کودکان را به دغدغه نان زنجیر نکنید
آرمان شرق-گروه جامعه: لایحه بیشتر درباره کودکان در معرض خطر است و بهتر بود عنوان این لایحه به «اطفال و نوجوانان در معرض خطر» تغییر میکرد اما امروز عنوان این لایحه «اطفال و نوجوانان» است. وضعیتی که در این لایحه به آن پرداخته میشود وضعیتی است که اگر کودکان در آن قرار بگیرند به عنوان وضعیت خطرناک شناخته خواهد شد.
آرمان شرق-گروه جامعه: لایحه بیشتر درباره کودکان در معرض خطر است و بهتر بود عنوان این لایحه به «اطفال و نوجوانان در معرض خطر» تغییر میکرد اما امروز عنوان این لایحه «اطفال و نوجوانان» است. وضعیتی که در این لایحه به آن پرداخته میشود وضعیتی است که اگر کودکان در آن قرار بگیرند به عنوان وضعیت خطرناک شناخته خواهد شد.
کودکان را به دغدغه نان زنجیر نکنید
آرمان امرو نوشت: مدارس باز شده و میلیونها دانش آموز به سر کلاسهای درس رفتهاند. اما جای چند نفر در این کلاسها خالی است؟ در حالی که امکان تحصیل یک کودک در ایران وابسته عوامل اصلی و اولیه همچون فراهم بودن کلاس و فضای آموزش و حضور معلم است، مولفههای دیگری میتواند همین بسترهای فراهم را هم تحت تاثیر قرار بدهد. وضعیت اقتصادی خانواده ها، بیکاری و فقر خانوادهها و ناتوانی سرپرستان خانوار از تامین معاش خانواده طی ۶ سال اخیر، یکی از دلایل افزایش تعداد بازماندگان از تحصیل بوده چنانکه بسیاری خانوادهها، اذعان داشتهاند که برای جبران کسری معاش خانواده، ناچار شدهاند فرزندان خود را به شاگردی، دستفروشی، پادویی و مشاغل ساعتی بفرستند تا فرزندان هم سهمی از معاش خانوار را عهده دار شوند. مرکز آمار ایران در گزارشی اعلام کرده که در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ تعداد دانش آموزان بازمانده از تحصیل به ۹۷۰ هزار و ۸۷۱ دانش آموز افزایش یافته و تعداد دانش آموزان بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی هم با افزایش حدود ۵۰ درصدی نسبت به سال تحصیلی ۱۳۹۹ – ۱۳۹۸ به ۲۱۰ هزار نفر رسیده است. طبق گزارش مرکز آمار ایران، تعداد دانش آموزان بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی، در فاصله سه دوره تحصیلی رو به افزایش بوده چنان که در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵ تعداد بازماندگان از تحصیل در مقطع ابتدایی ۱۶۱ هزار و ۸۶۷ نفر بوده که در سال تحصیلی ۱۴۰۰ – ۱۳۹۹ به ۲۱۰ هزار و ۲۲۱ نفر افزایش یافته است. همچنین تعداد بازماندگان از تحصیل در مقطع متوسطه دوم در سال تحصیلی ۱۳۹۶ -۱۳۹۵، حدود ۳۷۰ هزار و ۳۶۳ نفر بوده که در سال تحصیلی ۱۴۰۰ – ۱۳۹۹ این تعداد هم به ۵۶۵ هزار و ۹۱۵ نفر افزایش یافته است. ۲۶ اسفند ۱۴۰۰ سال بهروز نظری، مدیر گروه پژوهشی آموزش و توسعه مطالعات و توسعه سازمان جهاد دانشگاهی، در گفتگو با ایرنا، تهران را در زمینه بازماندن کودکان از تحصیل پیشتاز اعلام و از سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی و خوزستان به عنوان استانهای دارای بیشترین آمار در این زمینه یاد کرد. او در همان گفتوگو بازماندگی از تحصیل را یک چرخه دانسته که هر سال در حال تکرار است و گفته که بر اساس گزارش وزارت آموزش و پرورش در خردادماه سال گذشته (۱۴۰۰)، ۲۱۰ هزار نفر از تحصیل بازماندهاند. این در حالی است که این آمار در سال قبل از آن ۱۴۶ هزار نفر بوده است. این تناقض آماری نشان میدهد که حتی ما آمار درستی از کودکان بازمانده از تحصیل نداریم. اما این موضوع بهظاهر اقتصادی، چه تبعات اجتماعی در پی دارد، آنهم در شرایطی که هزاران خانواده توان به مدرسه رفتن فرزندانشان را ندارند. اما برای بررسی این موضوع با محمد لطفیآذر حقوقدان و نماینده سمنها در مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
کودکانی که بازمانده از تحصیل هستند، اگر پسر باشند معمولا جذب بازار کار یا پادویی و اگر دختر باشند «کودک همسر» میشوند، آیا آماری در زمینه تعداد واقعی کودکان بازمانده از تحصیل دارید؟
خیر، آمارها متناقض است و این روند به ما نشان میدهد که هنوز در ارائه آمار دقیق مشکل داریم. باید توجه داشت که با آمار ندادن یا آمار درست ارائه نکردن نمیتوانیم مساله را حل کنیم. زمانی میرسد که ابزارهای ما برای حل مسائل پاسخگو نخواهد بود، هرچقدر روش مخفی کردن واقعی اعداد را بیشتر ادامه دهیم. مکانیسمهایی که ممکن است امروز پاسخگو باشد را به صورتی از بین میبریم و در سالهای آینده آنچه امروز میتوانست مساله را حل کند، دیگر مفید نخواهد بود. ضمن اینکه در همین فاصله تعداد زیادی از کودکان از حق تحصیل باز میمانند و این روند به عنوان آسیب وارد جامعه میشود. خیلی از کودکان به مدرسه میروند اما به دلایلی از ۱۴سالگی نمیتوانند به تحصیل خود ادامه دهند. این کودک از ۱۸سالگی یک بزرگسال محسوب و از لیست کودکان خارج میشود. در آمار کودکان باز مانده از تحصیل دیگر این افراد را حساب نمیکنند. در حالی که این کودک چهار سال از تحصیل باز مانده و الان از تعریف سن کودک عبور کرده است، اما محرومیتی را که چند سال به آن مبتلا بود کسی به یاد نمیآورد در حالی که او هم جزو قربانیان محسوب میشود. اگر بخواهیم این کودکان را در آمار حساب کنیم، کارنامه ۴۰ سال اخیر قابل دفاع نیست.
زمانیکه یک خانواده یا پدر به فرزندش اجازه درس خواندن نمیدهد و او را مجبور به کار کردن میکند، بهنوعی زندگی او را مورد تغییر قرار داده و در حق آن کودک ظلم کرده است. در این میان ما هنوز لایحهای برای حمایت از کودکان نداریم و هنوز لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان پس از ۱۲ سال و طی چهار دوره مجلس به تصویب نرسیده است. نظر شما در این رابطه چیست؟
این لایحه بیشتر درباره کودکان در معرض خطر است و بهتر بود عنوان این لایحه به «اطفال و نوجوانان در معرض خطر» تغییر میکرد اما امروز عنوان این لایحه «اطفال و نوجوانان» است. وضعیتی که در این لایحه به آن پرداخته میشود وضعیتی است که اگر کودکان در آن قرار بگیرند به عنوان وضعیت خطرناک شناخته خواهد شد. تعریفی هم که از وضعیت خطرناک برای کودکان انجام میدهد سرکار رفتن کودکان نیست. به صورت غیرمستقیم کاری را مطرح میکند که مانع تحصیل کودکان شود و اگر کودکی سرکار رود و تحصیل کند به عنوان کودک کار در نظر نمیگیرد. اینجا باید دید کودک با کدام شاخص، کودک کار محسوب میشود و با کدام شاخص محسوب نمیشود. استفاده از شاخصها در خصوص آسیبهای اجتماعی سابقه طولانی دارند و با این کار میتوان با یک تعریف ساده نتیجه آمار را به کلی تغییر داد. در یکی از تعارفی که درباره کودکان کار اراهئه میدهند، آن کاری را کار کودک تعریف میکنند که او را از تحصیل باز بدارد و اگر از تحصیل باز نداشت آن کار کودک نیست این است که مشخصا در این لایحه به کودک کار اشاره نشده است.
بیشتر در شهرهای بزرگ به کودکان کار توجه میشود. وضعیت این کودکان در روستاها و شهرستانها به چه صورت است؟
بخشی از کار کودک در روستاها است که به شکل کار کشاروزی، کاملا عادی به نظر میرسد اما در شهرهای بزرگ هم تا جایی که در ارتباط هستم کودکان کار وضعیت خوبی ندارند. برای مثال در شیراز یک فعال کار کودکان با من تماس گرفت، او با بهزیستی گرفتار شده بود. به من میگفت بهزیستی کودکان را از خیابان جمع میکند (در تهران به چنین رفتاری با کودکان اعتراض میکنند اما در شهرستان اینطور نیست). بهزیستی کودکان را به آنها تحویل میدهد. برای اینکه بهزیستی بتواند کودک را به آنها تحویل دهد باید از مقام قضایی دستور داشته باشد. ما باید روی قضات، آموزگاران، فعالان اجتماعی و … کار کنیم. مثالی در تجربیات خود دارم که برادر یکی از کودکان کار که آدامس میفروخت تصادف کرد و مرد. مادرش دو بچه داشت و تا سه هفته کودک خود را برای کار به خیابان نمیفرستاد سر ماه صاحب خانه دید نمیتواند کاری کند و محبت مادرانه به فقر اقتصادی شکست خورد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰