تاریخ انتشار : سه شنبه 18 خرداد 1400 - 6:55
کد خبر : 70704

خاموشی «اکثریت خاموش»، چرا؟!

خاموشی «اکثریت خاموش»، چرا؟!

ارمان شرق- امروز اما با شرایط خاص و بی‌بدیلی در سال‌های پس از انقلاب مواجهیم. چنان که جریان‌های تحول‌خواه و اصلاح‌طلب درون ساختار قدرت نتوانستند گفتار و گفتمانی را متناسب با ابرچالش‌های اقتصادی گریبان‌گیر جامعه (نرخ تورم و بی‌کاری بالا و رشد اقتصادی و سرمایه‌گذاری پایین و گسترش فقر و نابودی محیط زیست و…) طرح و متناسب با آن، چارچوب‌ها و راهکارهایی را برای همراه‌کردن اکثریت خاموش و حتی بدنه اصلاح‌طلب و تحول‌خواه درون حاکمیت بسیج کنند

«سازندگی»، «اصلاحات» و «اعتدال» سه گفتمان یا گفتاری بودند که توانستند قشر خاکستری یا به‌عبارتی «اکثریت خاموش» را در فرایند انتخابات در سه دهه پس از جنگ، فعال و همراه نیروهای سیاسی درون ساختار قدرت کنند. درواقع این بخش بزرگ عمدتا متشکل از طبقات متوسط و بالای جامعه ایران، نمایندگی تحقق بخش‌هایی از خواست‌ها و مطالبات خود را در قالب گفتمان‌های فوق به نیروهای سیاسی قانونی درون نظام واگذار کردند. هر یک از گفتمان‌های فوق پاسخی بوده است به مهم‌ترین چالش‌ها یا شکاف‌های جامعه ایران در همان بازه زمانی. چنانکه «سازندگی» در پاسخ به خرابی‌های جنگ و ضرورت بازسازی ساختارهای اقتصادی و تا حدی اجتماعی مطرح شد و «اصلاحات» در ارتباط با نیاز به «توسعه سیاسی» و بسط و گسترش نفوذ قانون و حقوق شهروندی. گفتمان «اعتدال» نیز پس از هشت سال سلطه پوپولیسم سیاسی و اجتماعی و قهر با جهان و به‌خطرافتادن تمامیت ارضی این سرزمین به واسطه تهدیدهای خارجی و بی‌مسئولیتی دولت‌های نهم و دهم، مطرح شد و حمایت و اقبال اکثریت خاموش و بدنه اصلاح‌طلبان را در پی داشت. در تمامی این سه دوره به گواهی اعداد و ارقام رسمی و متناسب با امکانات و محدودیت‌ها، وضعیت مؤلفه‌های اقتصادی و کسب‌وکار و معیشت مردم بهتر از هشت‌ساله دوره «مهرورزی» و غیبت آن اکثریت خاموش و نیروهای نمایندگی‌کننده آنان در ساختار قدرت بوده است. در این چارچوب، هرچند نمی‌توان شخصیت رئیس‌جمهور به‌عنوان نفر اول این گفتمان‌ها را نادیده گرفت و از محبوبیت و مقبولیت اینافراد به واسطه نوع عملکرد، کارنامه، منش و روش سیاست‌ورزی آنان سخن نگفت اما آنچه عامل اصلی همراهی جامعه با این افراد بود، در درجه اول، قدرت، قوت، صحت و ضرورت گفتمان‌های طرح‌شده در هر‌یک از آن دوره‌های تاریخی در فضای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور بوده است.

امروز اما با شرایط خاص و بی‌بدیلی در سال‌های پس از انقلاب مواجهیم. چنان که جریان‌های تحول‌خواه و اصلاح‌طلب درون ساختار قدرت نتوانستند گفتار و گفتمانی را متناسب با ابرچالش‌های اقتصادی گریبان‌گیر جامعه (نرخ تورم و بی‌کاری بالا و رشد اقتصادی و سرمایه‌گذاری پایین و گسترش فقر و نابودی محیط زیست و…) طرح و متناسب با آن، چارچوب‌ها و راهکارهایی را برای همراه‌کردن اکثریت خاموش و حتی بدنه اصلاح‌طلب و تحول‌خواه درون حاکمیت بسیج کنند. آنچنان که حتی نهاد اجماع‌ساز که تمامی جریان‌های تحول‌خواه درون حاکمیت را نمایندگی می‌کرد نیز از ارائه یک برنامه اقتصادی-سیاسی به‌عنوان مانیفستی که بتوان جامعه را حول آن تا حدی سازمان داد و بسیج کرد و ملاک و سنجشی نیز برای تمییز کاندیداهای این جریان باشد، ناتوان ماند و این کاندیداهای ریاست‌جمهوری بودند که بعضا برنامه‌ یا شعاری را مطرح می‌کردند و نهاد اجماع‌ساز را به دنبال خود می‌کشیدند؛ از رادیکال‌ترین تا محافظه‌کارانه‌ترین برنامه‌ها و شعارها. با رد صلاحیت تمامی کاندیداهای معرفی‌شده نهاد اجماع‌ساز، اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان اکنون در وضعیتی ویژه قرار گرفته‌اند؛ از یک سو امکان معرفی کاندیدای معقول را به مردم ندارند و از سوی دیگر حتی اگر بخواهند چنین کنند که گروه و افرادی چنین کرده‌اند، گفتار و گفتمانی برای ترغیب، تهییج و متشکل‌کردن آن اکثریت خاموش و قشر خاکستری در حول آن کاندیدا در اختیار ندارند. در شرایطی که در سخت‌ترین و دشوارترین گردنه‌های تاریخی قرار داریم و با ابرچالش‌های اقتصادی و اجتماعی بسیاری دست به گریبانیم، خرده‌گفتارهایی از سوی دو کاندیدایی که خود را تحول‌خواه و اصلاح‌طلب می‌دانند، مطرح می‌شود که به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند راه‌حلی برای این وضعیت حاد و پاسخ‌دهنده به مطالبات و خواست‌های وسیع و عمیق جامعه ایران و اکثریت خاموش در حوزه‌های مختلف و به‌خصوص حوزه اقتصاد باشد. امروز به صرف مخالفت و افشاگری درباره کاندیداهای جریان رقیب اصولگرا، نمی‌توان جامعه را با خود همراه و همگام کرد که مثل گنجانیدن یک حوض آب درون یک بطری است. اصولگرایان صرف‌نظر از بهره‌برداری از امتیازهای خاص و ویژه، تاکنون توانسته‌اند گفتاری را طراحی و نیروهای سیاسی درون این جریان را حول پایان‌دادن به این وضعیت و دولت حاضر و نابودی فساد با تسخیر قدرت اجرائی کشور، متحد و یکپارچه و جامعه طرفداران خود را اقناع و ترغیب به حضور در انتخابات کنند. اما این گفتار نیز به واسطه سلبی‌بودن و نداشتن پاسخ علمی و منطقی برای بسیاری از چالش‌ها و ابرچالش‌های گریبان‌گیر، بعید است به سرانجام برسد و با بدترشدن مؤلفه‌های اقتصادی، وضعیتی استثنائی را در عمر دولت‌های پس از انقلاب شاهد خواهیم بود؛ مگر آنکه این جریان اصولگرا نیز تغییر رویه دهد و قرارگرفتن در مسند قدرت، آنان را نیز با واقعیت‌ها، خواست‌ها و مطالبات جامعه ایران آشنا کند و آشتی دهد و در جهت تحقق این خواست‌ها که چیزی جز پیشرفت و توسعه این سرزمین در پرتو ارتقای آزادی‌های فردی و اجتماعی و حقوق شهروندی و بهبود فضای کسب‌وکار و تعامل و تنش‌زدایی با جهان نیست، هم‌راستا کند.
منبع:شرق-

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.