زیارتنامه؛ ابزارتربیتی امام هادی(ع)
آرمان شرق-گروه جامعه:امامان باقر و صادق (علیهمالسلام) از فرصت درس و بحث در راستای تئوریزه کردن عقاید صحیح دینی و تفسیر علوی از اسلام محمدی استفاده کردند، امام هادی(ع) نیز در کنار دعا، زیارتنامههایی را تعلیم دادند که علاوه بر نقش هدایتگری به نوعی در تکمیل مبانی اعتقادی امامیه نقشی بیبدیل داشت.
زیارتنامه؛ ابزارتربیتی امام هادی(ع)
عظیم محمودآبادی
امام هادی (ع) گذشته از مسائل سیاسی – اجتماعی عصر خود با مباحث فکری – عقیدتی نیز مواجه بودند. ایشان در این عرصه نیز با روشنگریهای خود تداوم تفسیر اهلبیت(ع) از اسلام نبوی (ص) را تضمین کردند.
در دوران امام هادی(ع) از قضا منازعات و مناقشات کلامی بسیار جدی و گستردهای در میان مذاهب و فرق مختلف اسلامی جاری بود که حضور عالمانه و روشنگرانه ایشان اهمیت بسیار بالایی در تنظیم و تدوین عقاید امامیه داشت. گستره این منازعات کلامی از اختلافات درون شیعی – بر سر اعتقادات و باورهای دینی- را شامل میشد تا مباحثی که در طیفهای مختلف اهل سنت در جریان بود که در یک صورتبندی کلی میتوان به نزاعهای اشاعره و معتزله اشاره کرد.
اما ابتدا به منازعات کلامی درون شیعی و نحوه برخورد امام هادی(ع) با آن میپردازیم.
چنانکه پیشتر اشاره شد در مورد پذیرش امامت حضرت هادی(ع) اختلاف نظری میان هیچیک از علما و بزرگان امامیه پدید نیامد و تمام شیعیانی که از انشعابهای قبلی به سلامت گذشته بودند، بدون هیچ شکوشبههای ولایت و امامت ایشان را پذیرفتند. اما برخی منازعات و اختلافات عمیق فکری – عقیدتی که در میان شیعه ریشه دوانده بود و سابقه آن به عصر امامان باقر و صادق علیهما السلام میرسید، در دوران امام هادی(ع) نیز مجددا سر برآورده و بار دیگر به بحرانی جدی در جامعه شیعه تبدیل شد. مهمترین این معضلات فتنه غلات شیعه بود که ظهور جدی آن از زمان امام باقر(ع) شروع شد و پس از آن در دوره امام صادق(ع) به اوج رسید تا جایی که از جمله مهمترین اقدامات صادقین علیهما السلام را باید تلاش ایشان در پیراستن عقاید تشیع امامی از باورهای باطل این فرقههای ضاله دانست.
فتنه غلات
غالیان در واقع گروهی بودند که در حاشیه جامعه شیعه شکل گرفتند و در زمان امام صادق(ع) رسما به یک معضل جدی برای مذهب اهل بیت تبدیل شدند. غلات به موازات اینکه در طول زمان به فرقهها و گروههای کوچکتر و متفاوت با یکدیگر تبدیل شدند در تولید و ترویج باورهای انحرافی نیز موفقیتهایی را به دست آوردند و توانستند برخی شیعیان و حتی گاه برخی از علمای بزرگ و صحابه خاص ائمه را نیز گرفتار عقاید باطل خود کنند. غالیان در زمان امام صادق(ع) هرچند به امامت ایشان باور داشتند اما با ارایه تفسیر و درکی غیر اصولی از تشیع – که با مبانی توحیدی امامیه در تناقض و بلکه تضاد بود و ریشه در آموختههای عالمان این فرقهها از آیینهای گنوسی رایج در بینالنهرین داشت – تا آنجا پیش رفتند که رسما مورد طرد و بلکه تکفیر ایشان (امام صادق) قرار گرفتند. هرچند بسیاری از پیروان غلات در دورههای بعدی از شاخه امامیه جدا و به گروههای منشعب از شیعه پیوستند اما آنها همچنان در حاشیه جامعه تشیع امامی حضور داشتند و به ترویج عقاید باطل خود میپرداختند.
مرزبندی امام هادی(ع) شیعه با غالیان
فتنه غلات در سالهای بعد هم ادامه یافت تا زمان امام هادی(ع) که شاید بتوان گفت در تولید عقاید انحرافیشان پیشرفتهتر هم شده بودند. یکی از مهمترین اقدامات امام هادی(ع) ایجاد مرزبندی بسیار روشن با این فرقه ضاله بود. ایشان، مرزبندی امامیه را با غلات شیعه، به وسیله وکلا و نمایندگانی که تعیین کرده بودند ابلاغ و از نفوذ آنها و ایجاد انحراف در مسیر اصلی تشیع جلوگیری میکردند. ایشان در درجه اول به تربیت رُوات و محدثانی پرداختند که انتقالدهنده آرا و احادیثشان به پیروان مذهب اهل بیت(ع) باشند. چنانکه امروز، نزدیک به یکصد و نود صحابی راوی آن حضرت برای ما شناخته شدهاند که از حدود یکصد و هشتاد نفرشان، احادیثی در ابواب مختلف در کتب شیعه موجود است که هماکنون در دسترس ما قرار دارد. (۱)
وکلا و نمایندگان امام
در این بحران عقیدتی که در حال نفوذ به جامعه شیعه بود، وکلا و نمایندگان امام هادی، نقش بسیار تعیینکنندهای داشتند. همچنین امام هادی(ع) موفق به تربیت وکلا و نمایندگانی شده بودند که در سازماندهی تشیع نقش بسزایی را زیر نظر مستقیم ایشان ایفا کردند. این وکلا رسما شبکهای مبارزاتی و زیرزمینی را به اذن و بلکه به امر ائمه تشکیل داده بودند و همچنین مسائل مالی و انتقال پول از شیعیان به امام یا کسانی که امام آنها را معین کرده بود را برعهده داشتند؛ کسانی که به عنوان وکیل از سوی امام رضا (ع) و پس از ایشان امام جواد(ع) و سپس امام هادی(ع) مسوولیتِ ایجاد و تنظیم ارتباط میان امام و شیعیان را برعهده داشتند.
این نمایندگان علاوه بر گردآوری خمس و ارسال آن برای امام، در معضلات کلامی و فقهی نیز نقش موثری داشته و در ایجاد نوعی توافق عمومی بر سر مسائل مهم اعتقادی – کلامی، فقهی و حتی تعیین جانشین هر امام میان شیعیان مناطق مختلف، از موقعیت محوری و تعیینکننده برخوردار بودند. البته شبکه وکلا هم مشکلات خاص خود را داشت. گذشته از تعقیب و آزار یا زندان و قتلشان توسط ماموران حکومت، گاه آنها دچار انحراف از خط امام(ع) میشدند که طبیعتا مورد تکذیب آن حضرت قرار میگرفتند و شخص دیگری را به جای وی تعیین میکردند.
نظام ولایت بر مبنای سازمان وکالت
در مجموع نظام ولایت – بر مبنای سازمان وکالت و نمایندگی – نقش کلیدی و موثری در تثبیت موقعیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی شیعه ایفا کرد.
براساس پژوهش جاسم حسین (پژوهشگر تاریخ اسلام و اهل عراق) شهرهای مورد نظر برای تعیین وکلا را میتوان به چهار منطقه کلی صورتبندی کرد.
۱) بغداد، مدائن، سواد و کوفه
۲) بصره و اهواز
۳) قم و همدان
۴) حجاز، یمن و مصر (۲)
پیراستن امامیه از عقاید غالیانه
امام هادی(ع) از طریق نمایندگان و وکلای خود – که در مناطق فوقالذکر تعیین شده بودند – از سرریز شدنِ انحرافاتِ غالیان به جامعه امامیه جلوگیری میکردند. برای نمونه از مدتها پیش، در میان غلات باب شده بود که با ارایه تفاسیری شاذ از برخی آیات قرآن درصدد انتقال عقاید باطل و انحرافی خود به پیروان مذهب اهل بیت باشند. از همان اوانِ کارِ ایشان، امامان باقر و صادق علیهمالسلام در برابر امواج انحرافی ایشان ایستادند و در مواردی حتی حکم به تکفیرشان دادند و ائمه بعدی نیز جلوگیری از توسعه عقاید باطل این فرقه ضاله و ممانعت از تسریاش به متن و بطن جامعه شیعه را یکی از اصلیترین پروژههای خود قرار داده بودند.
امام هادی(ع) نیز به فراخور نضج گرفتن فرقههایی نظیر نُصیریه و سایر گروههای غالی، شدیدا به مخالفت با تاویلات انحرافی ایشان از برخی آیات قرآن پرداختند و با بیان «لیس هذا مِن دینِنا فاعتزِلهُ؛ اینگونه تاویلات از دین ما نیست از آن پرهیز کنید» (۳) رسما آنها را مورد طرد مکتب اهل بیت علیهمالسلام اعلام کردند.
دستور امام هادی(ع) بر قتل غالیان شیعه
علاوه بر اینها حتی در مواردی برخورد شدیدتر امام با عناصر اصلیتر این انحراف درون شیعی که تبدیل به معضلی عقیدتی شده بود نیز گزارش شده است؛ چنانکه در روایتی که در رجال کشّی آمده است محمدبن حسکه و قاسم یقطینی به لسانِ امام هادی(ع) مورد لعن و نفرین قرار گرفتند و حتی امام در پاسخ به نامههایی از ابراهیم بنشیبه و سهل بنزیاد، دستور دادند به هر یک از این دو نفر (محمدبن حسکه و قاسم یقطینی) دسترسی پیدا کردید، بیدرنگ به قتلشان اقدام کنید. (۴)
انحراف غلات البته محدود به مسائلی از قبیل تاویلات منحرفانه آیات قرآن نبود بلکه در میانشان بودند کسانی و جریاناتی که برای ائمه شأن الوهی و برای خودشان شأن نبوت قائل بودند! چنانکه ابوالخطاب سردسته این فتنه در زمان امام صادق(ع) بود؛ «محمدبن ابی زینب مِقلاص اسدی، ملقب به برّاد اجْدع که در منابع از او به عنوان بنیانگذار فرقه غالی «خطّابیه» یاد شده است و باید او را در زمره انقلابیون آغاز عصر عباسی به شمار آورد. همچنین از وی به عنوان یکی از پایهگذاران اسماعیلیه و نیز در شمار مرتبه «ابواب» در سلسله مراتب مقدس نُصیریه نام بردهاند. ابوالخطاب که فردی از غلات بود در زمان امام صادق(ع)، مدعی تناسخ و حلول روح امام در خودش شده بود»! (۵)
«به روایت سعد اشعری، ابوالخطاب و همراهانش که ۷۰ نفر بودهاند در مسجد کوفه گرد آمده، اظهار زهد و تنسک میکردهاند و هر فردی از آنان در کنار ستونی از ستونهای مسجد مینشسته، مردم را پنهانی به مسلک خود فرا میخوانده است. ابوحاتم رازی نیز نقل کرده است که اینان در دعوت خود، مردم را به سوی امام صادق(ع) فرا میخواندهاند. به هر روی چنانکه سعد اشعری افزوده است، خبر آنان به عیسی بن موسی والی کوفه رسید. صورت گزارش چنین بود که اینان اباحی شده، مردم را به نبوت ابوالخطاب میخوانند و اجتماع آنان در مسجد تصنّعی و برای ظاهرسازی است. آنگاه عیسی بن موسی گروهی را برای دستگیری آنان به جانب مسجد گسیل کرد و چون خطابیان تن به تسلیم ندادند، در پی جدالی سخت همه آنان کشته شدند و ابوالخطاب خود به اسارت رفت. پس او را نزد عیسی بن موسی بردند و در دارالرزق، بر کرانه فرات گردن زدند و پیکر او و اصحابش را بر صلیب کشیدند. پس از چندی پیکرها را سوزانیدند و سر آنان را برای منصور خلیفه عباسی فرستادند».(۶)
در زمان امام هادی(ع) نیز امثال فارس بنحاتم قزوینی و ابن بابای قمی بودند که چنین ادعاهای واهی را مطرح میکردند؛ «امام ضمن نامهای که در آن از ابنبابای قمی بیزاری جستهاند، فرمودند: او گمان برده است که من او را به نبوت برانگیختهام و او باب من است. سپس خطاب به شیعیان میفرماید: اگر توانستید او را بکشید».(۷)
گزارشهایی مبنی بر اباحهگری غالیان!
محمدبن نُصیر نُمیری نیز از غلات شیعه بود که ادعای نبوت کرد. او پایهگذار فرقه نُصیریه (یا نُمیریه) است. محمد بن نُصیر با امام دهم و یازدهم معاصر بود. به اعتقاد فرقه نُصیریه بعد از غیبت امام مهدی (ع)، محمد بن نصیر نمیری – که بنا به اعتقاد نصیریه باب امام حسن عسکری(ع) بود – با انتقال امامت به امام دوازدهم، همچنان باب امام غایب باقی ماند. (۸)
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که بنا بر گزارشهای تاریخی تنها مساله غلات، انحرافات عقیدتیشان نبوده بلکه گروههایی از آنها به حلیت بسیاری از محرمات قائل و مروج نوعی اباحهگری بودند. البته همچنان بیم آن وجود دارد که ممکن است این گزارشها با نوعی اغراق مخالفان کلی تشیع همراه شده باشد هرچند به نظر میرسد دستکم تا حدودی واقعیت هم داشته باشد.
برای نمونه درباره محمدبن نُصیر گفتهاند که وی قائل به تناسخ و ربوبیت امام هادی(ع) و همچنین معتقد به جواز نکاح با محارم و ازدواج مرد با مرد بوده!! و ادعا داشت که از طرف امام هادی(ع) به نبوت مبعوث شده است! (۹)
حال وضعیتی را در نظر بگیرید که از سویی – چنانکه پیشتر اشاره شد- متوکل عباسی رسما سیاست خدشهدار شدن آبروی امام هادی(ع) را دنبال میکند و به دنبال این است که هر طور شده ایشان را – نستجیربالله – شریک در فسق خود نشان دهد و در این راه حتی از نسبت خویشی برخی افراد ضعیفالنفس با امام(ع) سوءاستفاده میکند و از سوی دیگر گروههایی هستند که با طرح برخی عقاید فاسد و شرکآمیز، در عمل هم اباحهگری در پیش گرفته و خود را منسوب به اهل بیت علیهمالسلام و نیابت امام هادی(ع) میکنند! به اینها اضافه کنید اقدامات تحریکآمیز برخی دشمنان شیعه را در دامن زدن به این مسائل تا جایی که برای تشدید نزاعهای درون شیعی، حتی دست به ساخت فرقههای جعلی نیز زدند؛ «روایتی از کشّی در دست است که بهطور آشکار نشان میدهد یکی از اصحاب فرق، مذاهبی به نامهای زُراریه، عمّاریه، یعفوریه از پیش خود ساخت و هر یک از آنها را به یکی از اصحاب بزرگ امام صادق(ع) – زراره، عمّار ساباطی و ابن بییعفور – نسبت داد. با این هدف که تفرقهگرایی شدیدی را میان شیعه نشان دهد».(۱۰)
زیارتنامه و تئوریزه کردن عقاید شیعی به وسیله آن
یکی از مهمترین ابزارها و امکانات امام هادی(ع) برای مقابله با این انحرافاتِ پدید آمده در جامعه شیعه تدوین زیارتنامه بود. زیارتنامههایی که در واقع برخی از آنها را میتوان مرامنامه تشیع دانست. متنهایی که حاوی نوعی امامشناسی مبتنی بر عقاید امامیه است بهطوریکه ائمه را به لحاظ اعتقادی در همان جایگاهی قرار میدهد که خداوند قرار داده است؛ نه از آن مرتبه فراتر میبرد و نه فروتر و هر نوعی لغزش به یکی از طرفین را مساوی با ضلالت و گمراهی معرفی میکند. چنانکه در «زیارت جامعه کبیره» که قدیمیترین منبع موجود آن، آثار شیخ صدوق – محدث بزرگ قرن چهارم (۳۸۱-۳۰۶ق) – است به این مهم تصریح دارد: «فالراغِبُ عنْکمْ مارِقٌ و اللازِمُ لکمْ لاحِقٌ و الْمُقصِّرُ فِی حقِّکمْ زاهِقٌ و الْحقُّ معکمْ و فِیکمْ و مِنْکمْ و إِلیکمْ و أنْتُمْ أهْلُهُ و معْدِنُهُ و مِیراثُ النُّبُوهِ عِنْدکمْ؛ پس کسی که از شما روی برتابد از دین خارج میشود و کسی که ملازم شما گردد به شما میپیوندد و کسی که در حقّ شما تقصیر روا دارد به مهلکه میافتد و حق با شما و در خاندانِ شما و از جانب شما و بازگردنده به سوی شما است و شما اهلِ آن و معدن آنید و میراث نبوت نزد شما و …» (۱۱)
این زیارتنامه در چند اثر مهم شیخ صدوق از جمله «من لا یحضره الفقیه»، «التّوحید» و همچنین «عُیوُنُ أخْبارِ الرّضا(ع) » – باب ۶۸، تحت عنوان «زیارهاخری جامعه للرّضا علی بنموسی علیهماالسلام و لجمیع الائمه علیهم السلام؛ زیارتِ دیگری برای حضرت علیبن موسیالرضا و همه امامان علیهمالسّلام» – آمده که آغاز آن چنین است: «حدّثنا علِی بْنُ احْمد بْنِ مُحمّدِ بْنِ عِمْران الدّقّاقُ و مُحمّدُ بْنُ احْمد السِّنانِی و علِی بْنُ عبْدِالله الْورّاقُ و الْحُسینُ بْنُ اِبْراهِیم بْنِ احْمد بْنِ هِشامٍ الْمُکتِّبُ قالُوا حدّثنا مُحمّدُ بْنُ ابِی عبْدِالله الْکوفِی و ابُو الْحُسینِ الْاسدِی قالُوا حدّثنا مُحمّدُ بْنُ اِسْماعِیل الْمکی الْبرْمکی قال حدّثنا مُوسی بْنُ عِمْران النّخعِی قال: قُلْتُ لِعلِی بْنِ مُحمّدِ بْنِ علِی بْنِ مُوسی بْنِ جعْفرِ بْنِ مُحمّدِ بْنِ علِی بْنِ الْحُسینِ بْنِ علِی بْنِ ابِی طالِبٍ(ع) علِّمْنِی یا ابْن رسُولِالله قوْلًا اقُولُهُ بلِیغاً کامِلًا اِذازُرْتُ واحِداً مِنْکمْ قال إذا صرت إلی الباب فقف و اشهد الشهادتین و أنت علی غُسل فإذا دخلت و رأیت القبر فقف و قلالله أکبر ثلاثین مره ثم امشِ قلیلا و علیک السکینه والوقار وقارِبْ بین خطاک ثم قِف و کبِّرالله عز و جل ثلاثین مره ثم ادْنُ من القبر وکبرالله أربعین مره تمام مائه تکبیره ثم قل السلامُ علیکمْ یا أهْل بیتِ النُّبُوه و موْضِع الرِّساله و مُخْتلف الْملائِکه و مهْبِط الْوحْی و معْدِن الرحْمه و خُزان الْعِلْمِ و مُنْتهی الْحِلْمِ و أُصُول الْکرمِ و قاده الْأُممِ و أوْلِیاء النِّعمِ و عناصِر الْأبْرارِ و دعائِم الْأخْیارِ و ساسه الْعِبادِ و أرْکان الْبِلادِ و أبْواب الْإِیمانِ و أُمناء الرحْمنِ و سُلاله النبِیین و صفْوه الْمُرْسلِین و عِتْره خِیره ربِّ الْعالمِین؛ موسیبن عمران نخعّی گوید: از حضرت هادی امام علیالنّقی (علیهاسلام) درخواست نمودم که زیارتی بلیغ به من بیاموز که هریک از امامان را با آن زیارت کنم، فرمود: وقتی به درِ حرم رسیدی، بایست و شهادتین را بگو در حالی که غسل داشته باشی و وقتی داخل شدی و چشمت به قبر افتاد بایست و سیبار بگو: «الله اکبر». سپس آرام آرام گامِ کوتاه بردار و با کمال سنگینی و آرامش پیش برو تا در برابر قبر رسی، آنگاه بایست و باز سیبار دیگر تکبیر بگو و به قبر نزدیک شو و در اینجا چهل بار دیگر تکبیر را تکرار کن تا یکصدبار تمام شود، آنگاه بگو: «سلام و رحمت و برکاتِ خداوند بر شما ای خاندان نبوت و موضع رسالت و محل آمد و رفت فرشتگان و جایگاهِ نزول وحی و معدن رحمت و خزانهدارانِ علم و آخرین درجاتِ حِلم و اصول کرم و رهبران امت و اولیاءِ نعمتها و عناصر ابرار و سران و سروران خوبان و تدبیرکنندگانِ شوون بندگان و ارکان بلاد و دروازههای شهر ایمان و امناءِ رحمان و فرزندان پیامبران و برگزیدگانِ مرسلین و عترت پیامبر، برگزیده پروردگار جهانیان. …». (۱۲)
همانطور که مشاهده شد، زیارتنامه فوق در عین تاکید بر شأن و منزلت اهل بیت(ع) اما در آغاز با اذکار توحیدی (صد مرتبه گفتن الله اکبر) آغاز میشود. علاوه بر آن در برخی منابع دیگر ذکر «اشهدُان لا الله اِلا الله وحدهُ لا شریک لهُ و اشهدُ ان مُحمدًا عبدُهُ و رسُولُهُ؛ گواهی میدهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه و شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمد بنده و فرستاده اوست» نیز در آغاز متن زیارتنامه وارد شده است. در متن این زیارتنامه نیز صرفا بر اینکه ائمه، عترت پیامبر (برگزیده پروردگار جهانیان)، «خزانهدارانِ علم»، «آخرین درجاتِ حِلم»، «امناء رحمان»، «دروازههای شهر ایمان» تصریح و تاکید شده است و میان این فقرات هیچ قرابتی با آنچه از غلاتی نظیر فرقههای خطّابیه و نصیریه نقل شد وجود ندارد.
شاید بتوان گفت زیارتنامه برای امام هادی(ع) کارکردی تعلیمی- تربیتی داشته است. در واقع همانطور که امام سجاد(ع) در دوره اختناق شدید حکومت ولیدبن عبدالملک، از دعا به عنوان سلاح و ابزاری برای آنچه به زبانی دیگر مجال بیان نداشت بهره گرفتند، امامان باقر و صادق (علیهمالسلام) از فرصت درس و بحث در راستای تئوریزه کردن عقاید صحیح دینی و تفسیر علوی از اسلام محمدی استفاده کردند، امام هادی(ع) نیز در کنار دعا، زیارتنامههایی را تعلیم دادند که علاوه بر نقش هدایتگری به نوعی در تکمیل مبانی اعتقادی امامیه نقشی بیبدیل داشت.
فهرست ارجاعات
۱- حیات فکری – سیاسی امامان شیعه (ع)، رسول جعفریان، نشر علمی، چاپ سوم؛ ۱۳۹۳، ص۶۳۰
۲- تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، جاسم حسین، ترجمه سید محمدتقی آیتاللهی، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم؛ ۱۳۷۷، ص۱۳۷
۳- حیات فکری – سیاسی امامان شیعه (ع)، رسول جعفریان، نشر علمی، چاپ سوم؛ ۱۳۹۳، ص۶۴۷، به نقل از رجال کشی، ص۵۱۷
۴- همان
۵- مقاله «ابوالخطاب»، مقاله حسن انصاری، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ۲۱/۳/۱۳۹۹
۶- همان
۷- حیات فکری – سیاسی امامان شیعه (ع)، رسول جعفریان، نشر علمی، چاپ سوم؛ ۱۳۹۳، ص۶۴۸، به نقل از رجال کشی، ص۵۱۸
۸- مقاله «خصیبی، حسین»، سمیه ربیعی، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ۲۲دی ۱۳۹۸
۹- حیات فکری – سیاسی امامان شیعه (ع)، رسول جعفریان، نشر علمی، چاپ سوم؛ ۱۳۹۳، ص۶۴۸، به نقل از رجال کشی، صص۵۲۲-۵۲۱
۱۰- همان، ص۶۳۶
۱۱- عُیوُنُ أخْبارِ الرّضا(ع)، شیخ صدوق، ترجمه محمد رحمتی شهرضا، انتشارات پیام علمدار، چاپ اول؛ ۱۳۹۰، جلد دوم، باب ۶۸، ص۳۱۷
۱۲- همان، ص۳۱۵
شاید بتوان گفت زیارتنامه برای امام هادی(ع) کارکردی تعلیمی – تربیتی داشته است. در واقع همانطور که امام سجاد(ع) در دوره اختناق شدید حکومت ولیدبن عبدالملک، از دعا به عنوان سلاح و ابزاری برای آنچه به زبانی دیگر مجال بیان نداشت بهره گرفتند، امامان باقر و صادق (علیهمالسلام) از فرصت درس و بحث در راستای تئوریزه کردن عقاید صحیح دینی و تفسیر علوی از اسلام محمدی استفاده کردند، امام هادی(ع) نیز در کنار دعا، زیارتنامههایی را تعلیم دادند که علاوه بر نقش هدایتگری به نوعی در تکمیل مبانی اعتقادی امامیه نقشی بیبدیل داشت.
غالیان در واقع، گروهی بودند که در حاشیه جامعه شیعه شکل گرفتند و در زمان امام صادق(ع) رسما به یک معضل جدی برای مذهب اهل بیت تبدیل شدند. غلات به موازات اینکه در طول زمان به فرقهها و گروههای کوچکتر و متفاوت با یکدیگر تبدیل شدند در تولید و ترویج باورهای انحرافی نیز موفقیتهایی را به دست آوردند و توانستند برخی شیعیان و حتی گاه برخی از علمای بزرگ و صحابه خاص ائمه را نیز گرفتار عقاید باطل خود کنند. غالیان در زمان امام صادق(ع) هرچند به امامت ایشان باور داشتند اما با ارایه تفسیر و درکی غیر اصولی از تشیع – که با مبانی توحیدی امامیه در تناقض و بلکه تضاد بود و ریشه در آموختههای عالمان این فرقهها از آیینهای گنوسی رایج در بینالنهرین داشت – تا آنجا پیش رفتند که رسما مورد طرد و بلکه تکفیر ایشان (امام صادق) قرار گرفتند. هرچند بسیاری از پیروان غلات در دورههای بعدی از شاخه امامیه جدا و به گروههای منشعب از شیعه پیوستند اما آنها همچنان در حاشیه جامعه تشیع امامی حضور داشتند و به ترویج عقاید باطل خود میپرداختند
امام هادی(ع) از طریق نمایندگان و وکلای خود از سرریز شدنِ انحرافاتِ غالیان به جامعه امامیه جلوگیری میکردند. برای نمونه از مدتها پیش، در میان غلات باب شده بود که با ارایه تفاسیری شاذ از برخی آیات قرآن درصدد انتقال عقاید باطل و انحرافی خود به پیروان مذهب اهل بیت باشند. از همان اوانِ کارِ ایشان، امامان باقر و صادق علیهمالسلام در برابر امواج انحرافی ایشان ایستادند و در مواردی حتی حکم به تکفیرشان دادند و ائمه بعدی نیز جلوگیری از توسعه عقاید باطل این فرقه ضاله و ممانعت از تسریاش به متن و بطن جامعه شیعه را یکی از اصلیترین پروژههای خود قرار داده بودند
انحراف غلات البته محدود به مسائلی از قبیل تاویلات منحرفانه آیات قرآن نبود بلکه در میانشان بودند کسانی و جریاناتی که برای ائمه شأن الوهی و برای خودشان شأن نبوت قائل بودند! چنانکه ابوالخطاب سردسته این فتنه در زمان امام صادق(ع) بود؛ «محمدبن ابی زینب مِقلاص اسدی، ملقب به برّاد اجْدع که در منابع از او به عنوان بنیانگذار فرقه غالی «خطّابیه» یاد شده است و باید او را در زمرهانقلابیون آغاز عصر عباسی به شمار آورد. همچنین از وی به عنوان یکی از پایهگذاران اسماعیلیه و نیز در شمار مرتبه «ابواب» در سلسله مراتب مقدس نُصیریه نام بردهاند. ابوالخطاب که فردی از غلات بود در زمان امام صادق (ع)، مدعی تناسخ و حلول روح امام در خودش شده بود»!/اعتماد
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰