همه دروغ می گویند!

همه دروغ می گویند!

ارمان شرق- این عنوان برآمده از تکیه‌کلامی است که هاوس دایما تکرار می‌کند و حاکی از بدبینی و سوءظن او به دیگران است. هاوس معمولا این را در مورد گزارش بیماران از وضعیت‌شان و آنچه ممکن است موجب بیماری‌شان شده باشد می‌گوید ولی همان‌طورکه از محتوای این تکیه‌کلام روشن است، اختصاصی به بیماران ندارد. به گمان او، همه در حال دروغ‌گویی‌اند و این دروغ‌گویی ممکن است نه ‌فقط برای فریب دیگران بلکه برای خودفریبی نیز ظاهر شود، به گونه‌ای که از فریب دادن دیگران در کلام بگذرد و لازمه حفظ و تداوم صورتی از زندگی ما باشد.

پایان روشنفکری دینی

پایان روشنفکری دینی

ارمان شرق- «روشنفکری دینی» از آغاز با هدف و برنامه آشتی دادن دین و اقتضائات دنیای جدید / تفکر مدرن و ارائه تفسیری امروزی از دین در سپهر اندیشه ورزی ایران گفتمان / گفتمان‌های خود را در مقام داوری قرار داد. از دین می‌توان تفسیرهای متفاوت داشت کما اینکه می‌توان از تجدد هم قرائت‌های گوناگون عرضه کرد. در این چارچوب وظیفه روشنفکر دینی با وظیفه آکادمیک یک مؤرخ تفاوت‌هایی دارد. ممکن است از نقطه نظر یک مؤرخ ارائه فرضیه‌هایی که با اصلی‌ترین مفروضات / بنیان‌های اعتقادی یک دین و مذهب سازگار نیست امری کاملاً قابل دفاع باشد و لو اینکه آن فرضیه‌های آکادمیک هیچکدام نتوانند قرائن لازم را برای اطمینان بخشی در عرف اهل تاریخ فراهم کنند اما آیا روشنفکر دینی هم چنین رسالتی دارد؟

حکایت آب گل آلود و تئوری‌های توطئه

حکایت آب گل آلود و تئوری‌های توطئه

ارمان شرق- تئوری توطئه حول محور «نفع» شکل یافته است: «نفع کسانی در این بوده است که چنین رخدادی به وقوع بپیوندند.» به همین دلیل مدافعان تئوری‌های توطئه به جای این‌که تلاش کنند نشان دهند آن توطئه‌گرانِ ذی‌نفع «چگونه فلان رخداد را رقم زده‌اند»، دائم نشان می‌دهند که آن توطئه‌گران «چه سودی از رخداد می‌برند».

عللِ اُفولِ دموکراسی

عللِ اُفولِ دموکراسی

ارمان شرق- باز شدنِ فضای عمومی یک جامعه را نباید با دموکراسی اشتباه کرد. یک سیستمِ دموکراتیک با قاعده و تعددِ نهادها مدیریت می‌شود: افراد دیده نمی شوند و مبنای تصمیم گیری، اجماع سازی و قرارداد اجتماعی است.

جابه‌جایی نخبگان یا چرخش نخبگان اساس حکومت است

جابه‌جایی نخبگان یا چرخش نخبگان اساس حکومت است

ارمان شرق- اگر رسانه‌ها و کارگزاران حکومت جانبدارانه عمل کنند و امکان اصلاح ساختار حزبی و انتخاباتی را فراهم نکنند، آنچه تباه می‌شود امید شهروندان و بسته شدن همه راهکارهای اصلاح و تغییر است. سیاسی شدن کارگزاران و نهادها و حرکت همه بخش‌های هسته سخت قدرت به سمت بستن پنجره‌های مشارکت شهروندان و بی‌اثر کردن مشارکت آنها برای انحصار قدرت، ضدجمهوریت محسوب می‌شود. راهکار بی‌طرفی نهادهای حکومتی، رعایت تخصص و تعهد از نیروهای سه قوه و نظامیان و صدا و سیما و خارج نشدن از جایگاه‌ها است.

عدالت اجتماعی؛سراب یا آرمان دیرین تحقق‌پذیر؟

عدالت اجتماعی؛سراب یا آرمان دیرین تحقق‌پذیر؟

ارمان شرق- بی‌گمان در جوامعی که انسان‌ها بنا بر تعلقات سنّی، جنسیتی، نژادی، قومی، دینی، سیاسی، و اقتصادی در طبقات و اقشار گوناگونی دسته‌بندی می‌شوند آن گونه که تعلق به دستۀ خاص ممکن است موجب پیشرفت یا باعث پسرفت شود نمی‌توان سخن از دموکراسی راستین به میان آورد. ولی باید همواره به وضعیتی در آینده ‌اندیشید که شرایط زیست بهینه باید برای همگان، صرف نظر از هر گونه تعلق و تفاوت جنسیتی، قومی، دینی ، سنی و سیاسی و اقتصادی، فراهم شود و در عین حال حقوق کسانی که به هر علت استحقاق دریافت «عادلانه»ی بیشتری از امکانات را دارند تأمین و تضمین شود.

هنوز در بدیهیات مردم‌سالاری مانده‌ایم!

هنوز در بدیهیات مردم‌سالاری مانده‌ایم!

ارمان شرق- یعنی دولت به‌ معنای مدرن به‌خصوص یعنی حتی دولت از جامعه جدا می‌شود. یعنی دولت به دیگر نهادهای‌ مدنی پاسخ‌گو نیست و خود استقلال پیدا می‌کند و نظارت «نامرئی» به قول میشل فوکو پیدا می‌کند که در گذشته سابقه نداشته، در گذشته شاه را با خدم و حشم می‌دیدیم که مرئی بودند ولی الان دولت مدرن قدرت و سیادت نامرئی دارد و کاملا بر جامعه حاکم می‌شود و نظارت دارد. به این معانی و مصادیق ما هنوز «دولت» نداریم، از زمان مشروطه تا به امروز!

بی‌سازمانی و بی‌سامانی سیاسی

بی‌سازمانی و بی‌سامانی سیاسی

ارمان شرق- امروز شاهد بازار سیاست و تولید محصول سیاسی بی‌سازمان و بی‌سامان هستیم، در حالی که کیفیت محصول سازمان است. این سطح از بی‌سازمانی و بی‌سامانی سیاسی، آبستن هیچ معجزه‌ای برای نجات اقتصاد و جامعه ایرانی نیست. «به خرداد پر از حادثه عادت» داشتن هم درمان‌گر نیست.

مارکسیسم روایتی رادیکال و انقلابی از روشنگری است

مارکسیسم روایتی رادیکال و انقلابی از روشنگری است

ارمان شرق- بورژوازی هنوز هم عاجز از پاسخ‌گفتن به دغدغه‌های رمانتیک‌ها است، زیرا این دغدغه‌ها مظهر خود‌پوچی‌اند. مادامی‌که چیزی به نام بورژوازی و سرمایه‌داری وجود دارد، رمانتیسم هم وجود خواهد داشت. این از نظر من همان زاویه‌ای است که رمانتیسم را باید از آن درک کرد. به علاوه، نکته‌ای که مارکس هرگز آن را در کتاب «گروندریسه» مطرح نکرد -و این تنها جنبه‌ای است که به گمانم می‌توان آن را به تفکرات مارکس درباره این موضوع اضافه کرد- به این شرح است: جریان‌های متفاوتی در متن رمانتیسم وجود دارد؛ برخی از آنها واپس‌گرا، محافظه‌کار و ارتجاعی‌اند، و به‌راستی باور دارند که بازگشت به گذشته ممکن است: یعنی احیای قرون وسطا، و بازگشت به وضعیت طبیعی، حال این وضعیت هرچه می‌خواهد باشد.

اقتصاد چپ خون تازه می‌خواهد،به دنبال بدیلی برای نئولیبرالیسم

اقتصاد چپ خون تازه می‌خواهد،به دنبال بدیلی برای نئولیبرالیسم

ارمان شرق- آخرین باری که ایدۀ «دموکراسی صنعتی» میان چپ‌های بریتانیا محبوب بود، یعنی در دهۀ ۱۹۷۰، نقش شغل در زندگی فرد چنان ارضاکننده و محوری بود که در ایام پیش از آن نظیر نداشت. کارمندی داشت جایگزین کارگری می‌شد، شغل یکی از موتورهای قوی در تحرک اجتماعی (یعنی بالا رفتن از نردبان جایگاه اجتماعی) بود، و عضویت در اتحادیه‌های قدرتمند کارگری نیز اکثریت کارکنان بریتانیایی را عادت داده بود که طرف مشورت باشند یعنی در زندگی شغلی‌شان قدری عاملیت داشته باشند