تاریخ انتشار : جمعه 22 اسفند 1399 - 13:29
کد خبر : 64135

رابطه ایران- روسیه: فعال یا غیر فعال؟

رابطه ایران- روسیه: فعال یا غیر فعال؟

ارمان شرق- ایران در روابط با ترکیه، یک شریک مهم تجاری و همچنین رقیب ژئوپلیتیک در عراق و بعدتر در جنگ داخلی سوریه- جایی که ایران از رئیس جمهوری بشار اسد حمایت می کردند و ترکیه در کنار مخالفان سوری بود- به نوعی تعادل و توازن دست یافت. در حقیقت، رویکرد ایران در قبال منطقه گسترده تر دریای سیاه در ۳۰ سال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را می توان «فعال» (در سال های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱) و «غیرفعال» (۲۰۰۱ تا کنون) تعریف کرد.

در دهه ۲۰۰۰ ، نفوذ سیاسی بین المللی روسیه بهبود یافته بود و مسکو از آنچه که منافع خود در «محدوده نزدیک در خارج از کشور» می دانست، به شدت محافظت می کرد. روسیه از یک سو ایران را یک بازیگر ضد آمریکایی منطقه ای مفید و قابل انعطاف در دستورکار ژئوپلیتیک خود می دید. اما از سویی دیگر، ایران غنی از نفت و گاز تهدیدی مستقیم برای صادرات روسیه به ویژه به اروپا تشنه انرژی به شمار می رفت.

نویسنده: الکس واتانکا می نویسد:

جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۹۷۹ در سیاست خارجی خود تنها به صورت پراکنده در صدد ایجاد روابط نزدیک تر با کشورهای منطقه گسترده دریای سیاه بر آمده است. در ۳۰ سال گذشته ایران پیشرفت هایی در ایجاد روابط با کشورهای دریای سیاه داشته، اما واقعیت این است که تعهد متزلزل آن برای ایجاد روابط عمیق با همسایگان شمالی خود به استثنای روسیه به طور قابل توجهی ردپای احتمالی ایران را در منطقه دریای سیاه کاهش داده است.

با نگاهی به گذشته می توان دید که دهه ۱۹۹۰ میلادی زمانی بوده که دستگاه دیپلماسی ایران در میان کشورهای دریای سیاه بیشترین فعالیت را داشته است. مسکو هنوز درگیر فروپاشی امپراتوری شوروی بود و در این مرحله اولیه پس از جنگ سرد، ایرانی ها بیشترین تلاش را برای دستیابی به پروژه های اقتصادی استراتژیک می کردند. در دهه ۱۹۹۰ ایرانی ها در به اصطلاح «بازی بزرگ» سیاست های خط لوله منطقه خزر به حاشیه رانده شدند؛ این اتفاق به لطف لابی گری شدید آمریکا برای کسب اطمینان از این مساله رخ داد که کشورهای جدید مستقل پس از اتحاد جماهیر شوروی در آسیای میانه و قفقاز جنوبی بتوانند نفت و گاز خود را بدون اتکا به روسیه یا ایران صادر کنند. به همین دلیل، خطوط لوله های جدید خزر که در دهه های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ به بهره برداری رسیدند، از سرزمین های روسیه و ایران عبور نمی کنند؛ نمونه بارز این مساله خط لوله ۱،۷۶۸ کیلومتری باکو-تفلیس-جیحان است که در سال ۲۰۰۵ تکمیل شد.

اما دست ایران برای مشارکت در پروژه های منطقه دریای سیاه نسبتا بازتر بود. ایران با ذخایر فراوان نفت خام و صادرات نسبی گاز، یک صادر کننده عمده انرژی به شمار می رفت. این بدان معنی بود که بر خلاف شرکت های بین المللی نفت و گاز فعال در دریای خزر، اولویت ایران اکتشاف گاز نبود؛ بلکه ایران نیازمند یافتن گزینه های مناسب ترانزیت برای خطوط لوله های جدیدی که قصد ساخت آنها را داشت، بود و بسیاری از کشورهای منطقه از آذربایجان گرفته تا ترکیه و اوکراین را شرکای احتمالی در نظر می گرفت. اما فرصت های سیاسی و اقتصادی ایران به چند دلایل، خیلی زود پیچیده شدند.

در دهه ۲۰۰۰ ، نفوذ سیاسی بین المللی روسیه بهبود یافته بود و مسکو از آنچه که منافع خود در «محدوده نزدیک در خارج از کشور» می دانست، به شدت محافظت می کرد. روسیه از یک سو ایران را یک بازیگر ضد آمریکایی منطقه ای مفید و قابل انعطاف در دستورکار ژئوپلیتیک خود می دید. اما از سویی دیگر، ایران غنی از نفت و گاز تهدیدی مستقیم برای صادرات روسیه به ویژه به اروپا تشنه انرژی به شمار می رفت. روس ها برای مخالفت با چشم انداز نفت و گاز ایران به مقصد اروپا دلیل داشتند، اما در عین حال از روابط آشفته این کشور با غرب که موقعیت و جذابیت آن را به عنوان یک منبع احتمالی انرژی برای اروپا کاهش می داد، سود می بردند.

در دهه های ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰ منطقه دریای سیاه دستخوش تغییرات عمده دیگری شد. گسترش ناتو در سال ۲۰۰۴ و گسترش اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۷ به معنای عضویت بلغارستان و رومانی در دو بلوک مهم نظامی و سیاسی در غرب بود. این واقعیت روابط تهران را با صوفیه و بخارست پیچیده کرد و این در حالی بود که هر دو کشور سابقه همکاری تجاری و اقتصادی با تهران داشتند. سکوت ایران در برابر جنگ های روسیه علیه گرجستان در سال ۲۰۰۸ و علیه اوکراین در سال ۲۰۱۴ نیز دلیل دیگری برای عدم تمایل آنها به همکاری با ایران است.

ایران از یک طرف با تاثیرات منافع جمعی غربی در شکل دهی به ترجیحات سیاستی بلغارستان و رومانی که اکنون به شدت به غرب وابسته اند، مواجه شد. از طرف دیگر، فقدان روابط دوستانه با غرب ایران را مجبور کرد تا با دستورکار منطقه ای مسکو سازگاری بیش از حد داشته باشد. برای نمونه، در درگیری هایی که در مجاورت دریای سیاه در دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ رخ داد- از جنگ های آبخازیا و اوستیای جنوبی در گرجستان گرفته تا درگیری در ترنسیستریا در مولداوی و جنگ بین ارمنستان و آذربایجان در ناگورنو-قره باغ – ایران چاره ای غیر از سکوت نداشت چون نمی توانست خطر ناخشنود کردن روسیه که به طور حتم بزرگ ترین ذینفع خارجی در هر یک از این درگیری ها بود، را بپذیرد. در همین حال، ایران در روابط با ترکیه، یک شریک مهم تجاری و همچنین رقیب ژئوپلیتیک در عراق و بعدتر در جنگ داخلی سوریه- جایی که ایران از رئیس جمهوری بشار اسد حمایت می کردند و ترکیه در کنار مخالفان سوری بود- به نوعی تعادل و توازن دست یافت. در حقیقت، رویکرد ایران در قبال منطقه گسترده تر دریای سیاه در ۳۰ سال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را می توان «فعال» (در سال های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱) و «غیرفعال» (۲۰۰۱ تا کنون) تعریف کرد. منبع :دیپلماسی ایرانی

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.