این گوی و این میدان
ارمان شرق- باید با پذیرش وضع موجود ۴ سال آینده را به مثابه فرصتی برای راستیآزمایی دعاوی و وعدههای داده شده دولت آتی به رسمیت شناخت. این شاید کمترین امید و دلخوشی از صحنه موجود برای مردمی باشد که در شرایط کنونی چارهای جز سپردن سرنوشت خود به دولت آینده ندارند. در این صورت میشود با آرزوی قلبی برای توفیق رییسجمهور آینده و اعضای دولت سیزدهم فقط یک جمله گفت؛ بفرمایید این گوی و این میدان!
آنچه با کمترین میزان دانش و بینش سیاسی درباره فرآیند چیدمان انتخابات ۱۴۰۰ قابل پیشبینی بود، محقق شد. تحرکات ساعات پایانی فعالان سیاسی از طیفهای مختلف اصلاحطلب به خصوص لیدرهای شناخته شده و بزرگان با هدف آنچه بر هم زدن بازی جناح مقابل تعبیر میشد به بازی در زمینی منجر شد که فرجام آن نتیجهای جز باخت – باخت به جا نگذاشت. مضاف بر اینکه بسیاری اساسا صورت مساله را بخشی از پروژه جناح مقابل و با هدف بازی دادن و دور زدن کل جبهه اصلاحات ارزیابی و گمانهزنی میکردند. با این همه و در خوشبینانهترین فرض میتوان نتیجه گرفت که سطح پایین مشارکت به رغم فراخوان دیروقت طیفی از اصلاحطلبان از اشتباه همزمان استراتژی و محاسبه حکایت داشت. آنچه میتوان به بلاتکلیفی و سردرگمی و آچمز شدن مقابل چیدمان اولیه و واکنشهای منفعلانه تعبیر کرد بر اشتباه استراتژیک و آنچه منجر به شتابزدگی در فراخوان به مشارکت در انتخابات شد از اشتباه محاسبه در تغییر معادله و توازن قوا ناشی میشد. آنچه از نتایج واقعی حاصل شد، گواهی بود بر ذهنیت متوهم کسانی که فرض و فرآیند حضور با چنان تغییر موضع غافلگیرکننده را بر رقم زدن حماسه بنا کرده بودند. هر چند برخی از واقعبینها در میان این طیف بر سادهانگاری این ذهنیت تاکید ورزیدند. میشود ریشههای این اشتباهات را در پیوند با گذشته به خصوص وعدههای محقق نشده و مهمتر بیاعتمادی یکسره مردم و میل مفرط رییسجمهور به حرف زدن و وعدههای بیپایه و اساس و بعضا متناقض ارزیابی کرد. ادعاها و وعدههایی اغلب متکی به دادههای حداقلی که صحت و سقم آنها حتی برای سادهترین اقشار جامعه با تردیدهای جدی همراه بود.
اما آنچه درباره آینده این وضعیت میتوان اشاره کرد، گویای این واقعیت است که موجودیت و مشروعیت و تقدیر جمهوری اسلامی و بالمال سرنوشت مردم ایران تمامقد در اختیار یک جریان خاص که در ادبیات سیاسی «اقتدارگرایان» اطلاق میشوند، گره خورده است. آنچه به عنوان سهم مردم از صحنه موجود میتوان مورد اشاره قرار داد دلخوش کردن به وعدههای این جریان و سپردن سرنوشت کشور به دست کسانی است که تمامی مشکلات ۸ سال گذشته را به ناکارآمدی دولت، فساد سیستماتیک، تبعیض و سوءمدیریت و به تعبیر برخی کاندیداها «خیانت دولتمردان» نسبت میدادند. در تقابل با ادعای دولتی که برای لعن و نفرین مسبب واقعی شرایط موجود به درست یا غلط آدرس کاخ سفید را به مردم میداد. آن ادعاها و این وعدهها به این معنی است که صحنه سیاسی ۴ سال آینده در اختیار کسانی خواهد بود که از یک سو با نگاه خوشبینانه حسن روحانی و وعده قاطعانه او به شکسته شدن کمر تحریمها، هم از زیر بار فشار تحریمها خارج شده و از سوی دیگر دولت ناکارآمد را نیز از صحنه سیاسی حذف کرده است. یعنی کسانی زمام امور را در دست خواهند گرفت که همان اندازه که در درون یکدست و همسو، در صحنه بینالمللی نیز به واسطه وعدههای داده شده درخصوص رفع تحریمها همچنین وعده تعامل با جهان و… از حاشیه امنیت و حمایت برخوردار خواهند بود. مضاف بر اینکه ریاست آن برعهده فردی است که با شعار مبارزه علیه فساد و چشیدن طعم فقر و یتیمی از دوران کودکی به چنین مسندی نشسته است. اگر در صحنه ناگزیر موجود چندان قائل به دستهبندیهای سیاسی و ارادهگرایی جناحی برای حل مشکلات جامعه و مردم نباشیم و دغدغه اصلی تمامی جریانهای منتقد و حذف شده معطوف به فلاکتزدایی از جامعه و برونرفت از وضع موجود و معطوف به رفع نیازهای اولیه مردم باشد، در این صورت میتوان و باید با پذیرش وضع موجود ۴ سال آینده را به مثابه فرصتی برای راستیآزمایی دعاوی و وعدههای داده شده دولت آتی به رسمیت شناخت. این شاید کمترین امید و دلخوشی از صحنه موجود برای مردمی باشد که در شرایط کنونی چارهای جز سپردن سرنوشت خود به دولت آینده ندارند. در این صورت میشود با آرزوی قلبی برای توفیق رییسجمهور آینده و اعضای دولت سیزدهم فقط یک جمله گفت؛ بفرمایید این گوی و این میدان!
منبع:اعتماد/ابوالفضل نجیب
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰