تاریخ انتشار : پنجشنبه 21 بهمن 1400 - 7:17
کد خبر : 92420

انقلاب اسلامی ایران و ظهور «نسل چهارم نظریات انقلاب»؟

انقلاب اسلامی ایران و ظهور «نسل چهارم نظریات انقلاب»؟

آرمان شرق-به نظر فوران، در مجموع، تنوع اجزای ائتلاف مخالفان، که عملاً همه طبقات اجتماعی مخالف شاه را در بر می گرفت، کوچکی گروه نخبگان وابسته به شاه و حضور آمریکایی هایی که بر حسب تصادف در حمایت از او متزلزل شدند، پیروزی سریع و بدون خشونت انقلاب را ممکن ساخت.

تقارن و انباشت چهار عامل و پدیده، یعنی توسعه وابسته، دولت بسته و سرکوبگر، گشایش در نظام جهانی و افول اقتصادی، باعث ظهور بحران انقلاب گشته و وجود فرهنگ های سیاسی مخالف و مقاومت در درون جامعه ایران، بازیگران مختلف را به درون یک ائتلاف ضد دولتی هدایت می کند و این گونه است که در نهایت، انقلاب در ایران راه پیروزی را در پیش گرفته و بدان نائل می آید.

انقلاب ایران چگونه سبب ظهور «نسل چهارم نظریات انقلاب» شد؟در هنگام بحث از تأثیرات و بازتاب های فراملی انقلاب اسلامی ایران، یکی از مسائلی که صاحب نظران داخلی و خارجی به آن اشاره می کنند، تأثیر همزمان این واقعه بر دو عرصه عملی و همچنین نظری است. در عرصه نظری، وقوع انقلاب در ایران نه تنها شماری از مهمترین اندیشمندان و متفکران حوزه نظریات انقلاب را به تجدیدنظر در دیدگاه های خود واداشت، بلکه همچنین زمینه شکل گیری نسل جدیدی از نظریات را نیز فراهم نمود.

تبلیغات
جان فوران از جمله اندیشمندانی بود که در پی وقوع انقلاب اسلامی در ایران، با ناکارآمد دانستن نظریات موجود در تبیین انقلاب ها، در پی تدوین چارچوب نظری جدیدی برای تحلیل وقایع رخ داده در ایران برآمد. مهمترین نکته مورد توجه وی این بود که نظریه های موجود در آن زمان (موسوم به نظریات نسل سوم)، بیشتر تحت تأثیر دیدگاه ساختارگرایانه «تدا اسکاچپل» بوده و از تحلیل روند واقعی اوضاع در ایران عاجز است.

به منظور رفع ضعف های نظریات موجود، فوران با ارائه یک تقسیم بندی جدید از انقلاب های قرن بیستم، به تعداد قابل توجهی از آن ها نام «انقلاب های جهان سوم» می نهد. انقلاب هایی که به ادعای فوران از انقلاب های دهقانی جوامع دارای سنت پادشاهی متفاوت است.

البته سایر صاحب نظران نسل سوم نظریات انقلاب نیز تغییرات و اصلاحاتی در نظریه محوری اسکاچپل داده اند، ولی با این وجود، یکی از نقاط عمده مشترک بین آن ها این است که همه آن ها نظریه خود را بر پایه انقلاب های دهقانی با محوریت روستاها و دهقانان قرار داده اند. البته به این مهم، نکته دیگری نیز می توان افزود و آن، توجه به نقش عوامل بین المللی یا بیرونی در انقلاب هاست. با توجه به فقدان این دو رکن اصلی نظریه های نسل سوم در انقلاب اسلامی ایران، درانداختن طرحی نو برای تبیین این انقلاب ضرورت خود را نشان می داد.

البته در اواخر مباحث مربوط به انقلاب توسط نسل سوم، به تدریج دو محور جدید به هم پیوسته به طور جدی مورد توجه قرار می گیرد: نقش عوامل و عناصر انسانی انقلاب ساز یا افراد مشارکت کننده در انقلاب ها و ائتلاف بین آن ها از یک طرف و نقش ایدئولوژی و فرهنگ در انقلاب ها از جانب دیگر.

با عنایت به این دو جهت گیری جدید، خصوصاً با توجه و تأکید بر نقش فرهنگ و ایدئولوژی در انقلاب هاست که فوران در یک تقسیم بندی جدید از انقلاب ها به تأسیس و پیدایی نسل چهارم نظریه های انقلاب همت می گمارد. او نظریه خود را مدلی توانا و شایسته برای تبیین هرچه بهتر انقلاب هایی می داند که از دید نظریه های قبلی پوشیده مانده اند؛ یعنی انقلاب های جهان سوم.

فوران در نظریه خود درصدد است انقلاب های قرن بیستم را همان گونه که بوده اند ببیند تا بتواند با تکیه بر نظریات منتقدان نسل سوم و الگوی انقلاب اسلامی ایران به عنوان یکی از بارزترین و متأخرترین این انقلاب ها، مدلی بسازد که از جامعیت بیشتری برخوردار باشد. به نظر او، انقلاب یک پدیده چندعلیتی است. به همین جهت، فوران در تئوری خود همزمان به عوامل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی توجه کرده و انقلاب را ماحصل و برآیند این عوامل چندگانه می داند.

فوران در مقاله «انقلاب ایران: چالشی برای نظریه های اجتماعی»، با تأکید بر ساختار اجتماعی در ایران، آن را بر اساس تعامل میان شیوه های تولید ماقبل سرمایه داری و نیروهای سیاسی، نظامی و اقتصادی خارجی – قدرت های مرکز در نظام جهانی – مفهوم بندی و دسته بندی می کند. به نظر او، نتیجه چنین تعاملی در ایران دوران پهلوی، ساختار اجتماعی پیچیده ای مرکب از طبقات جدید و طبقات ماقبل سرمایه داری بود. فرایند انباشت خاص «توسعه وابسته» در ایران، مستلزم وجود یک «دولت سرکوبگر» بود. دولتی «شخصی، اقتدارطلب و بسته» که بتواند کنترل اجتماعی را برقرار کند.

فوران با مطرح کردن اهمیت نقش عوامل کنشگر یا کارگزار در انقلاب، توجه به عامل فرهنگ را با عنوان «فرهنگ های سیاسی مخالف و مقاومت» لازم و ضروری می بیند. فرهنگ هایی که به صورت ایدئولوژی به شکل های مختلف مذهب، ناسیونالیسم، سوسیالیسم و پوپولیسم ظهور کرد و در سطح احساسات مشترک به صورت خشم و نارضایتی عمومی بروز کرده و تجلی یافت. به علاوه، تقارن دو عامل افول اقتصادی در داخل و «گشایش در نظام جهانی» در خارج است که در رفتن ایران به سوی انقلاب دارای تأثیر جدی و تعیین کننده است.

به این ترتیب، تقارن و انباشت چهار عامل و پدیده، یعنی توسعه وابسته، دولت بسته و سرکوبگر، گشایش در نظام جهانی و افول اقتصادی، باعث ظهور بحران انقلاب گشته و وجود فرهنگ های سیاسی مخالف و مقاومت در درون جامعه ایران، بازیگران مختلف را به درون یک ائتلاف ضد دولتی هدایت می کند و این گونه است که در نهایت، انقلاب در ایران راه پیروزی را در پیش گرفته و بدان نائل می آید.

فوران در مقالات بعدی خود، به بسط بیشتر نظریه خود در باب انقلاب های جهان سوم پرداخت. به عقیده وی، اگر در یک جامعه جهان سوری سه عامل نابرابری ها و مشکلات توسعه وابسته، دولت سرکوبگر و فرهنگ های سیاسی مخالفت و مقاومت شکل گرفته باشد، چنین جامعه ای ممکن است دچار بحران شود که در این صورت، پیدایش وضعیت انقلاب نیز قابل انتظار است.

این بحران زمانی می تواند تبدیل به یک روند انقلابی شود که این جامعه شاهد زوال اقتصادی داخلی و فشار از خارج یا «گشایش در نظام جهانی» باشد. زوال اقتصادی، شرایط اقتصادی و سطح زندگی را برای توده های مردم غیر قابل تحمل تر می سازد و شکایت های طبقات و گروه های اجتماعی را فزونی می بخشد و گشایش در نظام جهانی، کنترل های بیرونی را کاهش می دهد که در این حالت، حمایت های آشکار قدرت های بزرگ مرکزی از دولت های سرکوبگر حاشیه ای کم می شود و این فرصتی هرچند کوتاه را در اختیار ناراضیان جهان سومی برای شورش و قیام قرار می دهد.

به نظر فوران، اگر همه این شرایط در یک جا جمع شوند، حرکت انقلابی در جوامع جهان سوم روی خواهد داد. حرکتی که در آن، ائتلافی چندطبقه ای از نیروهای اجتماعی محروم و ستمدیده، اجرای طرح انقلابی را به دوش می کشند. این ائتلاف، بهترین فرصت را برای به دست گرفتن قدرت در اختیار خواهد داشت و با بهره گرفتن از این فرصت، انقلاب را به پیروزی خواهد رساند.

فوران از انقلاب ایران به عنوان نخستین نمونه در جهان سوم یاد می کند که مصداق عینی مدل اوست و در آن، مجموعه ای نامتجانس از نیروهای اجتماعی، انقلاب سال ۱۹۷۹ را به پا کردند. در این ائتلاف، کارگران صنایع و بخش خدمات، روشنفکران و متخصصان، کارمندان کشوری، علما، طلاب، حاشیه نشینان شهری، تجار و صنعت گران بازار، زنان پا به پای مردان، جملگی نقش مهمی در حوادث انقلاب ایفا کردند.

آرایش این چنین نیروهای اجتماعی در مقابل دولت ایران، نتیجه روند توسعه وابسته و اقدامات سرکوبگرانه دولت ایران بود که به نوبه خود، به ظهور فرهنگ های متداخل مقاومت با جذابیت گسترده انجامیده بود. به نظر فوران، در مجموع، تنوع اجزای ائتلاف مخالفان، که عملاً همه طبقات اجتماعی مخالف شاه را در بر می گرفت، کوچکی گروه نخبگان وابسته به شاه و حضور آمریکایی هایی که بر حسب تصادف در حمایت از او متزلزل شدند، پیروزی سریع و بدون خشونت انقلاب را ممکن ساخت. /«تابناک»

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.