آرمان شرق-گروه سیاست:ایراد اساسی به آقایان نواصولگرا همین است که خود را کلیددار بهشت و جهنم میدانند و هر کسی را از موضع پیامبری توصیه به تقوا و ترس از آخرت میکنند، ولی هیچ نگاهی به رفتار و کردار خودشان نمیکنند که چگونه خشم و کینه جوانان و مردم را برانگیختهاند. واقعا از عجایب روزگار است که یک مجموعه ایراد اساسی به آقایان نواصولگرا همین است که خود را کلیددار بهشت و جهنم میدانند و هر کسی را از موضع پیامبری توصیه به تقوا و ترس از آخرت میکنند،
پاسخ عبدی به جوان:خود را کلیددار بهشت و جهنم می دانید؟
جهت اطلاع آقایان محترم چند نکته را متذکر میشوم:
۱ـ اصولا بنده آنقدر بیکار نیستم که برای جوانانی بنویسم که اصلا نمیدانند «اعتماد» چی هست؟ روزنامه است یا خوردنی یا پوشیدنی؟ به برکت سیاستهای آقایان، جوانان امروز دیگر عباس عبدی را نمیشناسند، سهل است که افراد بسیار مشهورتر از او را هم نمیشناسند. حاضرم با شما شرط ببندم که از هر صد نفرشان یکی نیز نام مرا نشنیده باشد، آن یکی هم اهل خواندن روزنامههای رسمی که در این کشور منتشر میشود، نیست.
۲ـ به علاوه اگر بر فرض بعید یکی هم پیدا شود که مطالب مرا بخواند، یا مرا متهم به مالهکشی میکند یا اگر محتوا را قبول داشته باشد، به طور عادی وارد این جریانات نخواهد شد، چون کسی که مطالب مرا بخواند، برخلاف نویسنده «جوان» آنقدر متوجه میشود که بفهمد رویکرد من در سیاست نه فقط موافق این رفتارها نیست که مخالف آن است. کسانی که در این رفتارها شرکت میکنند، محصول نظام آموزشی، تربیتی و رسانهای و فرآیندهای سیاسی شما هستند، آن اندازه شهامت داشته باشید که این را بپذیرید.
۳ـ ایراد اساسی به آقایان نواصولگرا همین است که خود را کلیددار بهشت و جهنم میدانند و هر کسی را از موضع پیامبری توصیه به تقوا و ترس از آخرت میکنند، ولی هیچ نگاهی به رفتار و کردار خودشان نمیکنند که چگونه خشم و کینه جوانان و مردم را برانگیختهاند. واقعا از عجایب روزگار است که یک مجموعه سیاسی با انحصار کامل ثروت، قدرت، رسانه، منبر و نهادهای آموزشی، تا این اندازه مسوولیتناپذیر باشد که بخواهد برای یک یادداشت روزنامه با تیراژ اندک این اندازه خط و نشان بکشد.
۴ـ من پیشنهادی برای آخرت شما ندارم، چون در ذهن شما نیستم که بدانم آیا اعتقادی دارید یا خیر؟ خودتان میدانید و خدایتان، ولی برای این دنیا توصیه دارم. آنهم توصیهای مشفقانه. سعی کنیم هنگامی که قلم را برمیداریم و مینویسیم، چیزی بنویسیم که اقلا تعدادی از افراد مخالف و منتقد نیز بر منطق و انصاف ما در قلم صحه بگذارند. قلم را نفروشیم. نمیخواهم بگویم که رضایت خاطر خالق را به دست آوریم، چون چنین توصیهای بسیار خودخواهانه است، ولی رضایت وجدان را که میتوان معیار گرفت.
۵ـ یکی از مخاطبان اصلی یادداشتهای بنده، فعالان اصولگرا هستند. همیشه به گونهای مینویسم که شما و دوستانتان نیز آن را بخوانید و حداقل اگر موافق آن نباشید دشمنی و کینه نیز ایجاد نکند و گمان میکنم که این هدفگذاری درستی است. ولی به نظرم مخاطب نوشته روزنامه جوان من نیستم، بلکه مجموعه اصولگرایانی است که یادداشتهای مرا منصفانه میخوانند و حتی با آن همراهی میکنند. نوشته مزبور فقط تهدید نویسنده اعتماد نیست، بلکه هدف اصلی آن تهدید اصولگرایان مخاطب است.
۶- در مورد نقد هم دو نکته را تقدیم میکنم. برای نقد بهتر است مطلب مرا بیاورید بعد هر چه خواستید بگویید چون همه آنچه که به من نسبت دادید خلاف است. بهعلاوه برای کسی که در روزنامه مینویسد شایسته نیست از کلمات زشت استفاده کند. چنین کلماتی بیش از اینکه مرا ملکوک کند نویسنده را بیاعتبار و ناسزاگو معرفی خواهد کرد. به نظرم مخاطبان شما هم چنین توصیههای را کردهاند. اگر میتوانستید این دو شرط را رعایت کنید قطعا از نوشتن این یادداشت پشیمان میشدید، زیرا چیزی برای گفتن نداشتید.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰