تاریخ انتشار : چهارشنبه 27 اسفند 1399 - 16:45
کد خبر : 64395

۱۰۰ سال در سراب زیست مبتنی بر تخصص

۱۰۰ سال در سراب زیست مبتنی بر تخصص

ارمان شرق- از روزی که جدل گزینش تخصص یا تعهد آغاز و به تعبیر بنده به اولویت تعهد منتهی شد، حافظه ام در باره همه مسایل و معضلات کشور، حاکی از شواهد بسیار از پیامد‌های منفی حاصل از بی حرمتی به «تخصص» بوده است. آن خانم جوان تلفنچی اورژانس تقصیری ندارد. مدیران اورژانس، باید قبل از شروع کار او شرایط آموزش تخصص‌های لازم برای «ارتباطات بحران» را برای او فراهم می‌کردند. او نیز جزئی از جامعه‌ای است که بیش از ۱۰۰ سال است در سراب زیست مبتنی بر راه حل‌های برآمده از تخصص در همه زمینه هاست. در همه زمینه هاست.

مامور اوژانس باید به سرعت متوجه می‌شد که آن پسربچه در شرایط «تحریک شدید عاطفی» قرار گرفته / او پس از اعلام وضعیت برای اعزام نیرو، سردرگم است؛ گفتن جمله «ببین نفس می کشد؟»، تفکر کودک را به سوی احتمال مرگ سوق می‌دهد؛ این یعنی ترس بیشتر بچه / آن خانم تقصیری ندارد؛ بی حرمتی به «تخصص» پیامد‌های منفی بسیاری دارد
پروفسور مهدی محسنیان راد درباره مکالمه تلفنی پسر بچه مضطربی که از مرکز اورژانس کمک می‌خواست می گوید: این پسر بچه، با معنی‌های خاص خود، هوش هیجانی قابل توجه و شخصیتی برون گرا، تمام ظرفیت‌های لازم برای مدیریت آن لحظات نفس گیر را دارد. گوشی را بر می‌دارد و اورژانس را می‌گیرد. اما در صدایش ترس و در تنگی نفسش اثرات سنگین بعد فیزیولوژیکی ناشی از آن دیده می‌شود. آنگونه که من و سایر مخاطبان این گزارش خبری صوتی – تصویری نیز حال او را حس می‌کنیم.

پروفسور مهدی محسنیان راد از برجسته‌ترین متخصصان ارتباطات انسانی در ایران پس از چند بار شنود آن مکالمه به خبرنگار «انتخاب» گفت: بینندگان شما حق داشته اند که در اثر دیدن این صحنه، آزار ببینند. چون احساس بی پناهی پسر بچه به آن‌ها نیز منتقل می‌شده است. اگر به تلفنچی برچسب «مددکار ارتباطی» بدهیم باید سریع متوجه می‌شد که طرف مکالمه او در شرایط تحریک شدید عاطفی قرار گرفته است. می‌دانیم تحریک عاطفه، پیامد‌هایی در چند بعد دارد. نخستین آن بعد فیزیولوژیکی است که بالا رفتن ضربان قلب، افزایش ریتم نفس کشیدن و بالا رفتن فشارخون از نخستین‌های آن است. مغز ما این واکنش‌ها را برچسبی می‌زند به نام احساس ترس. بعد دیگر، بعد رفتاری است که محرک آن اقدام خودکار مغز در ترشح بیشتر هورمون‌هایی، چون کورتیزول است که رفتار‌های از پس ترس را موجب می‌شود که مهمترینش گرایش به رفتار‌های خود در حمایت از خود است که به دلیل تفاوت‌های معنی‌های ذخیره شده در نئوکورتکس مغز از یکسو و تفاوت‌های شخصیتی فرد، می‌تواند یکسان نباشد. مثلاً پسر بچه، پس از انفجار-که تلفنچی از آن با واژه «پوکیده» یاد می‌کند- فریاد زنان از آن صحنه بسیار شنیع فرار کند. یا ممکن بود تفکر منطقی او دچار مشکل شود. مثلاً آدم‌هایی که به هنگام آتش سوزی برای فرار، پنجره را انتخاب می‌کنند ممکن است در این دسته جای بگیرند. تصمیم آن‌ها می‌تواند تا حدودی تابع هوش هیجانی و درجه برون گرایی آنان باشد.

محسنیان راد ادامه داد: معمولاً آدم‌های دارای هوش هیجانی بالا که توان رصد احساسات خود را دارند، در اینگونه موارد کمتر تصمیم غیر منطقی می‌گیرند. همچنین هر چقدر برون گرا‌تر باشند، توان کنش‌های ارتباطی و کمک گیری بیشتری از دیگران خواهند داشت و در آخر حسب آنکه ماهیت معنی‌هایی که به صورت مولکول‌های بزرگ پروتنین در سلول‌های نئوکورتکس مغز خود دارند، رفتار خود را تنظیم می‌کنند. مثلاً اینکه در اثر شناخت و ارتباطات خود در بستر فرهنگی که زیست کرده اند، بار ارزشی ترس، شجاعت، ایثار، خود، خانواده و.. چگونه است.

این متخصص ارتباطات انسانی افزود: این پسر بچه، با معنی‌های خاص خود، هوش هیجانی قابل توجه و شخصیتی برون گرا، تمام ظرفیت‌های لازم برای مدیریت آن لحظات نفس گیر را دارد. گوشی را بر می‌دارد و اورژانس را می‌گیرد. اما در صدایش ترس و در تنگی نفسش اثرات سنگین بعد فیزیولوژیکی ناشی از آن دیده می‌شود. آنگونه که من و سایر مخاطبان این گزارش خبری صوتی – تصویری نیز حال او را حس می‌کنیم. از نظر ارتباط شناسی، ظرف چند ثانیه به گونه‌ای فشرده، با واژه گزینی و واژه چینی مناسب، محتوای پیام خود را تولید و بیان می‌کند. می‌گوید: «تو خونه!، توخونه!. یکی دستش کلاً کنده شده!، یکی بیهوشه، اصلا به هوش نمیاد.» تلفنچی پس از آنکه وظیفه اصلی خود را که اعلام برای اعزام هرچه سریعتر نیرو بوده، از این لحظه به بعد سردرگم تولید پیام است. نمی‌گوید الان آمبولانس می‌رسد بلکه در لابلای صحبت فقط می‌گوید «فرستادم» در عوض با پرسش‌های عجیب خود، بچه را وادار می‌کند نفس نفس زنان صحنه را تکرار کند. از او می‌خواهد برود ببیند نفس می‌کشد. از او می‌پرسد سرش خورده؟ به کجاش خورده؟ بچه دوبار می‌گوید نمی‌دونم. می‌پرسد اون یکی چی؟ بچه که قبلاً گفته دستش کلاً کنده شده می‌گوید به دستش خورده و…

او ادامه داد: اصولاً رویداد‌ها نیستند که سبب احساس ترس می‌شوند، بلکه تفکر درباره رویدادهاست که ترس را موجب می‌شوند. تلفنچی وقتی می‌گوید «ببین نفس می کشه؟»، تفکر کودک را سوق می‌دهد به سوی چیزی که احتمال مرگ نام دارد و موجب ترس بیشتر بچه می‌شود.

محسنیان راد در بخش دیگری از این گفت و گو تاکید کرد: هنگامی که انقلاب اسلامی پیروز شد، من عضو هیأت علمی دانشگاه بودم. از روزی که جدل گزینش تخصص یا تعهد آغاز و به تعبیر بنده به اولویت تعهد منتهی شد، حافظه ام در باره همه مسایل و معضلات کشور، حاکی از شواهد بسیار از پیامد‌های منفی حاصل از بی حرمتی به «تخصص» بوده است. آن خانم جوان تلفنچی اورژانس تقصیری ندارد. مدیران اورژانس، باید قبل از شروع کار او شرایط آموزش تخصص‌های لازم برای «ارتباطات بحران» را برای او فراهم می‌کردند. او نیز جزئی از

روی دیگر ماجرای تماس پسربچه مضطرب با اورژانس / مامور اوژانس باید به سرعت متوجه می‌شد که آن پسربچه در شرایط «تحریک شدید عاطفی» قرار گرفته / او پس از اعلام وضعیت برای اعزام نیرو، سردرگم است؛ گفتن جمله «ببین نفس می کشد؟»، تفکر کودک را به سوی احتمال مرگ سوق می‌دهد؛ این یعنی ترس بیشتر بچه / آن خانم تقصیری ندارد؛ بی حرمتی به «تخصص» پیامد‌های منفی بسیاری دارد
پروفسور مهدی محسنیان راد درباره مکالمه تلفنی پسر بچه مضطربی که از مرکز اورژانس کمک می‌خواست می گوید: این پسر بچه، با معنی‌های خاص خود، هوش هیجانی قابل توجه و شخصیتی برون گرا، تمام ظرفیت‌های لازم برای مدیریت آن لحظات نفس گیر را دارد. گوشی را بر می‌دارد و اورژانس را می‌گیرد. اما در صدایش ترس و در تنگی نفسش اثرات سنگین بعد فیزیولوژیکی ناشی از آن دیده می‌شود. آنگونه که من و سایر مخاطبان این گزارش خبری صوتی – تصویری نیز حال او را حس می‌کنیم.

پروفسور مهدی محسنیان راد از برجسته‌ترین متخصصان ارتباطات انسانی در ایران پس از چند بار شنود آن مکالمه به خبرنگار «انتخاب» گفت: بینندگان شما حق داشته اند که در اثر دیدن این صحنه، آزار ببینند. چون احساس بی پناهی پسر بچه به آن‌ها نیز منتقل می‌شده است. اگر به تلفنچی برچسب «مددکار ارتباطی» بدهیم باید سریع متوجه می‌شد که طرف مکالمه او در شرایط تحریک شدید عاطفی قرار گرفته است. می‌دانیم تحریک عاطفه، پیامد‌هایی در چند بعد دارد. نخستین آن بعد فیزیولوژیکی است که بالا رفتن ضربان قلب، افزایش ریتم نفس کشیدن و بالا رفتن فشارخون از نخستین‌های آن است. مغز ما این واکنش‌ها را برچسبی می‌زند به نام احساس ترس. بعد دیگر، بعد رفتاری است که محرک آن اقدام خودکار مغز در ترشح بیشتر هورمون‌هایی، چون کورتیزول است که رفتار‌های از پس ترس را موجب می‌شود که مهمترینش گرایش به رفتار‌های خود در حمایت از خود است که به دلیل تفاوت‌های معنی‌های ذخیره شده در نئوکورتکس مغز از یکسو و تفاوت‌های شخصیتی فرد، می‌تواند یکسان نباشد. مثلاً پسر بچه، پس از انفجار-که تلفنچی از آن با واژه «پوکیده» یاد می‌کند- فریاد زنان از آن صحنه بسیار شنیع فرار کند. یا ممکن بود تفکر منطقی او دچار مشکل شود. مثلاً آدم‌هایی که به هنگام آتش سوزی برای فرار، پنجره را انتخاب می‌کنند ممکن است در این دسته جای بگیرند. تصمیم آن‌ها می‌تواند تا حدودی تابع هوش هیجانی و درجه برون گرایی آنان باشد.

محسنیان راد ادامه داد: معمولاً آدم‌های دارای هوش هیجانی بالا که توان رصد احساسات خود را دارند، در اینگونه موارد کمتر تصمیم غیر منطقی می‌گیرند. همچنین هر چقدر برون گرا‌تر باشند، توان کنش‌های ارتباطی و کمک گیری بیشتری از دیگران خواهند داشت و در آخر حسب آنکه ماهیت معنی‌هایی که به صورت مولکول‌های بزرگ پروتنین در سلول‌های نئوکورتکس مغز خود دارند، رفتار خود را تنظیم می‌کنند. مثلاً اینکه در اثر شناخت و ارتباطات خود در بستر فرهنگی که زیست کرده اند، بار ارزشی ترس، شجاعت، ایثار، خود، خانواده و.. چگونه است.

این متخصص ارتباطات انسانی افزود: این پسر بچه، با معنی‌های خاص خود، هوش هیجانی قابل توجه و شخصیتی برون گرا، تمام ظرفیت‌های لازم برای مدیریت آن لحظات نفس گیر را دارد. گوشی را بر می‌دارد و اورژانس را می‌گیرد. اما در صدایش ترس و در تنگی نفسش اثرات سنگین بعد فیزیولوژیکی ناشی از آن دیده می‌شود. آنگونه که من و سایر مخاطبان این گزارش خبری صوتی – تصویری نیز حال او را حس می‌کنیم. از نظر ارتباط شناسی، ظرف چند ثانیه به گونه‌ای فشرده، با واژه گزینی و واژه چینی مناسب، محتوای پیام خود را تولید و بیان می‌کند. می‌گوید: «تو خونه!، توخونه!. یکی دستش کلاً کنده شده!، یکی بیهوشه، اصلا به هوش نمیاد.» تلفنچی پس از آنکه وظیفه اصلی خود را که اعلام برای اعزام هرچه سریعتر نیرو بوده، از این لحظه به بعد سردرگم تولید پیام است. نمی‌گوید الان آمبولانس می‌رسد بلکه در لابلای صحبت فقط می‌گوید «فرستادم» در عوض با پرسش‌های عجیب خود، بچه را وادار می‌کند نفس نفس زنان صحنه را تکرار کند. از او می‌خواهد برود ببیند نفس می‌کشد. از او می‌پرسد سرش خورده؟ به کجاش خورده؟ بچه دوبار می‌گوید نمی‌دونم. می‌پرسد اون یکی چی؟ بچه که قبلاً گفته دستش کلاً کنده شده می‌گوید به دستش خورده و…

او ادامه داد: اصولاً رویداد‌ها نیستند که سبب احساس ترس می‌شوند، بلکه تفکر درباره رویدادهاست که ترس را موجب می‌شوند. تلفنچی وقتی می‌گوید «ببین نفس می کشه؟»، تفکر کودک را سوق می‌دهد به سوی چیزی که احتمال مرگ نام دارد و موجب ترس بیشتر بچه می‌شود.

محسنیان راد در بخش دیگری از این گفت و گو تاکید کرد: هنگامی که انقلاب اسلامی پیروز شد، من عضو هیأت علمی دانشگاه بودم. از روزی که جدل گزینش تخصص یا تعهد آغاز و به تعبیر بنده به اولویت تعهد منتهی شد، حافظه ام در باره همه مسایل و معضلات کشور، حاکی از شواهد بسیار از پیامد‌های منفی حاصل از بی حرمتی به «تخصص» بوده است. آن خانم جوان تلفنچی اورژانس تقصیری ندارد. مدیران اورژانس، باید قبل از شروع کار او شرایط آموزش تخصص‌های لازم برای «ارتباطات بحران» را برای او فراهم می‌کردند. او نیز جزئی از جامعه‌ای است که بیش از ۱۰۰ سال است در سراب زیست مبتنی بر راه حل‌های برآمده از تخصص در همه زمینه هاست. در همه زمینه هاست.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.