با این وجود، در نقد خوانش محدودنگر چند نکته قابل تامل است:
یک: پرسشی که به ذهن میرسد آن است که سانسور- حتی در عصر گوتنبرگ و چاپ- چقدر توانسته در دیده نشدن مطلبی اثرگذار شود؟ اگر طرفداران محدودنگر، دوران شاه را به خاطر داشته باشند و یا در دوره پهلوی، کنشگر سیاسی بوده باشند، جواب این سوال را به خوبی میدانند که رژیم پهلوی با وجود اعمال سانسورهای گسترده، تا چه حد در حذف عقاید و نظرات و دیده نشدن آرا دگراندیشان موفق بود؟
حال در عصر ارتباطات و زمانه حاکمیت پلتفرمهای متعدد، آیا سانسور و عدم اجازه پخش فیلم و نشر میتواند همراه با موفقیت باشد؟!
به اعتقاد من، نتیجه معکوس است و سبب ایجاد موج دیده شدن بیشتر هم میشود.
دو : یک سندرم قدرتمند و مشترک به نام “میل به ندیدن و نشنیدن واقعیتهای تلخ” در میان بیشتر سیاستمداران و مجریان دیده میشود. اما باید به خاطر داشت، براساس قاعدهمندی اجتماعی، اختفای حقیقت، تغییری در وجود حقیقت ایجاد نمیکند.
سه : “برادران لیلا” میتواند به عنوان یک فیلم کاملا اجتماعی در حال و هوای جامعه ایران خوانش شود. پخش اینگونه آثار، فیلمها و نوشتهها که میتواند فراهم کننده زمینهای برای طرح موضوعات و گفتگوهای اجتماعی باشد و پایههای (حتی چالشی) را برای گفتگو پدید آورد، برای داشتن یک جامعه امن و با ثبات ضروری است.
چهار: از نگاهی فرصت ساز، پخش این فیلم میتواند علاوه بر کمک به بازگشت مرجعیت رسانه به داخل، باعث شود تا صدای داخل در داخل تولید، پخش و شنیده شده و مورد گفتگو قرار بگیرد. همچنین از گرایش جامعه به “زیرآبی دیدن” پیشگیری می کند و جامعه را از حالت “پچ پچی” خطرناک به جامعه “گفتگو محور” و “قابل رویت در سطح” تبدیل میکند.
هر سیستمی، به خصوص حوزه فرهنگ و رسانه، هنر، ادبیات، کتاب و سینما اگر نتواند با مقتضیات زمان و تغییرات اجتماعی و تکنولوژیکی همگام شود محکوم به شکست است./جماران
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰