تاریخ انتشار : شنبه 7 خرداد 1401 - 8:58
کد خبر : 102789

داستان یک بوسه؟

داستان یک بوسه؟

آرمان شرق-گروه جامعه:آنچه مهم می‌نماید زیست دوگانه ماست که حالیه در آن گرفتاریم. کرداری شخصی؛ وجهی عمومی می‌یابد. و عمل اجتماعی احتمالی، رفتاری خصوصی. نوید خوبی نمی‌دهد این دوگانه زیستن. جهان ما را همانی که هستیم می‌شناسد. پوششی شبیه و حرکاتی مانند آن جهان؛ می‌شود آنی که اکنون مشاهده می‌کنیم. برای برخی منتقدین می‌شویم

داستان یک بوسه؟

کار روزنامه‌نگاری به جایی رسیده که باید درباره بوسه یک هنرپیشه به همسرش (به قول خودش زنش) تحلیل ارایه دهد! و این مورد در اوضاع نابسامان اقتصادی چه ارتباطی می‌تواند با شرایط بیرونی‌مان داشته باشد؟ زنده‌یاد ناصر خان حجازی جنتلمن واقعی بود. استایلی خوب؛ چهره‌ای همه‌پسند و مهم تر از همه عدم انقیاد به دستوردهندگان؛ از خصوصیات بارز این چهره فراموش ناشدنی بود. به خاطر دارم زمانی که قرار بود در مشهد مربیگری کند، حسب اتفاق در هتلی که اقامت داشت؛ ایشان را دیدم. کمی گپ زدیم. فرجام سخن این بود که گفتند اجازه نمی‌دهند که من کار کنم. از طرفی برخی منتقدین ایشان هم نکته‌ای را مطرح می‌کردند که مربیگری فقط پوشیدن کت و شلوار شیک نیست! خوش‌تیپ و با کلاس بودن هم نیست. موارد دیگری هم در کنار این پارامترها نیاز است. از بحث داغ بوسه فرانسوی دور نشویم. آنچه این خاطره را برایم تداعی کرد و حرف منتقدان ناصرخان را؛ همانا نکته‌ای است که در این نگره ایجاده شده؛ وجه اشتراک زیادی دارد. بازیگری هم فقط ایفای نقش صرف نیست. شخصیت ذاتی هنرپیشه یا سلبریتی همزمان با کاراکتری که در آن فرو می‌رود؛ همخوانی پیدا می‌کند. یاد حکایت سعدی و سوراخ کردن گوش و گوشواره و باقی قضایا که ذکر آن در همین حد کافی است. بوسه هنرپیشه در جشنواره‌ای در حد کن به حتم مصرف داخلی دارد. چه که حرکاتی از این دست در جهانی آزاد آنچنان طبیعی و رئال است که اگر در پی چرایی‌اش روند؛ به حتم در عقل گوینده و شنونده و نویسنده شک می‌کنند. ولی بحث این است که باید چرایی آن را از زاویه دید انجام‌دهنده‌اش، تحلیل کرد. می‌توان آن را عملی شخصی و خصوصی دانست که ظن اول این نگره است. می‌توان دلیل آورد که انجام‌دهندگان؛ خواستند به اندک تماشاچیان فرش قرمز نشان دهند ایران و ایرانی و در اینجا افغان؛ آن چیزی نیستند که در رسانه‌ها نشان داده می‌شوند. می‌توان تفسیر دیگری هم از آن داشت که من واقعی‌مان با منی که در فضای کنترل شده هستیم؛ توفیر دارد و تحلیل و تفسیر‌های گوناگون دیگری که می‌توان هزاران کلمه در وصفش نوشت. همه و همه شاید تا حدودی به صواب و ثواب باشد. ولی مگر می‌توان اکت و کردار ایرانی جماعت در هر رده و صنف و گروهی را بدون جهت‌گیری سیاسی‌اش دید؟! انگار همه ما باید گوشه چشمی به وضع موجودمان داشته باشیم؛ اگر پای‌مان را فراتر از این جغرافیا گذاشته‌ایم. ریزش ساختمان متروپل و عدم واکنش بازیگران و کارگردان ایرانی؛ ذیل این بوسه گم شد. وگرنه اگر نبود این اتفاق ناگوار؛ این بوسه از بوسه «کاترین دونوو» به زنده‌یاد کیارستمی؛ در ذهن ماندگار‌تر می‌شد! می‌ماند ذکر آن وجه اشتراک ابتدای یادداشت و توضیحش که کت و شلوار و پاپیون؛ شاید ما را جهانی کند در لحظه‌ای ولی نمی‌تواند جهان را برای‌مان به ارمغان آورد. خرق عادت؛ آن هم عاداتی عرفی نه در جغرافیای خارج، ثمری دارد و نه انجام دادن احتمالی آن در داخل فایده‌ای؛ آنچه مهم می‌نماید زیست دوگانه ماست که حالیه در آن گرفتاریم. کرداری شخصی؛ وجهی عمومی می‌یابد. و عمل اجتماعی احتمالی، رفتاری خصوصی. نوید خوبی نمی‌دهد این دوگانه زیستن. جهان ما را همانی که هستیم می‌شناسد. پوششی شبیه و حرکاتی مانند آن جهان؛ می‌شود آنی که اکنون مشاهده می‌کنیم. برای برخی منتقدین می‌شویم مصداق این بیت که: من از لیلی در اندوه و عذابم/ تو از عباس می‌گویی جوابم/ و برای برخی دیگر می‌شویم عمق این بیت که: دیشب گله زلفش با باد همی گفتم/ گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی/ اعنماد-ابراهیم عمران

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.