دهه‌هشتادی‌‌‌ها نقش پررنگی در اعتراضات اخیر داشتند، البته نمی‌‌‌توان حضور دیگر نسل‌‌‌ها را نادیده گرفت. این موضوع، چه معنا و مفهومی می‌‌‌تواند داشته باشد؟

در همه جوامع نگرانی‌هایی در خصوص تغییرات وجود دارد؛ به‌خصوص جوامعی که تغییر اجتماعی شدیدتری دارند. نسل نو، از یکسو مایه امیدواری و نسلی است که باید آینده جامعه را بسازد و از طرف دیگر این دغدغه و نگرانی وجود دارد که آنها به ارزش‌‌‌های پیشین پایبند هستند یا خیر؟ این نسل نو در حال تجربه موضوعاتی به‌شدت متفاوت است. جهانی شدن، وجود شبکه‌‌‌های اجتماعی، اینترنت، بازی‌‌‌های رایانه‌‌‌ای و مجموعه اتفاقات فضای مجازی، تجربه‌‌‌های این نسل را خیلی متفاوت از نسل‌های قبلی کرده است. در عین حال، این نسل، بخش عمده‌‌‌ای از زندگی‌‌‌اش را در دهه ۹۰ گذرانده که سرشار از مصیبت‌‌‌های اقتصادی ایران بوده است؛ دهه‌‌‌ای که کسی را به آینده اقتصادی امیدوار نمی‌‌‌کرد، دهه‌‌‌ای که در سیاست خارجی چالش بزرگی میان دولت‌‌‌های غربی و ایران شکل گرفت. همه اینها منجر به بروز و ظهور نسلی متفاوت شد.

با توجه به اینکه این نسل، هنوز وارد بازار کار و اشتغال و سهم‌‌‌خواهی از آن نشده، چه میزان از اعتراضات آنها را می‌‌‌توان اقتصادی و چه میزان می‌‌‌توان اجتماعی دانست؟

مهم‌ترین مشکلی که سیاستگذاری فرهنگی در قبال این نسل داشته، عدم‌درک آنها بوده است. رویارویی با این نسل طبق عادات سازمانی اداری سیستم بوده، در حالی که بخش بارز مطالبات این نسل، مطالبات سبک زندگی ا‌‌‌ست. اما باید دقت کرد فرهنگ، اقتصاد و سیاست درهم‌تنیده‌‌‌اند. در مقایسه با اعتراضات سال‌های ۹۶ و ۹۸، مطالبه معترضان فرهنگی بود، اما خیلی سریع بعد سیاسی پیدا کرد. باید تاکید کرد که این نسل درک نشد و به مطالبات آنها اهمیتی داده نشد و اکنون با این چالش مواجه شده‌‌‌ایم.

اکنون با نسلی مواجه هستیم که در نام دهه‌هشتادی هستند از جغرافیای مختلف، اما با توجه به نوع اجتماعی شدنشان مرزپذیر نیستند و تنوع خواسته هم گویا دارند.

آنها دسترسی‌‌‌های گسترده‌‌‌تری دارند و دایره تعاملاتشان محدود به حضور در یک‌منطقه جغرافیایی نبوده است. برخلاف نسل قبل که گونه متفاوتی اجتماعی شده و به معنایی به تاریخ وصل‌‌‌تر بود، این نسل اکنون‌‌‌تر است و کمتر به گذشته و تاریخ وصل است. جهان از زیست‌جهان‌‌‌های فرهنگی متکثری تشکیل شده است. نسل‌‌‌های قبلی به زیست‌جهان‌‌‌های محدودتری به لحاظ تعداد دسترسی داشتند، اما تکنولوژی، این فرصت و امکان را به نسل جدید داده است تا به زیست‌جهان‌‌‌های متکثری دسترسی داشته باشد و از بین آنها انتخاب کند. این انتخاب در واقع در شرایطی انجام می‌شود که زیست‌جهان‌‌‌هایی توانسته‌اند خود را با صنعت، فرهنگ و تکنولوژی عرضه کنند و برخی دیگر نتوانسته‌‌‌اند.

اما این نسل در یک مورد با همه نسل‌‌‌ها اشتراک دارند و آن انتخاب خیابان برای اعتراض است؛ جایی که به‌سرعت می‌‌‌تواند به خشونت کشیده شود.

نسل جدید می‌‌‌خواهد موثر باشد و در شیوه‌‌‌های حکمرانی، می‌‌‌خواهند آینه‌‌‌ای از تصمیمات آنها باشد. این آینه می‌‌‌تواند نمودی از اثرگذاری مردم باشد؛ مانند آنکه در لیبرال دموکراسی عمدتا وجود دارد، می‌‌‌تواند به مردم آرامش دهد. اما اگر این حس غلط یا درست و در مواردی هم درست به جامعه منتقل شود که آنها در شیوه‌‌‌های مرسوم مشارکت، نمی‌‌‌توانند در شیوه‌‌‌های حکمرانی اثر بگذارند، آن‌وقت از سالن‌‌‌های سربسته و اتاق‌‌‌هایی با سقف بلند که باید ریاست در آنها جریان پیدا کند، به خیابان گذر می‌‌‌کنیم. اگر مجلس، مجلسی باشد که بخش‌‌‌های مختلف جامعه را نمایندگی کند، آن‌وقت سهم خیابان کاهش پیدا می‌کند. اگر مجموع رسانه‌‌‌های درون‌مرزی ما توان نمایندگی بخش‌‌‌های مختلف جامعه را داشته باشند، سهم خیابان در سیاست کاسته می‌شود. البته باید توجه کرد سیاست نیز برای دریافت خواسته مردم، گاهی به خیابان آمده است. اما به طور کلی برای دریافت خواست مردم، راه‌‌‌های نظرسنجی علمی، انتخابات و مشارکت در انتخابات وجود دارد. گاهی به جای استفاده از روش‌های علمی و منطقی، ممکن است دچار خطا شده و خیابان و حضور در این تجمعات را معیار قرار دهیم. واقعیت این است که سیاست در خیابان، سیاست سرزنده‌‌‌ای ‌‌‌است، ولی مشخص نیست این سیاست می‌تواند راهی به گفت‌وگو باز کند یا نه. مشخص نیست که آیا می‌‌‌تواند سطوح بالای عقلانیت را داشته باشد یا نه.

منظور از سرزندگی سیاست در خیابان چیست؟

سیاست اولا مستقیم است؛ یعنی نفس در نفس مردم دارید با همه تکثر آن. سیاستی است که توسط نخبگان کمتر قابل نمایندگی است و مردم خودشان حرفشان را می‌زنند. البته در تحلیل و صورت‌‌‌بندی آن نخبگان و رسانه‌‌‌ها وارد می‌‌‌شوند. در مقابل سیاست زیر سقف، سیاستی است که وجه حقوقی و عقلانی دارد و چربش نیروها تعیین‌کننده است، در عین حال خشک‌‌‌تر و رسمی‌‌‌تر است. ممکن است وجه کاریزماتیک خود را به‌زودی از دست دهد، ولی سیاست خیابان سیاست سرزنده‌‌‌ و غیرقابل پیش‌بینی است. سیاستی است که ورود و خروج آن به درهای تعیین‌شده، محدود نمی‌شود و هرکوچه و خانه‌‌‌‌‌‌ای می‌تواند معبر ورود یا خروج از آن باشد.

این نوع اعتراضات، چه ویژگی‌هایی دارند؟

همواره بررسی کسانی که به خیابان می‌‌‌آیند نسبت به کسانی که به خیابان نمی‌‌‌آیند، مهم است. آیا آنها که آمدند، کسانی را که نیامده‌‌‌اند، نمایندگی می‌کنند؟ کسانی که نیامدند، به نظرم در صحنه سیاست ایران مهم‌اند. آنها قاعدتا نسبت به مرگ یک دختر جوان، همراهی گسترده‌‌‌ای داشته‌‌‌اند؛ ولی سیاست خیابان خیلی زود سطحش بالا رفت و به یک سطح خیلی بالاتری رسید. باید دید بخشی که به خیابان نیامد، تا چه حد کسانی را که در خیابان بودند پشتیبانی می‌کنند. این هم بستگی به این دارد که ببینیم خشونت چه از سوی کسانی که در خیابان هستند یا گروهی که قصد کنترل دارند، چگونه است. زیرا مساله هزینه، مهم است. موضوع این است چقدر کسانی که در خیابان هستند مطالباتشان را به گونه‌‌‌ای معقول اعلام کنند؛ زیرا اگر به مطالباتشان شدت ببخشند، با بدنه اجتماعی فاصله پیدا می‌کنند. موضوع این است که خیابان در میان‌‌‌مدت کنترل می‌شود.  از جمله موضوعاتی که مطرح می‌شود بحث لیدر و رهبری است و همچنین نداشتن برنامه مشخص که آن را منتج به نتیجه نمی‌‌‌بیند. رهبر ندارد، پس راه گفت‌‌‌وگو بسته است. البته سیاستمداران حرفه‌‌‌ای نیز خیابان را همراهی نکردند که نکته مهمی است. گمان می‌‌‌کنم در دراز مدت، دولت باید به مطالبات بخش‌‌‌های مختلف جامعه پاسخ دهد. اگر پاسخ ندهد، ما هر چند وقت یک‌‌‌بار با نارضایتی روبه‌رو خواهیم بود. دیگر آنکه این نارضایتی‌‌‌ها احتمال شکست سیاسی‌‌‌شان به مراتب بیشتر است که با شکست نظامی و شکست فرهنگی متفاوت است. به نظرم معترضان توانستند بخشی از مطالبات فرهنگی خود را پیش ببرند. نباید پیروزی سیاسی و پلیسی را با پیروزی فرهنگی یکسان دانست. اینها منطق‌‌‌های متفاوتی دارند. مثلا در جنبش دانشجویی ۱۹۶۸فرانسه، جنبش به لحاظ سیاسی شکست می‌خورد؛ اما سبک زندگی جوانان اروپایی دیگر به قبل از آن سال بازنمی‌‌‌گردد. نسل نو یعنی آن بخش که در خیابان هستند، احتمالا در سبک زندگی، موفق می‌‌‌شوند تا مطالبات خود را پیش ببرند.

این امتیاز به سادگی قابل بازپس‌‌‌گیری است؛ درست نیست؟

مطالبات این اعتراضات بعد از چند روز، به مطالبات حداکثری تغییر پیدا کرد. معمولا جنبش‌‌‌های اجتماعی که مطالبات حداکثری پیدا کنند، برای افرادی که به آن پیوستند، دچار سرخوردگی می‌‌‌شوند، به‌خصوص اگر مطالبات حداکثری ادامه پیدا کند و راه سخت رسیدن مطالبات حداکثری را بخواهند طی کنند. در عین حال باید توجه داشت که رخدادهای اجتماعی، هویت‌‌‌ها و سوژه‌‌‌های متفاوتی خلق خواهند کرد. در جامعه ایرانی ما با این نسل و با سوژه‌‌‌های متفاوتی روبه‌رو خواهیم بود که آنها باقی می‌‌‌مانند. در مورد امتیاز هم، اشکالی ندارد که دولت به بخش‌‌‌هایی از جامعه امتیاز بدهد و در عین حال باید دانست که امتیازات فرهنگی، مانند سیاسی نیست که امکان بازپس‌‌‌گیری داشته باشد. به‌خصوص در فرماسیون اجتماعی که اکنون داریم.  درمورد مطالبات حداکثری، ما عدد و رقمی نداریم از تعداد کسانی که در خیابان هستند، در کنار آن بخش فضای شبکه‌‌‌های اجتماعی را داریم که حمایت و پشتیبانی می‌کند. حالا با توجه به دنیای جدیدی که در آن به سر می‌‌‌بریم، حامیان شبکه‌‌‌های اجتماعی را می‌‌‌توان محاسبه کرد و جمعیت آنها را پیوند زد؟ در واقع کسانی را که حمایت آنلاین می‌کنند.  خیلی فرق هست بین کسی که لایک و دیس‌‌‌لایک می‌‌‌کند با کسی که در کف خیابان حضور پیدا می‌کند. ضمن اینکه در شبکه‌‌‌های مجازی اکانت‌‌‌های فیک وجود دارد. این دو تفاوت‌‌‌های زیادی دارند در عین حال که هر دو مهم هستند.  به نظرم تعیین‌‌‌کننده‌‌‌ترین موضوع برای آینده آن است که ببینیم دولت چه بخشی از مطالبات را به رسمیت می‌شناسد و حاضر به اعمال چه تغییراتی در روندهایش است و چه بخش‌‌‌هایی را می‌‌‌خواهد نمایندگی کند. به نظرم دربرگیری در مقابل طرد مهم‌ترین نکته‌‌‌ای است که دولت ایران باید به آن توجه کند. هرچه دولت بتواند طرد اجتماعی را کمتر و دربرگیری را بیشتر کند و بخش‌‌‌های مختلف جامعه درگیر سیاست شوند، با وضعیت بهتری روبه‌رو خواهیم بود؛ اما اگر دولت بازاندیشی نکند و نسبت به مشکلات اعتنا نکند، با گره‌‌‌های کورتری روبه‌رو خواهیم بود.