تاریخ انتشار : پنجشنبه 24 تیر 1400 - 14:09
کد خبر : 73689

اگر صلاحیت دارید بیایید وزیر محترم! امورخارجه؟

اگر صلاحیت دارید بیایید وزیر محترم! امورخارجه؟

ارمان شرق- بنظر نگارنده در جامعه عقب مانده سیاسی ایران که هنوز نمی تواند تعریف نوشته شده ای از منافع ملی در بر گیرنده ساکنین ایران زمین داشته باشد شخص وزیر خارجه با قدرت اجماع سازی داخلی و خارجی و داشتن تحلیل قابل اجماعی که مسئولین از جهان و برنامه پیش رو دارند یک بسته غیر قابل تفکیک است.
هر کسی را که رئیس جمهور انتخاب می کند یا خود چنین بلند پروازی دارد باید بتواند این خصوصیات را داشته باشد والا هم خود و هم کشور را دچار بحران خواهد کرد.

حسین ملائک در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: بنظر نگارنده در جامعه عقب مانده سیاسی ایران که هنوز نمی تواند تعریف نوشته شده ای از منافع ملی در بر گیرنده ساکنین ایران زمین داشته باشد شخص وزیر خارجه با قدرت اجماع سازی داخلی و خارجی و داشتن تحلیل قابل اجماعی که مسئولین از جهان و برنامه پیش رو دارند یک بسته غیر قابل تفکیک است. هر کسی را که رئیس جمهور انتخاب می کند یا خود چنین بلند پروازی دارد باید بتواند این خصوصیات را داشته باشد والا هم خود و هم کشور را دچار بحران خواهد کرد.
وزیر محترم! امورخارجه؟

دیپلماسی ایرانی: با انتخاب جناب آقای سید ابراهیم رئیسی بعنوان سیزدهمین رئیس جمهور پس از انقلاب موضوع انتخاب کابینه و وزرا و از جمله وزیر امور خارجه به اولویت اول مسائل سیاسی کشور ارتقاء یافته است (البته بطور اصولی اگر فردی برای ریاست جمهوری ایران خود را کاندید کرده اما در مورد شخص و نه نوع وزیر خارجه اش خالی الذهن بوده باشد حتما یک جای کار می لنگد یا خواهد لنگید).
وزیر خارجه در همه نظام های موجود جهان منجمله در سیستم سیاسی ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مهمترین شاخصه یک وزیر خارجه داشتن آمال و آرزو و برنامه بر اساس توانمندی های داخلی و منطبق کردن آن بر روند های جهانی و منطقه ای است. به عبارت دیگر ارتباطات خارجی کشور بر اساس یک تحلیل منسجم می تواند پیش برود.

دومین خصوصیت یک وزیر امور خارجه قدرت اجماع سازی داخلی است. وزیر امور خارجه باید در محافل تصمیم ساز کشور دارای احترام و قدرت حضور و نفوذ و شکل دهی به آن را داشته باشد. بنابراین دستگاه رهبری کشور باید به چشم “خودی” به وی نگاه کرده و به او اعتماد کند. لذا باید در خطوط اساسی همسو و همفکر با راس هرم قدرت بوده و مهمتر، به سیاست هایی که اجرا می کند معتقد باشد. ضمنا باید با سلایق اجرایی و تاکتیکی رئیس جمهور همخوانی داشته باشد و نهایتا نیز بتواند نظر مجلس را به خود جلب کند.
سوم، وزیر خارجه باید بتواند تمایل و توانایی ارتباط گیری و خصوصی سازی روابط با را مقامات سایر کشورها از جمله کشورهای هدف داشته باشد. یا به عبارت دیگر قدرت اجماع سازی بین المللی داشته باشد.

در مورد تحلیل وزرای امور خارجه در ایران یاد آوری این نکات ضروری است. با پیروزی انقلاب اسلامی، نظام بین الملل تکانی خورد اما نظام دوقطبی از خود پایداری نشان می داد. لذا در بین مسئولین انقلاب اسلامی موضوع “خط سوم” طرح و تحلیل قالب حفظ این “خط” در نظام دو قطبی بود. جناب میر حسین موسوی صاحب دید و جهانبینی بود و سیاست خارجی را از دیدگاه ایدئولوژی میدید بنابراین به این خط توجه ویژه داشت ولی حضورش چندان دوام نیاورد. جناب آقای دکتر ولایتی که بیشترین سال ها را در خدمت سیاست خارجی بود و هستند نیز در راستای همین تحلیل غالب که باید انقلاب اسلامی را به عنوان خطی مستقل تثبیت کرد کار را به عهده گرفت. وی بیشترین ظرفیت را در اجماع سازی داخلی از خود نشان داد. او توانست در بین گرایش ها و نظرات مختلف بیشترین هماهنگی را در سطح ملی از بین چپ چپ تا راست راست برای اجرای سیاست خارجی (هرچه بود) بوجود بیاورد و لذا همواره مورد حمایت ارکان سیستم قرار داشت. وی در ارتباط گیری با مقامات خارجی و حفظ آن نیز بسیار کوشا بود. وی بواسطه شخصیت، ظرفیت های علمی و تاریخی و توانایی محاوره از یک سطح اجتماعی خاص برخوردار بود و هم در سطح بین المللی توانسته بود خود را شخصیت تثبیت شده ای بنمایاند. از اطرافیان ایشان شنیده می شد که قله مورد نظرش در این مسیر دبیرکلی سازمان ملل است. به هرحال ایشان هدف داشت و برای آن کم نگذاشت.

بعد از فروپاشی شوروی و بهم ریختن نظام بین الملل، نیاز به یک تحلیل از شرایط نوین احساس میشد. آقای دکتر ولایتی هیچگاه باور نداشت که شوروی آسیای میانه را ترک کرده بنابر این تلاش داشت با نیم نگاهی به روسیه سیاست های ایران را در آسیای مرکزی سازمان دهد. این تحلیل باعث شد ترکیه به عنوان رقیب از ایران در این منطقه پیشی بگیرد و حتی راه آهن بندر عباس – سرخس که با هزینه زیادی توسط ایران کشیده شد و بعنوان تنها کانال خروجی ۵ کشور محصور در خشکی آسیای مرکزی می توانست برای ایران شانس بزرگی باشد نتوانست اعتماد این کشورها را جلب کند و نهایتا هم موفق نبود.

آقای دکتر خرازی اسب زین شده ای را به ارث برد و تلاش برای حفظ شرایط کرد . از بحرانها فرار کرد و هر پرونده مشکلی را از وزارت خارجه خارج کرد و قدرت تاثیر گزاری وزارت خارجه را پایین آورد . اجماع سازی را در عدم حضور وزارت خارجه تعریف کرد. طرح و برنامه ای در سیاست خارجی جدا از آنچه از گذشته بود مطرح نشد. موضوع گفت وگوی تمدنها نیز طرح آرزویی فلسفی بود و ارتباطی به برنامه های سیاست خارجی نداشت و منشاء اقدامی هم نشد. وی شخصیتا تمایل زیادی برای دوستیابی بین المللی نداشت. شخصیت علمی و گوشه گیری و محترمی بود که حتی با سیاست های اعلامی دولت اصلاحات نیز همخوانی کمی داشت.

وزرای خارجه دولت آقای احمدی نژاد نسل نوین وزرای خارجه بودند که بیشتر کارگزار و و منتظر دستور بودند. تحلیلی از نظام بین الملل و موقعیت ایران نداشتند. قدرت اجماع سازی داخلی آنها تقریبا نزدیک به صفر بود. کارهای موازی و تصمیمات خارج از وزارت خارجه عملا این وزارتخانه را به اداره کنسولی و روابط خارجی تقلیل داد. ارزش سفرای ایران بشدت پایین آمد و سفارتخانه کشورها در ایران نیز برای وزارت خارجه احترام زیادی قائل نبودند و به دفتر ریس جمهور و افراد آن توجه بیشتری می کردند.

آقای ظریف به عنوان وزیر خارجه صاحب دیدگاه و تحلیلی بود اگرچه خریدار کمی داشت. از نظر او در جهان تقریبا یک قطبی که تا تثبیت راه زیادی در پیش و معارضه فراوانی خواهد داشت قدرت ایران (هرچه هست) در مشارکت با دیگران قابل افزایش است و در این مشارکت باید چیزی داد و چیزهایی گرفت. صاحبان تصمیم در ایران از این تحلیل درک درستی نداشتند اما آنچه او در این تحلیل پیش بینی نکرده بود رشد نیروهای ملی و راست و تمامیت طلب هم در آمریکا هم در اروپا و حتی در ایران بود. بنابراین برنامه “برجام” که بر اساس همان تحلیل موفقیتی سریع پیدا کرده بود نتوانست بیش از دو سال دوام بیاورد و به ضرر کشور تمام شد.

آقای دکتر ظریف توانایی بسیار خوبی در جلب دوستان خارجی داشت اما این دوستی بیشتر شخصی ماند و به دلیل عدم اجماع داخلی غیر قابل تعمیم به کشور شد. ایشان علیرغم مصاحبه ها و چهره کاریزماتیک خود در اجماع سازی داخلی نیز نتوانست گام های مثبتی بردارد.

رقابت با ایشان و سنگ اندازی ها صرف نظر از خارج در داخل دولت نیز کم نبود. عناصری که خود را بالاتر از او می دانستند و یا فقط اورا ابزاری میخواستند که نظرات آنها را بیان کند. و نهایتا این اظهار نظر عجیب از ایشان که من کل وزارت خارجه را با ده نفر می توانم بگردانم که نمودار فاصله ایشان از واقعیت کاری بود که برایش آمده بود.

هم اکنون بحث های زیادی در مورد سیاست خارجه و باید و یا نباید های آقای رییسی و نهایتا وزیر خارجه چه کسی باید باشد در محافل عمومی است. عمیقا اعتقاد دارم شناخت کافی از وزارت خارجه و عملکرد آن در جامعه سیاسی خصوصا در مجلس و نیز جامعه دانشگاهی وجود ندارد . یکی آنرا سازمان کنسولی و روابط خارجی می داند. یکی آن را در حد یک اپلیکیشن بازاریابی کالا تصور می کند و مجلسی ها نیز بیشتر آن را آژانس مسافرتی و کاریابی می بینند.

کارمندان با ارزش وزارت خارجه در تمامی این فراز و نشیب ها نظرات کارشناسی خود را مکتوب داشته اند. پیش بینی و تحلیل های آنان به مراتب از محافل تصمیم گیری کشور جلوتر بوده و متوسط حقوقشان نیز از نمایندگان مجلس و رفاهیات و امتیازات آنها بسیار کمتر است. این وزیر بوده که استحقاق و یا عدم استحقاق در بکار گیری و استفاده از آنها داشته یا نداشته است.

بنظر نگارنده در جامعه عقب مانده سیاسی ایران که هنوز نمی تواند تعریف نوشته شده ای از منافع ملی در بر گیرنده ساکنین ایران زمین داشته باشد شخص وزیر خارجه با قدرت اجماع سازی داخلی و خارجی و داشتن تحلیل قابل اجماعی که مسئولین از جهان و برنامه پیش رو دارند یک بسته غیر قابل تفکیک است.
هر کسی را که رئیس جمهور انتخاب می کند یا خود چنین بلند پروازی دارد باید بتواند این خصوصیات را داشته باشد والا هم خود و هم کشور را دچار بحران خواهد کرد.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.