تاریخ انتشار : یکشنبه 4 آذر 1397 - 10:39
کد خبر : 48780

شکاف طبقاتی یعنی جامعه‌ای چند شهروندی/مردم باید احساس کنند به ازای مالیات خدمات می‌گیرند/با شعار و دستور احساس شهروند درجه یک بودن حاصل نمی‌شود/در دوره روحانی صرفا گفتمان حقوق شهروندی را داشتیم

آرمان شرق-جواد مرشدی:دولت اصلاحات شعار ایران برای همه ایرانیان را به ارمغان آورد و تا غایت ممکن هم برای تحقق آن تلاش کرد ،دولت روحانی هم حالا پس از چند دهه منشور حقوق شهروندی را تدوین کرده و البته به نظر می رسد، هنوز نتوانسته آنگونه که باید در مسیر تحقق اهداف آن حرکت کند

آرمان شرق-جواد مرشدی:دولت اصلاحات شعار ایران برای همه ایرانیان را به ارمغان آورد و تا غایت ممکن هم برای تحقق آن تلاش کرد ،دولت روحانی هم حالا پس از چند دهه منشور حقوق شهروندی را تدوین کرده و البته به نظر می رسد، هنوز نتوانسته آنگونه که باید در مسیر تحقق اهداف آن حرکت کند .چهارشنبه هم معاون اول رئیس جمهور در این راستا گفت هیچ شهروندی نباید احساس کند که شهروند درجه دو است ،شاید جهانگیری مولفه های شهروند درجه دو را به خوبی نمی شناسد که این چنین می گوید ،در کشوری که دهک های درآمدی  و ضریب جینی فاصله فراوانی دارد و توسعه نامتوازن در کشور حکمفرماست و از سوی دیگر مرکز نشینان نتوانسته اند در بعد رسانه ای نیز آنگونه که باید افکار عمومی را نسبت به عملکردهای خود توجیه کنند، چگونه می توان ذهنیت شهروند درجه دو و یا بیشتر را از اذهان مردم زدود.مسئولین اقتصادی از افزایش درآمد های مالیاتی می گویند ولی مردم نتیجه ملموس آن را در ارائه خدمات نمی بینند .براستی برای افزایش سطح رضایتمندی و اجتماعی و همذات پنداری چه باید کرد ،آن هم در این برهه که علاوه بر فشار بیرونی مشکلات اقتصادی گریبان مردم را گرفته و آنان را با مشکلات فراوانی روبرو ساخته است. آرمان شرق در گفت و گویی با اسماعیل گرامی مقدم فعال سیاسی اصلاح طلب به مقوله توسعه متوازن و مولفه های حقوق شهروندی پرداخته که در ادامه می خوانید.

در دولت اصلاحات یکی از شعارهای رایج «ایران برای همه ایرانیان » بود ،در دولت روحانی هم منشور حقوق شهروندی باب شد.حالا پس از چند دهه تا چه حد دولت های ما و حاکمیت توانسته حقوق شهروندی و توسعه پایدار را در مناطق مختلف بدون تبعیض میان اقشار و قومیت های مختلف ترویج دهد؟

به هر حال ما در یک فرآیند نا امید کننده ای در احقاق حقوق شهروندی حرکت می کنیم ،در پدیده های اجتماعی باید توجه داشته باشیم که فرآیند تکامل دستیابی به مسائل اجتماعی یک فرآیند کاملا تدریجی است اما آنچه که ما بخواهیم بررسی کنیم؛ بویژه از خرداد ۷۶ این است که ابتداعا در حقیقت گفتمان این پدیده را داریم تا عملیاتی و اجرایی شدن آن . یعنی در آغازین روزهای این گفتمان هم با موانع سختی مواجه شدیم ،از بگیر و ببند مطبوعات و فعالان سیاسی گرفته تا رد صلاحیت گسترده نمایندگان مجلس و در حوزه های دیگر هم مثل محدودیت هایی که برای جامعه بانوان وجود داشته و مطالباتی که زنان داشتند . اینها را وقتی بررسی می کنیم دارای فراز و نشیب هایی بوده و نوساناتی را داشته اما نهایتا نمی توانیم نتیجه بگیریم که در همه حوزه ها ما توانسته ایم به آن آرمان شهری که مد نظر است؛ حداقل با مبانی ارزش های ملی و مذهبی دست پیدا کنیم.در گوشه کنار هم نشانه هایی از رشد و تکامل دیده می شود ،مثلا اینکه بعد از ۴۰ سال خانم ها توانستند به گوشه ای از مطالبات شان برسند و در ورزشگاه حضور پیدا کنند و یا حضور گسترده بانوان در مشاغل خصوصی و دولتی و پشت سر گذاشتن اینکه می توانند زنان هم در عرصه اجتماعی وارد شوند ،اینها نشانه های خوبی است اما نگاهی که به اقوام و اقلیت ها می کنیم، اینجا مجددا اگر بخواهیم نمودارش را رسم کنیم به شدت نزولی است .ما اگر بخواهیم نمودار توسعه را رسم کنیم می بینیم که همچنان در کشور توسعه غیر متوازن داریم ،مثلا در بلوچستان ،کردستان و خراسان شمالی ، هرچقدر که به مرزها نزدیک تر می شویم فقر در حوزه های اقتصادی ،اجتماعی و سیاسی افزایش پیدا می کند و به همین ترتیب هم ناهنجاری های اجتماعی رو به رشد هستند .بنابراین من حیث المجموع می توانم بگویم که در دوره آقای روحانی هم صرفا گفتمان حقوق شهروندی را ما داشتیم، ولی عملا روحانی از عملیاتی کردن شعارها موفق نبوده و ما نتوانسته ایم به شعارهایمان و مطالبات مردم عمل کنیم و روحانی صرفا خودش را وقف برطرف شدن مسائل بین المللی کرده و دستاوردهایی را هم در برجام به دست آوردند اما یک بُعدی حرکت کردند و نتوانستند به دیگر مطالبات مردم پاسخگو باشند .

 آقای جهانگیری گفته اند که هیچ شهروندی نباید احساس کند که نقش شهروند درجه دو را دارد ،این ذهنیت درجه دوم بودن منوط به چه مولفه هایی است و برای رفع آن و اینکه همبستگی اجتماعی و همذات پنداری در جامعه ارتقا پیدا کند؛ باید چکار کرد؟

ما با آن چیزی که امروز در شعارها هست خیلی فاصله داریم،وقتی که ما می گوییم حقوق شهروندی درجه دو احساس نشود در وهله اول اساسا ارتباط پیدا می کند به اینکه بخش هایی از جامعه خودشان را پایین تر از بخش های دیگر جامعه می دانند یا بعضی وقت ها آنقدر شکاف طبقاتی زیاد است که عملا آنهایی که در قعر این شکاف قرار دارند احساس فقر می کنند و فقر به خودی خود احساس شهروند درجه دو،سه و چهار می آورد.وقتی که کشور ما به دهک های دهگانه تقسیم می شود طبقات فرو دست در دهک های پایین قرار می گیرند و طبقات ثروتمند در دهک های بالا این احساس شهروند درجه یک نبودن را به وجود می آورد.اگر می خواهیم که شهروند درجه یک و دو از بین برود اولین نشانه آن برابری در دارایی ها و برخورداری از امکانات است.امروز اعداد و ارقام و مسائل کشور های اسکاندیناوی را بخواهیم ملاک کل جهان قرار دهیم، اینها می توانند به صورت نسبی یک همچنین ادعایی داشته باشند که نا برابری تقریبا به صفر رسیده و عدم وجود طبقه های اجتماعی کاملا لمس می شود و در یک چنین جامعه ای شهروندان احساس می کنند؛ شهروند درجه یک و دو و سه ندارند،همه شهروندی هستند با همه حقوق یکسان.یعنی نمی شود احساس نکرد که فردی درجه دو هست در حالی که در آن جامعه همه بصورت یکسان از امکانات ثروت و دارایی ها برخوردار باشند.جایی که ما شکاف طبقاتی داریم حتما احساس درجه دو،سه و در جه ده بودن قطعا امری بدیهی است.بنابراین اگر کشور و جامعه ای می خواهد به سمت حقوق شهروندی پیش برود اولین گام آن در حوزه اقتصادی است و بعد در حوزه سیاسی.یعنی وجود آزادی های سیاسی، وجود آزادی بیان،خالی بودن زندان ها از زندانیان سیاسی و امنیتی از شاخص های مهم است.قطعا وجود رسانه های آزاد و اینکه خبرنگاران در همه حوزه ها سرکشی کنند و چشم و گوش،مردم باشند اینها نشان دهنده حفظ حقوق شهروندی است.بنابراین اگر ما بخواهیم یک ارزیابی در این زمینه داشته باشیم به نظرم فاصله زیادی با اینکه حقوق همه شهروندان یکسان باشد و کسی احساس نکند شهروند درجه دو است؛ داریم.نباید شعار دهیم، کسی که نمی تواند حداقل های زندگی خودش را تامین کند قطعا احساس می کند که شهروند درجه چندم است.چگونه می شود او را دستوری وادار کرد که شما احساس نکن که شهروند درجه چندم هستید.وقتی که به حاشیه شهر ها و روستاها نگاه می کنیم می بینیم توسعه نامتوازن موج می زند و همه مردم آن را احساس می کنند که شهروند درجه چندم هستند،بنابراین عدم برخورداری از بیت المال و ثروت این کشور به صورت برابر به خودی خود توسعه نا متوازن را می آورد و به خودی خود حتما شهروندی را به طبقات مختلف اجتماعی تقسیم می کند.اینها راه دارد و اینگونه نیست که ما تصور کنیم جزو رویا های جامعه بشری است،نخیر امروز در دنیا با حذف ارث از دارایی های اشخاص و خانواده ها مثل کشور های اسکاندیناوی و کشور انگلستان که چند سالی است در این راستا دارد قدم بر می دارد به آرمان شهر خودشان نزدیک شدند و عبور کردند،امروز اگر در کشور های اسکاندیناوی دستگاه قضایی سالمی دارند آن دستگاه قضایی توسعه یافته در قبال سیاست های درست اقتصادی و سیاسی رقم خورده و وجود طبقات برابر و وجود حقوق های برابر همه نشان دهنده این است که می شود کشور را نزدیک کرد به یک یا دو طبقه برابر و دهک های در آمدی و از قبال یکسان سازی دهک های در آمدی مردم حداقل در حوزه مالی و اجتماعی احساس کنند هم درجه هستند و شهروندی یکسان دیده می شوند.

به نظر شما ما چه نقاطی ضعفی را در حوزه اجتماعی و توسعه فراگیر غیر تبعیض آمیز در کشور داریم؟

جامعه به هر حال زنده است و همه مردم یک کشور باید احساس کنند مناسبات شان با دولت ها چگونه است.چه چیزی به دولت می دهند و چه امکاناتی دریافت می کنند.بعنوان نمونه در کشور خودمان مسئولین حوزه اقتصادی و حالا مصداق مالیات ها در چند سال گذشته ابراز خوشبختی کرده اند از اینکه توانستند تمامی برنامه سالیانه را محقق کنند و مالیات ها آنطور که بر آورد شده بود وصول شده.خوب مردم باید در قبال این رقم بالایی که از مالیات ها کسب شده احساس رفاه کنند و خدمات بگیرند،آیا واقعا این را مردم دریافت می کنند؟! نه چنین اتفاقی نیافتاده ولی در قیمت وسایل حمل و نقل عمومی و همگانی و در بیمارستان ها قیمت ها روز به روز افزایش پیدا می کند،مردم سوال می کنند پس این مالیات ها در کجا هزینه می شود.اینکه در کجا هزینه می شود و اینکه نتوانسته پاسخ لازم را بدهند یعنی نتوانسته آیم مناسبات لازم را برقرار کنیم و مردم احساس می کنند که از خدمات به دور هستند و دولت قادر به ارائه خدمات در حوزه بهداشت و آموزش غیره نیست.مالیات و خدمات با هم رابطه الاکلنگ دارند،هر چقدر که مالیات کسب شود باید به مردم خدمات داد.

برای اینکه بتوانیم احساس رضایتمندی اجتماعی را افزایش دهیم دولت و حاکمیت باید چه رویکرد هایی داشته باشند؟

رضایتمندی یک ملت زمانی افزایش پیدا می کند که حاکمان آن ملت یعنی مسئولیت دولتی و حکومتی صادقانه با مردم رفتار کنند و اقدام به شفاف سازی کنند.ما زمانی می توانیم بگوییم مردم رضایت دارند که ببینند مسئولین با یکدیگر حداقل صادق هستند،جریانات سیاسی برای اینکه قدرت پیدا کنند به صورت ناجوانمردانه و یا به صورت تهمت یکدیگر را تخریب نمی کنند.ما در سال های اخیر با بسیاری از تهمت ها و افشاگری ها مواجه بودیم، وقتی مردم این افشاگری ها را در مجلس بر علیه همدیگر می بینند،وقتی مردم می بینند که به سهولت یک فرد برای یک انتقاد کوچک راهی زندان می شود، اعتماد از بین می رود و خود به خود نارضایتی به وجود می آید.زمانی این نارضایتی شدت می گیرد که مردم می بینند در حالی که ما تحت فشار هستیم و وارد جنگ اقتصادی شدیم، میلیارد ها ثروت این مملکت با اختلاس،پورسانت گرفتن و ده ها فساد اقتصادی رقم می خورد و ثروت مردم غارت می شود،در این صورت نارضایتی به شدت افزایش پیدا می کند.برای اینکه این نارضایتی ها حداقل کنترل شود، لازمه آن این است که ابتدا بطور کلی پالایش از سوی خود مسئولین شروع شود و امکان ارائه سایر دیدگاه ها در حوزه های بین المللی،اقتصادی فراهم شده و بهترین گام برای مسائل اجتماعی برداشته شود.واقعا در سیاست های کلان ما به مردم رجوع نمی کنیم و تصمیم می گیریم و کشور دچار فراز و نشیب های سختی می شود که قطعا این به اعتماد مردم آسیب می زند.

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.