تاریخ انتشار : جمعه 26 شهریور 1400 - 7:54
کد خبر : 78344

آفت پُرگویی و وعده‌پراکنی

آفت پُرگویی و وعده‌پراکنی

آٰمان شرق- مدیران ما چه در مسئولیت‌های خُرد و چه در مسئولیت‌های بزرگ و سرنوشت‌ساز، اندیشه و روان‌شان از آلودگی بی‌ایمانی و نفاق نسبت به خدمت‌رسانی به مردم بیزار و دور است، اما نمی‌توان انکار کرد که آفت شعارزدگی و دادن وعده‌های ناشدنی، شیوه‌ی بسیاری از آن‌ها شده است که پیامدی جز کم‌ارزش‌شدن خودشان و کُندشدن پیشرفت کشور ندارد.

دولت سیزدهم، در سوم شهریورماه ۱۴۰۰، از مجلس شورای اسلامی رأی اعتماد گرفت تا در مدت ۱۴۰۰‌روز، با هماهنگی کامل و بی‌سابقه‌ای که با دو قوه‌ی دیگر حاکمیت، پیدا کرده است، کشور را اداره کند.

ایران و ایرانیان اینک در بدترین شرایط زیستی به‌سر می‌برند. برپایه‌ی نشانه‌های آشکار، نظرسنجی‌های مراکز معتبر و بررسی‌های علمی و هم‌خوانِ صاحب‌نظرانِ عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی، دوازده مورد زیر مهم‌ترین عواملی هستند که سلامت و به‌باشی مردم را به‌خطر می‌اندازند و امنیت و توسعه‌ی پایدار کشور را تهدید می‌کنند:

۱. گسترش مرگ‌بار و تمام ناشدنی ویروس کرونا با سویه‌های جهش‌یافته‌ی آن
۲. تنگناها و فشارهای معیشتی مردم (گرانی کالاهای عمومی، تورم مهارناشدنی و غیره)
۳. بیکاری
۴. اعتیاد (الکل و مواد مخدر)
۵. بحران‌های خانواده (دیرهنگامی ازدواج، ناسازگاری‌ها و درگیری‌های درون خانواده، افزایش طلاق، بی‌رغبتی به فرزندآوری)
۶. ناکارآمدی نهادهای آموزشی
۷. کاهش ارزش‌های اخلاقی
۸. تغییرات اقلیمی و زیست محیطی (خشک‌سالی، زلزله، سیل و غیره)
۹. تهدیدهای فراملّی و امنیتی
۱۰. فساد ریشه‌دار و گسترده‌ی اقتصادی (اختلاس، احتکار، رانت‌خواری و غیره‌)
۱۱. بی‌عدالتی و تبعیض اجتماعی و بی‌توجهی به حقوق مردم
۱۲. بی‌اعتمادی و کاهش سرمایه‌ی اجتماعی

به‌عنوان نمونه، مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در یک نظرسنجی ملی با روش تلفنی در آستانه‌ی تشکیل دولت جدید، نگرانی‌ شهروندان را درباره‌ی مشکلاتی که با آن‌ها مواجه هستند، جویا شده است. نتایج به‌دست‌آمده نشان می‌دهد که ۹۰.۸ درصد پاسخ‌گویان از تورم و گرانی، ۷۹.۳ درصد از بیکاری، ۷۹.۳ درصد از کاهش درآمد، ۷۵.۴ درصد از کم‌آبی و خشک‌سالی، ۶۸.۱ درصد از مسئله‌ی مسکن و تأمین اجاره، ۵۸.۶ درصد از شیوع کرونا و ۴۰.۶ درصد از مسائل مربوط به وضعیت کشور کاملاً و زیاد احساس نگرانی می‌کنند.

اگر دولت‌مردان، اراده‌ی آن را دارند که به‌راستی خدمت‌گزار مردم و آبادکننده‌ی کشور باشند و پس از پایان مسئولیت خود به‌جای سرای زرنگار، نام نیکویی از خود به‌جای گذارند باید به‌پشتوانه‌ی یافته‌های مُتقنِ پژوهشی و بهره‌گیری از عالمان دردآشنا و زمان‌آگاه، به آمایش دقیقی از وضع موجود دست زنند. اگر چنین نکنند و در مستی قدرت چندروزه از زمین و زمان بی‌خبر مانند، ضربه‌های هولناک واقعیت‌های خشک و تلخ بر آن‌ها و مسندشان و بر بنیان کشور فرود خواهد آمد. این تهدیدی توخالی از جانب نویسنده‌ای گوشه‌نشین نیست، بلکه از جمله ویژگی‌هایی است که علی(علیه‌السلام)، رساترین صوت عدالت و انسانیت و سربلندترین زمام‌دار بشری برای زمانه و جامعه‌ی ستیزنده، ستم‌کار و ناسپاس برشمرده‌اند:

نیکوکار، در آن بدکار شمرده می‌شود؛
جفاپیشه در آن سرکشی افزاید؛
از آن‌چه دانستیم سود نمی‌بریم؛
و از آن‌چه نمی‌دانیم، نمی‌پرسیم؛
و از بلایی، تا برسرمان نیامده نمی‌ترسیم! (‌نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۳۲، ترجمه‌ی سید جعفر شهیدی)

هیچ فرد آگاه و با انصافی انتظار ندارد رئیس‌جمهور، دولت‌مردان و همراهان او، تمام این مشکلات بزرگ را که زمینه‌ها و ریشه‌های گوناگونی در مدیریت‌های ناکارآمد دور و نزدیک کشور، پیچیدگی‌های روابط سازمانی و انسانی و ناهمسویی‌های برخی سیاست‌های بین‌المللی دارند، در دوران مسئولیت خود رفع کنند، اما مردم امیدوار و چشم‌ به ‌راهند که از فراوانی و شدت این بحران‌ها و آسیب‌های زندگی‌سوز و توان‌فرسا کاسته شود و فروغ امید و اعتماد، افق زندگی خود و فرزندان‌شان را روشن و تابناک سازد. بالابودن شاخص‌های تندرستی، به‌باشی، امنیت، توسعه‌ی اقتصادی و سرمایه‌ی اجتماعی در گرو حکم‌روائی خوب است.

بانک جهانی به‌عنوان یکی از نهادهای بین‌المللی معتبر برای اولین‌بار در گزارشی آموزنده که در سال ۱۹۸۹ منتشر کرد، حکم‌روائی خوب را به‌عنوان ارائه‌ی خدمات عمومی کارآمد، نظام قضایی قابل اعتماد و نظام اداری پاسخ‌گو، تعریف کرد. کافمن و همکاران او؛ با استناد به مطالعات متعدد، شش شاخص را برای حکم‌رانی مطلوب برشمرده و توضیح داده‌اند.

۱. کنترل و مهار فساد: از نظر گونارمیردال، فساد به تمام شکل‌های گوناگون، انحراف یا اِعمال قدرت شخصی و استفاده‌ی نامشروع از مقام و موقعیّت شغلی است. بانک جهانی، فساد را سوءاستفاده از اختیارات عمومی برای منافع شخصی یا گروهی تعریف کرده است.

۲. اثربخشی و کارآمدی: توانایی دولت در تدوین و اجرای سیاست‌های صحیح. اثربخشی بُعد کیفی بهره‌وری است و پیوند نزدیک با کیفیت و توان کاری نیروی انسانی دارد.

۳. ثبات سیاسی (فقدان خشونت): مراد از ثبات سیاسی، قاعده‌مندی و نهادمندی‌ سیاسی و قابل‌پیش‌بینی‌بودن رفتار سیاسی در آینده است. برگزیده‌شدن دولت از طریق انتخابات آزاد و حکومت بر اساس قانون، نشان‌گر و تداوم‌بخش ثبات سیاسی است.

۴. کیفیت قوانین و مقررات: توانایی دولت در تدوین و اجرای خط‌مشی‌ها و تنظیم آن‌ها در جهت دست‌یابی و بهبود توسعه‌ی بخش‌های خصوصی و نیز فراهم‌آوردن قانون، نظم و محافظت از حقوق مالکیت.

۵. حاکمیت قانون: تضمینِ اجرا و اِعمال قانون آن‌چنان که هست. به‌عبارت دیگر، اجرای قانون مستقل از اراده‌ی قانون‌گذار و مجری آن باشد و حتی قانون‌گذار نیز تحت نفوذ اجرای قانون تدوین‌شده از جانب خود قرار گیرد.

۶. حق اظهارنظر و پاسخ‌گویی: نهادها، سازمان‌ها و موسسه‌های دولتی در چارچوب قانونی و زمانی مشخص باید در برابر اعضا خود و مراجعان، پاسخ‌گو باشند. حق اظهارنظر شهروندان و پاسخ‌گویی دولت‌مردان، بیان‌گر جنبه‌های مختلف آزادی‌های مدنی و حقوق سیاسی و لازمه‌ی دموکراسی است.

تحقق این شاخصه‌ها جز با مدیریتی علمی، جدّی و پویا صورت نمی‌گیرد و می‌دانیم که مدیریت غیر «هیئتی» چهار عنصر اساسی؛ برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، رهبری و هدایت و نظارت و کنترل دارد.

مدیریت هیئتی، کم‌بُنیه از مطالعات و بررسی‌های علمی، ناآگاه از نیروهای توان‌مند، برای سپردن مسئولیت‌های خطیر به آن‌ها، ضعف سنجش‌ها و ارزیابی‌های راه‌گشا و به‌تعبیری مدیریتِ روزمرگی، تداعی معانی (بیان یک موضوع، تصمیمی را تداعی می‌کند و به عمل می‌رساند!)، آشناگماری و گپ‌وگفت‌های طولانی و به‌خصوص سخن‌پراکنی‌های آکنده از شعار است.

توضیح دقیق این کاستی‌ها نیاز به بهره‌گیری از کارشناسان و صاحب‌نظران دانشمند و با تجربه‌ی حوزه‌ی مدیریت‌های کلان دارد که امیدواریم همه‌ی زمامداران در هر سطحی که هستند به آن اهتمام ورزند.

در این مجال کوتاه، به یک آفت مزمن، دامن‌گستر و زیان‌آور که سال‌هاست مدیران ارشد کشور به آن دچار هستند و هرکس که دایره‌ی مسئولیت‌های بزرگ قرار گیرد، انگار نمی‌تواند از چنبره‌ی ویران‌گر آن رهایی یابد اشاره می‌کنم و آن، دادن وعده‌های بدون پشتوانه است. نه در شاخص‌های حکم‌روائی خوب و نه در عناصر مدیریت، عنوان «سخن‌رانی‌کردن، شعارپراکنی و وعده‌دادن پیش از عمل» را نمی‌بینیم! هرچه هست مطالعه، مشورت، برنامه‌ریزی، تصمیم‌گیری و اقدام و عمل است.

قرآن کریم سخن‌گفتن از چیزی را که به آن عمل نمی‌شود، ناپسند و موجب خشم عظیم خداوند می‌داند (سوره‌ی صف / آیه‌ی ۲)

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه بین این‌که انسان «چیزی را بگوید که به آن عمل نمی‌کند» و «عمل نکند به آن‌چه گفته است» تفاوت دقیقی را بیان کرده است که به‌صورت زیر می‌توان آن را تبیین کرد: فرآیند عمل اختیاریِ انسان سه مرحله‌ی به‌هم‌ پیوسته دارد: باور، انگیزه و عمل.

گفتار و به زبان‌آوردنِ «این عمل را انجام خواهد داد»، در این فرایند به چشم نمی‌خورد. اگر باوری باشد و نیرومند هم باشد، حالتی را در انسان به وجود می‌آورد که به آن در فلسفه‌ی قدیم «شوق اکید» و در روان‌شناسی جدید انگیزش می‌گویند. این حالت، بی‌واسطه و به سرعت، رفتار را راه می‌اندازد و پیش می‌برد. حال اگر، پیش از عمل و یا بدون عمل، شنیده و پُرآوازه شود نشان‌دهنده‌ی دو بیماری و ناتوانی است: نفاق یا سستی اراده. این سه گونه را می‌توان در جدول صفحه‌ی بعد نشان داد:

با اطمینان می‌توان گفت که مدیران ما چه در مسئولیت‌های خُرد و چه در مسئولیت‌های بزرگ و سرنوشت‌ساز، اندیشه و روان‌شان از آلودگی بی‌ایمانی و نفاق نسبت به خدمت‌رسانی به مردم بیزار و دور است، اما نمی‌توان انکار کرد که آفت شعارزدگی و دادن وعده‌های ناشدنی، شیوه‌ی بسیاری از آن‌ها شده است که پیامدی جز کم‌ارزش‌شدن خودشان و کُندشدن پیشرفت کشور ندارد. همانند آفت‌هایی که به درختان سرسبز و تناور زده می‌شود و میوه‌های‌شان را نارس و بی‌خاصیت می‌سازد.

کلینی، در اصول کافی، آیات سوره‌ی صف را: «ای مومنان چرا چیزی می‌گویید که انجام نمی‌دهید. نزد خداوند بسیار ناپسند و خشم‌آور است که چیزی را بگویید که انجام نمی‌دهید.» در باب «خلف وعده» یعنی وفانکردن به عهد و پیمان آورده است و سخن امام صادق(علیه‌السلام) را در تفسیر آن به بدقولی، نقل کرده است و آموزنده‌تر این‌که علی(علیه‌السلام) در فرمان آئین حکومت‌داری به مالک اشتر(نامه‌ی ۵۳ نهج‌البلاغه) به او و همه‌ی حاکمان و مدیران یادآور می‌شود: «از این‌که به مردم وعده دهی و خلاف آن عمل کنی سخت بپرهیز زیرا این موجب خشم عظیم در نزد خدا و مردم خواهد شد. چنان‌که قرآن می‌گوید: نزد خدا بسیار خشم‌برانگیز است که چیزی را بگوئید که آن‌را انجام نمی‌دهید».

معلوم می‌شود این مشکل اخلاقی و رفتاری که به تعبیر علامه طباطبایی ناشی از ضعف نفس و سستی اراده است بیشتر گریبان‌گیر کارگزاران حکومت می‌شود.

حکیم فردوسی با بیانی پُرمعنا هشدار می‌دهد که جهان‌داران و فرماندهانی که پُرگویی می‌کنند و سخنان بی‌فایده بر زبان می‌آورند، افرادی هستند تکانشی و بی‌دقت که می‌خواهند ناتوانی و بی‌هنری خود را در بیهوده‌گویی و سخن‌پردازی پنهان کنند. بی‌آن‌که بدانند که فرجام کار آن‌ها خواری و بی‌آبرویی است!

به گفتار بی‌سود و دیوانگی
نجوید جهان‌جوی مردانگی

کسی را که آید زمانه به سر
ز مردی، به گفتار جوید هنر

کسی را که مغزش بود پُرشتاب
فراوان سخن باشد و دیریاب

جهان‌دار بی‌سود و بسیارگوی
نمانَدش نَزد کسی آبروی!

امید داریم رئیس‌جمهور و وزیران کابینه‌ی او، در آغاز مأموریت دشوار خود هم‌پیمان و هم‌سوگند شوند که هرچه می‌توانند کم‌تر سخن گویند و بیشتر عمل کنند و به‌خصوص پیش از سامان‌نگرفتن کاری و تحقق‌نیافتن برنامه‌ای، وعده‌های پُرزرق و برق ندهند و برای گام‌برداری راستین در مسیر حکم‌رانی علی(علیه‌السلام) مضمون و معنای این کلام بلند و روشنگر او را در جان و باور خود بنشانند و به آن وفادار بمانند:

«چون برق درخشیدند و چون تندر خروشیدند، با این همه‌کاری نکردند و واپس خزیدند. ما تا بر کاری فرود نیاییم و بر آن چیره نشویم، گردن نمی‌افزاریم و تا نباریم سیل روان نمی‌سازیم.» (‌نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۹)

محمود گلزاری- منتشر شده در مجله سپیده دانایی

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.