مسلمان هم باشد، به خاطر اسلام مبارزه میکند. و او مردی است که چهار هزار نفر مقدس دعاخوان نالان در پیشگاه خداوند را، که جای سجده در پیشانیشان نمایان است و در میانشان حافظ قرآن بسیار، یک جا با شمشیر نابود میکند. چه کسی جرئت این کار را داشت و دارد؟!…”
مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰
“… درد علی دو گونه است :
یک درد. دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند. و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمهشبهای خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده… و به ناله در آورده است.
ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقاش احساس میکند.
اما، این درد علی نیست.
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است،تنهائی است. که ما آنرا نمیشناسیم!!
باید این درد را بشناسیم… نه آن درد را…
که علی درد شمشیر را احساس نمیکند.
و…ما…
درد علی را احساس نمیکنیم…”
مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰
“… مگر با کلمات می توان از علی سخن گفت؟
باید به سکوت گوش فرا داد تا از او چه ها می گوید؟
او با علی آشناتر است…”
مجموعه آثار ۵ / ما و اقبال / ص ۱۲۸
“… به تو و من، بیمذهب و مذهبی، هر دو، علی را در تاریکی نشان دادهاند…”
مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۲۷
“… ناگهان دیدم برادر! که شمشیرهایی که به سینهشان آیات جهاد حک شده بود و معابدی که سرشار از سرود و نیایش «الله» بود و مأذنههایی که اذان توحید میگفت و چهرههای مقدسی که به نام خلافت و به نام امامت و ادامه سنت آن پیامآور دست اندرکار بودند و ما را به بردگی و قتل عام گرفته بودند، پیش از من کسی دیگر را قربانی مظلوم این شمشیرها و محرابها کردند «علی»!
برادر! علی، خویشاوند آن مرد پیام آور بود و در محراب عبادت «الله» کشته شد. خود پیش از من و خانوادهاش پیش از خانواده من و پیش از خانواده بردهها و ستمدیدههای تاریخ، نابود شدند و خانهاش پیش از خانه ما به نام سنت جهاد و زکات غارت شد.
و قرآن … بر سر نیزه شد و علی را شکست…”
مجموعه آثار ۰۰ / گفتگوهای تنهایی / ص ۰۰
“… چهرهی “علی” در روشنایی، زیبا و خدایی است.
به تو و من، بیمذهب و مذهبی، هر دو،
علی را در تاریکی نشان دادهاند…”
منبع: شفقنا
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰