تاریخ انتشار : دوشنبه 16 خرداد 1401 - 7:45
کد خبر : 103824

یک زمین و یک ایران بیشتر نداریم

یک زمین و یک ایران بیشتر نداریم

آرمان شرق-گروه جامعه:شعارهای بلندپروازانه برای تامین غذای ایران و کشورهای منطقه تا ۵۰۰ میلیون نفر، طرح‌های خودکفایی اقلام کشاورزی و توسعه بی ضابطه صنایع آب بر و گسترش پهنه‌های معدن‌کاوی برای خام‌فروشی به قیمت‌های ارزان ایران را در محاصره بیابانی شدن و تشدید گرد و غبار و پیامدهای اجتماعی و سیاسی و امنیتی ناشی از تخریب محیط زیست قرار داده است که انتظار می‌رود دست‌کم به مناسبت روز جهانی محیط زیست، یک نفر در دولت به این مهم توجه کند!

آرمان شرق-گروه جامعه:شعارهای بلندپروازانه برای تامین غذای ایران و کشورهای منطقه تا ۵۰۰ میلیون نفر، طرح‌های خودکفایی اقلام کشاورزی و توسعه بی ضابطه صنایع آب بر و گسترش پهنه‌های معدن‌کاوی برای خام‌فروشی به قیمت‌های ارزان ایران را در محاصره بیابانی شدن و تشدید گرد و غبار و پیامدهای اجتماعی و سیاسی و امنیتی ناشی از تخریب محیط زیست قرار داده است که انتظار می‌رود دست‌کم به مناسبت روز جهانی محیط زیست، یک نفر در دولت به این مهم توجه کند!

یک زمین و یک ایران بیشتر نداریم

 

همزمان با روز جهانی محیط زیست و برگزاری جشن این روز در بسیاری از کشورهای جهان با شعار « یک زمین بیشتر نداریم»  در سال ۲۰۲۲ میلادی، نگرانی از وضعیت محیط زیست و حافظان آن در ایران و اعمال سیاست‌های منجر به ناپایداری سرزمین و تخریب محیط زیست بیش از پیش شدت گرفته است.

کشور ایران که زمانی نه چندان دور، پایه گذار نخستین کنوانسیون محیط زیستی جهان برای حفاظت از تالاب‌های جهان بود اکنون بیش از دو دهه است از شرم آنچه بر سر تالاب‌های ملی و بین المللی مان آمده، عملا سر به زیر افکنده است.
از هامون و بختگان و پریشان و شادگان و هورالعظیم بگیر تا ارومیه و گاوخونی و جازموریان، پهنه‌های آبی ایران یکی پس از دیگری در دو دهه اخیر به بیابان‌هایی چند صد هزار هکتاری تبدیل شده‌اند و انگشت‌شمار تالاب‌هایی هم که هنوز نفس‌های آخر را می‌کشند یا مانند تالاب انزلی به محل تخلیه فاضلاب و پسماند بدل شده، یا مانند میانکاله، در حالی‌که هر سال از وسعت آن کاسته می‌شود و پرندگانش چند سالیست به دلایل نامعلوم به صورت فله‌ای می‌میرند و جنگل‌هایش نیز پیوسته در آتش می‌سوزند، هم اکنون با دستور صریح رییس دولت سیزدهم برای اجرای طرح گردشگری و توسعه صنایع نفتی و پتروشیمی در حاشیه خزر در مواجهه با پتروشیمی، جاده سازی، لایروبی پرحاشیه و بدون مجوز سازمان محیط زیست و ساخت و ساز در جزیره آشوراده، در معرض نابودی قطعی قرار گرفته است.
اما اوضاع جنگل‌ها و مراتع ایران، سواحل، حیات وحش، منابع آب، خاک و هوای ایران نیز بهتر از اوضاع تالاب‌ها نیست! چه بسا بدتر هم باشد. با این حال و در شرایطی که انتظار می‌رفت بعد از گذشت بیش از نیم قرن از تاسیس سازمان حفاظت محیط زیست در ایران و تلاش برای ایجاد شبکه مناطق حفاظت شده در همان نخستین سال‌های تاسیس سازمان حفاظت محیط زیست، وضعیت طبیعت ایران از یک پایداری نسبی برخوردار باشد اما اکنون اوضاع محیط زیست ایران به گواه مشاهدات عینی و آمارهای موجود در حوزه آب و خاک و هوا، اکوسیستم‌ها و حیات وحش بسیار بحرانی است. اینقدر که نسل بسیاری از گونه‌های جانوری و گیاهی ایران در معرض انقراض قرار دارد، فرسایش خاک به دلیل تخریب گسترده جنگل‌ها و مراتع و چرای بی رویه دام، توسعه بی ضابطه معادن و کشاورزی و تغییر کاربری اراضی شدت گرفته، بیلان آب‌های زیرزمینی به‌طور چشمگیری کاهش یافته به‌طوری‌که اکثر قریب به اتفاق دشت‌های ایران به عنوان مناطق ممنوعه و دشت‌های بحرانی معرفی شده است و فرونشست زمین نیز، دیگر نه فقط در دشت‌ها و مناطق روستایی که حتی به داخل شهرهایی چون تهران و اصفهان و … هم گسترش یافته است.
با این وجود و در حالی‌که شاید دهه ۹۰ آخرین فرصت‌ها برای تدوین سیاست‌ها و اتخاذ راهکارهای مقابله با تخریب محیط زیست کشور بود، اما این فرصت هم عملا از دست رفت و نه تنها تغییر مثبتی در سیاست‌ها و برنامه‌ها و بهبود حکمرانی سرزمین ایجاد نشد، بلکه تخریب محیط زیست کشور با اعمال سیاست‌هایی که منجر به تشدید ناپایداری سرزمین می‌شد، شدت یافت.

زنگ خطر چه زمانی به صدا درآمد؟
با پایان یافتن جنگ ۸ ساله ایران و عراق و آغاز دوران سازندگی، موج تازه‌ای از تخریب محیط زیست ایران در میانه دهه ۷۰ آغاز شد. رشد جمعیت در دهه ۶۰ و تخریب‌های به جامانده از دوران جنگ و به حاشیه رانده شدن محیط زیست در این دهه با آغاز دوره سازندگی پس جنگ و گسترش راه‌ها و صنایع و بنادر و اسکله‌ها بدون توجه به ملاحظات محیط زیستی ادامه یافت. در همین حال وقوع سیل‌های ویرانگر ناشی از تخریب جنگل‌ها و مراتع نیز به تدریج آغاز شد و با شکل‌گیری تشکل‌های محیط زیستی غیردولتی در نیمه دهه ۷۰ و افزایش میل به مشارکت در کارهای مدنی از جمله محیط زیست از سوی جوانان موجب جلب‌توجه بیشتر رسانه‌ها به محیط زیست شد. اما دو دهه اعمال سیاست‌های غلط بهره کشی از منابع آب به بهانه توسعه کشاورزی در کشور که منجر به وقوع پدیده خشکیدگی بسیاری از تالاب‌ها و دشت‌ها و نابودی جنگل‌ها و مراتع در نتیجه گسترش شهرک‌های مسکونی و باغ ویلاها شده بود در دهه ۸۰ نیز با توسعه صنایع آب بر در اصفهان و یزد و کرمان و گسترش معادن در این دهه ادامه یافت.  اوضاع وخیم محیط زیست ایران که از اواخر دهه ۷۰ کم کم در حال آشکار شدن بود و کمتر کی از مقامات آن را باور می‌کرد مرتبا هشدار داده می‌شد اما گاه برخی ازاین هشدارها با واکنش مسوولان کشوری مواجه می‌شد اینقدر که اواخر دولت هشتم و در حالی‌که سازمان محیط زیست نسبت به خشک شدن دریاچه ارومیه هشدار می‌داد اما جمعه ارومیه با بیان اینکه نباید به بهانه حفظ ۴ تا پرنده دردریاچه، مانع توسعه کشاورزی شد به این هشدارها واکنش نشان داد. اما یا گذشت کمتر از یک دهه از سخنان امام جمعه و خشکیدگی ارومیه در نتیجه ساخت بیش از ۴۰ سد در حوضه آبریز دریاچه برای توسعه کشاورزی، و شدت گرفتن توفان‌های نمکی و خطر نابودی باغات و زمین‌های کشاورزی، یک موضوع محیط زیستی برای نخستین بار به موضوعی اجتماعی و امنیتی و سیاسی بدل شد به‌طوری‌که برخی از معترضان به خشک شدن دریاچه به خیابان‌ها آمدند.
تبدیل بحران‌های محیط زیستی به بحران‌های سیاسی و اجتماعی بعد از سال ۱۳۸۹ و اعتراضات مردمی در ارومیه و تبریز در شهرهای دیگر کشورمان در خوزستان و چهارمحال و بختیاری هم ادامه یافت و معترضان به کمبود آب و وقوع گرد و غبار و طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای اعتراض کردند.
اما گسترش پیامدهای نابودی محیط زیست با اینکه از سال ۱۳۹۶ منجر به اعتراضات گسترده‌تری در برخی شهرها شد اما باز هم منجر به اتخاذ سیاست‌های بازدارنده تخریب محیط زیست نشد . آغاز دوره جدیدی از طرح‌های توسعه‌ای با محوریت آب و زمین، توسعه معادن و صنایع پتروشیمی و فولاد، طرح توسعه ۵۵۰ هزار هکتاری کشاورزی خوزستان، تلاش برای استحصال آب‌های ژرف و آغاز موج جدیدی از طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای و امنیتی کردن موضوع محیط زیست با بازداشت چند تن از فعالان محیط زیست که منجر به توقف بسیاری از طرح‌های حفاظتی در حوزه حیات وحش کشور شد، عملا نشان داد که قرار نیست بازنگری در سیاست‌های توسعه‌ای کشور متناسب با اقلیم و منابع موجود اتخاذ شود.

موتور تخریب طبیعت ایران
سرعت گرفته است
برای اینکه دریابید طبیعت ایران با چه سرعتی در حال تخریب است، بیایید نفس خود را برای ۱۰ ثانیه در سینه حبس کنید! بله ! در همین زمان کوتاه، سه‌هزار و ۵۰۰ متر مربع از جنگل‌ها و مراتع کشورمان تخریب شد. حالا به عقربه ثانیه‌شمار ساعت‌تان نگاه کنید، وقتی یک دقیقه کامل شود، حجم تخریب جنگل‌ها و مراتع کشورمان به ۲۱ هزارمترمربع می‌رسد! درست به همین سادگی، هرروز حدود ۳۰ میلیون مترمربع (معادل ۳ هزار و ۲۰۴ هکتار) از زیستگاه‌های ایران به دلایل گوناگون نابود می‌شود. به‌این‌ترتیب تا پایان هر سال رقمی معادل یک میلیون و ۱۰۴ هزار هکتار (معادل ۱۱ میلیارد و ۴۰ میلیون مترمربع) از جنگل‌ها و مراتع کشور تخریب می‌شود.
اعلام این حجم عظیم از تخریب سرزمین، یک توهم یا بزرگ‌نمایی رسانه‌ای نیست! بلکه این مدیرکل دفتر زیستگاه‌ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط‌زیست ایران بود که ۷ سال پیش روزشمار تخریب طبیعت ایران را افشا کرد. اما مساله این است که از نیمه دهه ۹۰ عملا تخریب محیط زیست ایران با اعمال برخی سیاست‌های مرتبط با توسعه صنایع و معادن، افزایش سطح زیر کشت و رشد جمعیت شدت هم گرفت و چه بسا اگر داده‌های مربوط به تخریب محیط زیست را در ۷ سال اخیر مجددا بازنگری کنیم دریابیم در همان زمان ۱۰ ثانیه‌ای که شما نفس تان را در سینه حبس می‌کنید معادل یک دقیقه در ۷ سال گذشته، سطح جنگل‌ها و مراتع کشور نابود می‌شود.

وضعیت  بحرانی  جنگل‌های  زاگرس
فقط کافیست سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور، آمار مساحت جنگل‌های سوخته و مراتع خاکستر شده زاگرس در ۷ سال گذشته را افشا کند. در همین حال بد نیست به این نکته هم توجه داشته باشید که به گفته یکی از مسوولان وزارت جهاد کشاورزی در ۴ سال گذشته، بیش از ۵ میلیون هکتار از اراضی کشاورزی زیر طرح‌های توسعه معدن رفته در حالی‌که متولیان معدن کشور برای بیش از نیمی از خاک کشور، یعنی بیش از ۸۰ میلیون هکتار از وسعت کشور درخواست صدور مجوز معدنکاوی کرده بودند که سازمان جنگل‌ها و مراتع فقط با حدود ۵ میلیون هکتار آن موافقت کرده است!  در حال حاضر از ۶ میلیون هکتار جنگل‌های بلوط غرب نیز قریب به یک میلیون و ۲۰۰ هزار هکتار آن به دلیل خشکیدگی کامل تنها از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۴ از دست رفته و مابقی نیز به کشتزار بدل شده است. آتش‌سوزی نیز خود حکایت دیگری دارد و اگر نباشد انگار اصلا جنگل معنا ندارد! از شمال و غرب، جنگل‌های ایران پیوسته در آتش ناآگاهی مردم، بی تدبیری متولیان و تنگ نظری دستگاه‌هایی که می‌توانند کمک کنند و نمی‌کنند می‌سوزند و خاکستر می‌شوند، بی آنکه آبی بر آتش پاشیده شده یا بالگردی برای اطفای آن از جا برخیزد. تنها در همین ۶-۵ سال گذشته که حریق در جنگل‌های زاگرس شدت گرفته نزدیک به ۲۰ نفر از فعالان محیط زیست و مردم بومی که برای اطفای حریق رفته بودند در آتش سوختند. تنها در یک حادثه در سال ۱۳۹۷، ۴ نفر از اعضای انجمن سبز چیا مریوان در اثر وقوع حریق و انفجار مین در مناطق مرزی جان باختند، در حادثه‌ای دیگر سه تن از اعضای یک تشکل زیست محیطی در پاوه کرمانشاه در سال ۱۳۹۹ حریق سوختند و در حادثه دیگری در سال گذشته ۴ نفر از اعضای یک خانواده عشایر حین اطفای حریق زاگرس در استان فارس در محاصره آتش گیر افتاده و جان باختند.

وضعیت کل جنگلهای ایران چگونه است؟
اگر آمار فائو از مساحت ۱۱ میلیون هکتاری جنگل‌های ایران را مبنا قرار دهیم، باید بگوییم که ما ایرانیان در کمتر از نیم قرن حدود هفت میلیون هکتار از مساحت ۱۸ میلیون هکتاری جنگل هایمان را از دست داده‌ایم و همین عرصه باقیمانده نیز، اکنون به لحاظ کیفی بسیار آسیب دیده و تقریبا جنگل مخروبه به شمار می‌رود. بااین حال جای شگفتی دارد که با وجود شعارهای متعدد مسوولان دولتی در توقف بهره‌برداری از جنگل‌های شمال، با گذشت بیش از۷ سال از مطرح شدن این طرح، هنوز هم خبری از توقف کامل بهره‌برداری از جنگلهای شمال نیست. آیا به راستی از کشوری که روی دریایی از ذخایر عظیم نفت و گاز نشسته، رواست که گنجینه‌های ارزشمند ژنی‌اش را به بهانه‌های های گوناگون اعم از وقف و قاچاق چوب و تهیه زغال و توسعه صنایع و راه‌ها و سدها اینگونه نابود کند؟ بهره‌برداری از جنگل‌هایی که به‌طور خاص در شمال ایران، موزه زنده تنوع زیستی جهان محسوب می‌شوند چه هیچ توجیهی ندارد. اساسا چرا باید سهم دو سازمان متولی محیط زیست از بودجه‌های دولتی برای حفظ و حراست از ۱۴۷ میلیون هکتار از خاک کشور از گزند مخربان حتی به اندازه یک سوم بودجه یک سد کوچک هم نباشد؟

۳۰ درصد گونه‌های گیاهی ایران
در معرض نابودی
به موازات همین حجم گسترده تخریب رویشگاه‌های جنگلی، اکنون نزدیک به ۳۰ درصد گونه‌های گیاهی کشورمان در معرض تهدید و نابودی قرار دارد. به گزارش دفتر موزه تاریخ طبیعی و ذخایر ژنتیک سازمان محیط‌زیست، از مجموع هشت‌هزار گونه گیاهی در کشور، دوهزارو ۴۰۵ گونه در معرض تهدید قرار دارند که بخش اعظمی از این گیاهان گونه‌های اندمیک و بومی این سرزمین است که اگر منقرض شوند، برای همیشه از روی زمین پاک خواهند شد. امروز دیگر کمتر منطقه بکری در این سرزمین باقیمانده به‌طوری‌که حتی کم‌نظیرترین پارک‌های ملی کشورمان هم با وجود اهرم‌های محکم قانونی در سال‌های اخیر دستخوش تخریب جدی شده است. در تازه‌ترین رخداد غمبار، وقتی قدیمی‌ترین مناطق حفاظت شده تالابی، کوهستانی و جنگلی ایران همچون گلستان و میانکاله و ارومیه و انزلی، البرز مرکزی و البرز شمالی و چهارباغ پیوسته زیر بار فشار صنایع، معادن، سدسازی، حریق جنگل و توسعه کشاورزی و دامپروری و ویلاسازی و شهرک سازی کمر خم کرده و همچنان در حال نابودی هستند دیگر چه انتظاری از مناطق حفاظت شده کویری کشورمان می‌توان داشت که زیستگاه گورخر و یوز پلنگ آسیایی هستند؟  اوضاع گونه‌های جانوری کشورمان نیز متاسفانه بهتر از گیاهان نیست و همین هفته گذشته بود که خبر انقراض یک گونه ماهی بومی ایران که زیستگاهش تالاب مهارلو شیراز بوده منتشر شد. اوضاع یوزپلنگ ایرانی و گورخر آسیایی و پلنگ و آهوی ایرانی نیز نگران کننده است، اکثریت قریب به اتفاق زیستگاه‌های تاریخی حیات وحش ایران حالا دیگر امنیت لازم برای حیات وحش را ندارد. بیش از دو و نیم میلیون سلاح شکاری مجاز و غیر مجاز حیات وحش ایران را نشانه گرفته است، خشکسالی و تغییر اقلیم و تخریب زیستگاه‌ها به دلیل گسترش معادن و توسعه کشاورزی بسیاری از گونه‌های جانوری را از زیستگاه‌های اصلی خود رانده و به حاشیه شهرها و روستاها کشانده و تعارض بین مردم و حیات وحش نیز شدت گرفته است.

اوضاع بحرانی آب ایران
در حالی که میزان منابع آب تجدیدپذیر سرانه در وضعیت پایدار باید ۱۸۵۰ مترمکعب باشد، در حال حاضر سرانه منابع تجدیدپذیر برابر ۱۳۰۰ مترمکعب است. به‌عبارت دیگر با سرانه مصرف خانگی فعلی در ایران، سرانه منابع آب کمتر از حالت بهینه است. از این رو انتظار می‌رفت با اصلاح مصرف و ارایه راهکارهای سیاستی، در یک افق بلندمدت بتوان به تعادل پایدار دست یافت. محصولات کشاورزی با مصرف زیاد آب، سیاست رایج کشور است و عملا اقدامات ترویجی برای کاهش محصولات آب بر در دست اجرا نیست.
در همین حال وجود بیش از ۸۰۰ هزار حلقه چاه در کشور که بیش از نیمی از آنها در زمره چاه‌های غیر مجاز هستند، منجر به فرونشست بسیاری از دشت‌های ایران و افت شدید سفره‌های آب زیرزمینی و نابودی پوشش گیاهی حتی در مناطق زاگرس شده است. تداوم این امر می‌تواند منجر به نابودی بسیاری از حشرات گرده‌افشان و دامپروری و حتی کشاورزی شود که این امر امنیت غذایی کشور را بیش از پیش در مخاطره قرار خواهد داد.
از این رو آنچه در حال حاضر نگرانی از وضعیت محیط زیست ایران را دوچندان می‌کند تشدید بحران‌های اقلیمی در مقیاس جهانی و منطقه‌ای و عدم سیاست‌گذاری درست و علمی در حوزه حکمرانی سرزمین است، به نحوی‌که همچنان طرح‌های توسعه‌ای کشور مبتنی بر بهره کشی بیشتر از آب و زمین است و عملا خبری از سیاست‌های سازگار با اقلیم و ظرفیت موجود منابع به چشم نمی‌خورد. شعارهای بلندپروازانه برای تامین غذای ایران و کشورهای منطقه تا ۵۰۰ میلیون نفر، طرح‌های خودکفایی اقلام کشاورزی و توسعه بی ضابطه صنایع آب بر و گسترش پهنه‌های معدن‌کاوی برای خام‌فروشی به قیمت‌های ارزان ایران را در محاصره بیابانی شدن و تشدید گرد و غبار و پیامدهای اجتماعی و سیاسی و امنیتی ناشی از تخریب محیط زیست قرار داده است که انتظار می‌رود دست‌کم به مناسبت روز جهانی محیط زیست، یک نفر در دولت به این مهم توجه کند!/اعتماد-اسماعیل کهرم

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.