آینده از آن مردم است
ارمان شرق- این بدان معنا نیست که مردم اشتباه نمیکنند و هر کار و تصمیم ایشان درست و بدون غلط است. مساله آن است که مردم از رهگذار دههها مبارزه برای آزادی و برابر و همدلی، اینک به جایگاهی رسیدهاند که دیگر هیچکس جرات نمیکند، به هر بهانهای آنها را نادیده بگیرد و خودش را ولینعمت آنها تلقی کند. کوتاه سخن آنکه آینده از آن مردم است و احدی نمیتواند جلوی این سیل خروشان را بگیرد.
شماره جدید فصلنامه مردم نامه منتشر شد. این مجله با مدیریت و سردبیری داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه و با همکاری زهرا حاتمی، محمد واشویی و شماری از علاقهمندان به تاریخ مردم منتشر شده است. دغدغه اصلی این نشریه، چنانکه از عنوان آن بر میآید، «مردم» است. «مردم» واژهای است که این روزها و به ویژه در آستانه انتخابات زیاد به گوش میرسد، برای مثال در مناظرههای انتخاباتی، کاندیداها مدام از مردم، ارزش و احترام آنها، مطالباتشان، ضرورت توجه به نیازها و خواستههایشان و… سخن میگویند و آنها را اصطلاحا بالا بالا میکنند و خود را خدمتگزار و نماینده و سخنگوی مردم تلقی میکنند. این عزت و احترام قائل شدن برای مردم هم امری منحصر به کشور ما نیست. تقریبا در تمام دنیا، غیر از احتمالا جاهایی مثل کرهشمالی، مردم لااقل در حرف و بیان، ارج و قربی بیپایان دارند و مخصوصا سیاستمداران، بیوقفه برای آنها نوشابه باز میکنند و تحویلشان میگیرند.
مراد از مردم هم معمولا عموم انسانها هستند، فارغ از جایگاه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و رنگ پوست و زبان و دین و مذهب و جنسیت و سن و سال و قوم و نژاد. البته طبیعی است که «مردم» برای سیاستمداران هر کشوری، عموم شهروندان آن مرز و بوم تلقی میشوند، مثلا صدراعظم آلمان، بیش از همه دغدغه شهروندان آلمانی را دارد و سیاستمداران باقی کشورها به همین قیاس. این ارزشمند تلقی شدن مردم هم امری قدیمی و سابقهدار نیست و در همه جای دنیا، تنها پس از مطرح شدن و ایدههای نو از سوی متفکران و گسترش فرهنگ جدید و ارزشهای نو، همسو با مبارزات خونبار و تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، به ثمر رسیده است.
در جامعه خود ما ایران، برجسته شدن نقش مردم و مهم تلقی شدن آنها تاریخی تقریبا صد و پانزده ساله دارد، یعنی از پیروزی انقلاب مشروطه در مرداد ۱۲۸۵ که مردم پس از دههها مبارزه و کوشش و پویش اقشار مختلف به ویژه گروههای سهگانه روشنفکران، بازار و علما، توانستند حاکمان خودکامه را مجبور به پذیرش حق رای ایشان برای تعیین سرنوشت خودشان بکنند. با انقلاب مشروطه، مردم در همراهی و با کمک گروههای مذکور به، پوستین رعیتی را پاره کردند و قدرت استبدادی را ناگزیر ساختند که حق مشارکت آنها را در تصمیمات اساسی بپذیرند. تا پیش از این تاریخ، نگرش سلسله مراتبی حاکم بود و قدرتمندان و برخورداران مردم را بهرغم نقش جدی و پررنگشان در همه عرصهها، نادیده میانگاشتند و برای آنها در تصمیمگیریهای حیاتی نقشی قائل نبودند.
البته بعد از مشروطه هم چنین نبود که مردم صاحب اختیار همه امور باشند و آنچه در عرصه سیاست به وقوع میپیوندد، برآیند نظرات و خواستههای ایشان باشد. آشنایان با تاریخ معاصر ایران به خوبی میدانند که در صد و پانزده سال گذشته، کشاکش برای دموکراسی و نیل به حق رای، لحظهای متوقف نشده و همواره نیروهای مشروطهطلب و جمهوریخواه با تمامیتخواهان و انحصارطلبان در جنگ و ستیز بودهاند و از قضا در برهههایی طولانی و قابل توجه از این بازه زمانی، نیروهای استبدادخواه توانستند با زور و فریب و حمایت بیگانگان، مردم را به حاشیه برانند و ایشان را سرکوب کنند.
برای مثال در نیمه دوم حکومت پهلوی اول، به ویژه در سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۰ رضاشاه پهلوی به تعبیر محمد علی همایون کاتوزیان، حتی از مرزهای دیکتاتوری فراتر رفت و به مستبدی مطلق العنان بدل شد که حتی نزدیکترین همراهان سابق خود چون تیمورتاش و محمد علی فروغی و علیاکبر داور و… را هم تاب نیاورد و ایشان را یک به یک از عرصه سیاست حذف کرد. فرزند او محمدرضا پهلوی هم که در سالهای دهه ۱۳۲۰ جوان خامی بود، بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به تدریج به سرکوب نیروهای مردمی پرداخت و پایههای قدرت خودکامه خود را تقویت کرد.
او بین سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ یک مستبد تمامعیار بود که هیچ اعتقادی به نقش مردم در سیاست نداشت و آنها را تودههایی ناآگاه و نیازمند به هدایت و راهنمایی تلقی میکرد که خودشان توانایی تمییز خوب از بد و درست از غلط را ندارند و دیگران باید به جای ایشان و برای آنها تصمیم بگیرند. در بازههای زمانی مذکور، انتخابات به امری کاملا نمایشی و فرمایشی بدل شده بود و مردم هیچ میل و رغبتی برای حضور پای صندوقهای رای احساس نمیکردند، البته شرایط رایگیری هم به گونهای بود که هیچ کس انتخابات آزاد را احساس نمیکرد. اما با وجود همه این فراز و نشیبها، مردم در طول یکصد سال گذشته، هر روز آگاهتر و مستقلتر شدهاند و هر بار با عملکرد هوشمندانه خود نشان دادهاند که تودههایی نادان و بیفکر و بیاختیار نیستند و حتی در کوچکترین امور با هوشمندی عمل میکنند. این بدان معنا نیست که مردم اشتباه نمیکنند و هر کار و تصمیم ایشان درست و بدون غلط است. مساله آن است که مردم از رهگذار دههها مبارزه برای آزادی و برابر و همدلی، اینک به جایگاهی رسیدهاند که دیگر هیچکس جرات نمیکند، به هر بهانهای آنها را نادیده بگیرد و خودش را ولینعمت آنها تلقی کند. کوتاه سخن آنکه آینده از آن مردم است و احدی نمیتواند جلوی این سیل خروشان را بگیرد.
منبع :اعتماد/محسن آزموده
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰