تاریخ انتشار : شنبه 29 مرداد 1401 - 0:58
کد خبر : 110582

صادق زیباکلام تحلیل می کند: ظالم و مظلوم کودتای ۲۸ مرداد

صادق زیباکلام تحلیل می کند: ظالم و مظلوم کودتای ۲۸ مرداد

آرمان شرق-گروه سیاست:در آستانه شصت و نهمین سالگرد وقوع کودتا در تهران و به دنبال آن سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق، همچنان اما و اگرهای فراوانی در خصوص آن روز وجود دارد که شاید یکی از مهم‌ترین آن‌ها نقل قول یرواند آبراهامیان است که از عدم دعوت مصدق از طرفدارانش برای حضور در خیابان‌ها ابراز تعجب می‌کند. اتفاقی که رقم زدن کودتا را برای افراد نزدیک به دربار تسهیل کرد و تاریخ ایران را وارد عرصه‌ای جدید کرد. کودتایی که همچنان در خصوص عوامل موثر و شرکت کننده در آن حرف و حدیث‌های فراوانی وجود دارد

آرمان شرق-گروه سیاست:در آستانه شصت و نهمین سالگرد وقوع کودتا در تهران و به دنبال آن سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق، همچنان اما و اگرهای فراوانی در خصوص آن روز وجود دارد که شاید یکی از مهم‌ترین آن‌ها نقل قول یرواند آبراهامیان است که از عدم دعوت مصدق از طرفدارانش برای حضور در خیابان‌ها ابراز تعجب می‌کند. اتفاقی که رقم زدن کودتا را برای افراد نزدیک به دربار تسهیل کرد و تاریخ ایران را وارد عرصه‌ای جدید کرد. کودتایی که همچنان در خصوص عوامل موثر و شرکت کننده در آن حرف و حدیث‌های فراوانی وجود دارد

صادق زیباکلام تحلیل می کند: ظالم و مظلوم کودتای ۲۸ مرداد

روزنامه آرمان امروز نوشت: در آستانه شصت و نهمین سالگرد وقوع کودتا در تهران و به دنبال آن سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق، همچنان اما و اگرهای فراوانی در خصوص آن روز وجود دارد که شاید یکی از مهم‌ترین آن‌ها نقل قول یرواند آبراهامیان است که از عدم دعوت مصدق از طرفدارانش برای حضور در خیابان‌ها ابراز تعجب می‌کند. اتفاقی که رقم زدن کودتا را برای افراد نزدیک به دربار تسهیل کرد و تاریخ ایران را وارد عرصه‌ای جدید کرد. کودتایی که همچنان در خصوص عوامل موثر و شرکت کننده در آن حرف و حدیث‌های فراوانی وجود دارد و برخی علاوه بر ترسیم نقش آفرینی دولت‌های خارجی در آن، نقش عوامل و سیاستمداران داخلی را بسیار پررنگ‌تر می‌دانند. مولفه‌ای که شاید امروز بتوان از آن درس‌های پرشماری گرفت و سیاست کشور را به سمت مسیر صحیح با تاسی از آن سوق داد. در راستای بررسی مهم‌ترین علل وقوع کودتای ۲۸ مرداد در ایران، آرمان امروز گفت و گویی با دکتر صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی داشته است که در ادامه می‌خوانید.
کدام روایت در خصوص کودتای ۲۸ مرداد به واقعیت نزدیکتر بوده است؟
نزدیک به ۷۰ سال از کودتای ۲۸ مرداد می‌گذرد و در این مدت روایت‌ها از آن برهه تاریخی کما بیش یکسان مانده است. در این مدت روایت اصلی این بوده است که ایران یک درآمد نفتی عظیم داشته و دولت استعمارگر بریتانیا این منابع را به نفع خود مصادره می‌کرد و این روند چندین سال ادامه داشت. در این روایت آمده است که زمانی که ایران صنعت نفت را ملی کرد، بریتانیا و آمریکا با یکدیگرهمکاری کرده و با به راه انداختن یک کودتا، دولت مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرده و بار دیگر منابع نفتی ایران را در اختیار گرفته‌اند. در این روایت کودتای ۲۸ مرداد به شکلی تعریف می‌شود که مولفه‌هایی نظیر ظالم و مظلوم دارد که مشخصا مظلوم آن ایران است. پس از وقوع انقلاب اسلامی این روایت مورد بهره برداری برخی جریان‌ها قرار گرفت و در همین راستا آمریکاستیزی به یک اصل بدل شده و این اصل علیه غرب به کار گرفته شده است. همین امر سبب شد تا عدم اعتماد به آمریکا به اصلی اساسی در ایران بدل شود. بر همین اساس روابط و مراوده‌ها با آمریکا به حداقل رسید که شاید یکی از علت‌های آن یک روایت یک طرفه در مورد کودتای ۲۸ مرداد بود. در چنین شرایطی برای این که روایتی نزدیک به واقعیت در دسترس قرار گیرد باید به پیشینه ورود بریتانیا به ایران پرداخت. پیشینه‌ای که مشخصا رابطه تنگاتنگی با منابع انرژی ایران داشت و سبب شد تا تاریخ ایران به شکلی رقم بخورد که واقعه ۲۸ مرداد در آن پدید آید.
* با این وجود کودتای ۲۸ مرداد ریشه در اتفاقات سالیان قبل در ایران داشته است؟باید توجه داشت که وقوع انقلاب صنعتی در اروپا سبب شد تا دولت‌های این منطقه بیش از گذشته به سمت به دست آوردن منابع طبیعی در سراسر جهان حرکت کردند تا بتوانند موتور انقلاب صنعتی را با سرعت بیشتر به حرکت درآورند. این رویه تا اواخر قرن نوزدهم نیز ادامه داشت تا این که نخستین منابع نفتی در جهان کشف شد و دولت‌ها به دنبال این بودند تا منابع نفتی را جایگزین سوخت‌هایی نظیر زغال سنگ کنند. آمریکا با توجه به این که در مسیر صنعتی شدن قرار گرفته بود، نفت را برای صنایع خود نیاز داشت. از سوی دیگر انتقال نفت از آمریکا به اروپا بسیار پرهزینه بود. نفت قفقاز نیز برای اروپا یک منبع در دسترس نبود و به همین علت بریتانیایی‌ها به دنبال کشف منابع جدید نفتی بدون رقیب و سهل الوصول رفتند. آن‌ها مطالعات خود را در آفریقا و آسیا آغاز کردند و در سال‌های پایانی قرن نوزدهم نیز این رویه شدت بیشتری گرفت و نیروهایی از هلند، اتریش، فرانسه، بریتانیا و آلمان به ایران آمدند تا منابع جدید نفتی را کشف کنند. تلاش‌ها در ایران تا مدتی ناموفق بود و با وجود این که هزینه‌های زیادی انجام شده اما این نیروها موفق به کشف نفت نشده بودند. این اتفاق در حالی رخ داد که علائم زیادی وجود داشت که ایران منابع نفتی قابل توجهی دارد. در همین مقاطع بود که ویلیام دارسی عازم ایران شد. دارسی در خانواده‌ای انگلستانی به دنیا آمده بود که مرکز فعالیت آن‌ها در استرالیا بود و در آن جزیره معادن طلای قابل توجهی کشف کرده بودند. علاوه بر این خانواده دارسی منابع ملی زیاد و ناوگان کشتیرانی تجاری در اختیار داشتند و طبیعی بود که او مانند سایر سرمایه داران به دنبال توسعه و منابع جدید بود. پس از کشف نفت در ایران، دارسی امتیاز استخراج نفت از دولت ایران را در زمان مظفرالدین شاه خریداری می‌کند. دارسی در این مسیر رشوه‌های زیادی پرداخت می‌کند تا موفق شود که امتیاز دارسی را بدست آورد. این امتیاز به دور از فضای آن زمان نبود به این شکل که سرمایه گذاری و استخراج نفت توسط دارسی انجام می‌شد و ۱۶ درصد از درآمد نفتی نیز به دولت ایران می‌رسید. دارسی در آن سال‌ها چندین مرتبه تا آستانه ورشکستگی پیش می‌رود زیرا طبق اطلاعاتی که جمع آوری کرده بودند، در شهر مسجدسلیمان منابع عظیم نفتی وجود داشت اما به آن دسترسی پیدا نمی‌کردند. ۱۲۱ سال پیش فعالیت خود را به صورت جدی در ایران آغاز کردند و مسیر سختی در مقابل آن‌ها وجود داشت زیرا تجهیزات حفاری را از طریق دریا به بوشهر انتقال می‌دادند و از بوشهر این وسایل حفاری را به منطقه آقاجری امروزی منتقل می‌کردند که کاری بسیار دشوار بود. فاصله زیاد، گرمای زیاد، سختی مسیر و عدم دسترسی در کوتاه مدت به نفت، سبب شده بود تا دارسی در شرایط سختی قرار گیرد. در ایران این باور بوجود آمده بود که دارسی در حال هدر دادن وقت و پول خود است و در آن منطقه دست آوردی نخواهند داشت. قبل از دارسی سایر اروپایی‌ها نیز نتوانسته بودند به منابع نفتی در ایران دست پیدا کنند. دارسی در تلاشی ۵ ساله موفق نمی‌شود تا به نفت دست پیدا کند و تصمیم می‌گیرد که ایران را ترک کند. در آن برهه زمانی تحولی در نیروی دریایی قدرتمند بریتانیا رخ داد و مقرر شد تا سوخت تغییر کرده و از این پس به جای زغال سنگ از نفت در نیروی دریایی استفاده شود. نفت به علت این که از زغال سنگ سبک‌تر بود مشخصا نظرات بیشتری را به سمت خود جلب کرد. نفت این امکان را به ناوگان بریتانیا می‌داد که به آسانی مسیرهای دریایی را طی کنند. در چنین شرایطی دولت بریتانیا به دارسی وام می‌دهد تا با تلاش بیشتری به سمت استخراج نفت حرکت کند اما باز هم به نتیجه نمی‌رسد و به نفت ایران دست پیدا نمی‌کند. در چنین شرایطی دولت انگلستان یک سوم سهم شرکت دارسی را خریداری می‌کند و منابع مالی جدید به کمک شرکت دارسی می‌آید اما باز هم حفاری‌ها بی نتیجه می‌ماند. پس از این شرکت دارسی عزم خروج از ایران می‌کند و قسمتی از تجهیزات خود را نیز از ایران خارج کردند.
چگونه این تحولات در آینده سیاسی ایران تاثیرگذار شد؟
باید توجه داشت که در این سال‌ها دارسی و دولت بریتانیا هزینه‌های زیادی کردند تا به منابع نفتی دست پیدا کنند و نگرشی آینده نگرانه داشتند اما هیچکس در داخل ایران از دارسی حمایت نکرد و به او منابع مالی و یا وام نداد. خرید یک سوم شرکت دارسی از سوی دولت بریتانیا نیز هیچ انگیزه‌ای در ایرانیان ایجاد نکرد تا آن‌ها نیز قسمتی از سهام شرکت دارسی را خریداری کنند. بازار، دولت و ملت نیز وارد این عرصه نشدند و برای آینده سرمایه گذاری نکردند. از نگاه ایرانیان حرکت دارسی حماقت محض بود زیرا در میان بیابان‌ها و صخره‌های بی آب و علف خوزستان به دنبال نفت بود که چندین سال نیز بی نتیجه بود. بریتانیایی‌ها در آن نقطه ایران با مساله امنیت نیز مواجه بودند زیرا حکومت مرکزی در آستانه مشروطیت ضعیف شده بود و کنترلی بر مناطق دوردست وجود نداشت. به همین علت شرکت دارسی مجبور بود پول‌هایی در اختیار قبایل و عشایر آن منطقه قرار دهد تا امنیتشان حفظ شود. حوالی سال ۱۹۰۷ و در حالی که بریتانیا در حال خروج از ایران بود، در یکی از چاه‌ها بالاخره به نفت دست پیدا کردند. به دنبال این اتفاق سهام شرکت دارسی به شدت افزایش یافت و تجهیزات خارج شده از ایران بار دیگر با اطلاع‌رسانی به داخل کشور برگردانده شد. از این مقطع زمانی به بعد است که حضور بریتانیایی‌ها در ایران بیشتر می‌شود و عملا با توجه به این که سهام قابل توجهی به دولت انگلستان رسیده است، آن‌ها در مدیریت آن مناطق و منابع نفتی بیشتر فعال شدند.
مساله‌ای که در این میان برای انگلستانی‌ها به یک چالش تبدیل شده بود این بود که نفت را در ایران و یا در اروپا تصفیه کنند. ایران در آن برهه زمانی نه امکانات و نه امنیتی نداشت. با این وجود ایران یک مزیت بزرگ داشت که مانع انتقال نفت ایران به اروپا می‌شد. در آن مقطع زمانی کشتی‌های تجاری نمی‌توانستند حجم زیادی نفت حمل کنند و به همین علت انتقال نفت ایران بسیار دشوار بود. هزینه انتقال نفت از خلیج فارس به اروپا بسیار سنگین تمام می‌شد اما تصفیه نفت در داخل ایران به مراتب برای آن‌ها صرفه اقتصادی بیشتری داشت و نفت را برای آن‌ها ارزان‌تر از زغال سنگ می‌کرد. به همین علت تصفیه نفت در جنوب ایران آغاز می‌شود و نخستین پالایشگاه در آبادان تاسیس شد که دسترسی خوبی به دریا و خلیج فارس داشت. نزدیکی به کارون و اروند رود از مزیت‌های دیگر ایران بود که سبب شد در آن نقطه پالایشگاهی تاسیس شود. در آن مقطع زمانی شیخ خزعل به شکلی خوزستان را از ایران جدا کرده بود و به همین علت اختیار تام در خوزستان داشت و بر همین اساس آبادان را با دریافت مبالغی به انگلیسی‌ها واگذار می‌کند. شرکت نفتی انگلستان برای حفظ امنیت خود سه درصد از درآمد نفتی را به قبایل عرب زبان و بختیاری زبان پرداخت می‌کند و تمامی شرایط برای تصفیه نفت در داخل ایران فراهم می‌شود. بر همین اساس آبادان به یک منطقه مهم تبدیل می‌شود و پالایشگاه بزرگی در آن نقطه ساخته می‌شود. مدیریت این مجموعه بر عهده انگلستانی‌ها بود و نیروهایی از هندوستان نیز وارد ایران شدند تا در مدیریت شکرت همکاری کنند و ایرانی‌ها نیز به عنوان کارگر در این مجموعه فعال شدند. در آن مقطع زمانی پالایشگاه آبادان بزرگ‌ترین پالایشگاه جهان بوده است و این عظمت تا سال ۱۳۵۷ نیز پابرجا بوده است و روزانه ۵۰۰ هزار بشکه نفت را پالایش می‌کرده است در حالی که پالایشگاه‌های ساخته شده در آینده صرفا می‌توانستند یکصد هزار بشکه نفت در روز پالایش کنند.
واکنش دولت ایران به توسعه زیاد صنایع نفتی در جنوب ایران چه بود؟
دقیقا از یک مقطع زمانی ایران بار دیگر توجهش به صنایع نفتی انگلستانی بیشتر شد و متوجه شد که پول زیادی در این صنعت وجود دارد و خواهان سهم بیشتری از درآمد آن شد. انگلستانی‌ها اما طبق توافق امضا شده فقط ۱۶ درصد از درآمد نفتی را به ایران پرداخت می‌کردند و حاضر نبودند تا سهم بیشتری پرداخت کنند. مشخصا زمانی که یک مجموعه طبق قرارداد به یک طرف دیگر واگذار می‌شود نه می‌توان به علت موفقیت آن اجاره بیشتری دریافت کرد و نه می‌توان به علت عدم موفقیت اجاره کم تری پرداخت کرد اما تنش میان طرفین بالا گرفته بود و پرداخت سه درصدی از درآمد به قبایل جنوب کشور نیز به یک مورد اختلافی بدل شده بود و دولت مرکزی خواهان این بود که سه درصد باید به دولت مرکزی پرداخت شود. انگلستان بر این باور بود که در آن مقطع زمانی دولت نمی‌تواند تهران را امن نگه دارد چه برسد به مناطق دوردست کشور و به همین علت حاضر نبود آن سهم سه درصدی را به دولت پرداخت کند. این اختلاف ریشه در این مورد داشت که در آن سال‌ها دولت مرکزی قدرتمندی حاکم نبوده است. این روند تا زمان رضا شاه ادامه پیدا می‌کند تا در ان برهه زمانی تغییراتی ایجاد می‌شود. پس از دو دهه از فعالیت انگلستانی‌ها در خوزستان، یک دولت مرکزی قدرتمند در تهران حاکم می‌شود. رضا شاه می‌دانست که در خصوص این اختلاف با یک شرکت انگلستانی طرف نیست و دولت بریتانیا پشت این شرکت قرار دارد. با این وجود حاضر نبود نفوذ شیخ خزعل و انگلستانی‌ها در خوزستان را تحمل کند و به همین علت به دنبال کنترل کامل بر خوزستان و درآمد بیشتر از صنایع نفتی بود. نکته‌ای که در این میان باعث اختلاف دیگر ده بود، منبع درآمد ایران بود که از سود شرکت پرداخت می‌شد و به علت این که برخی اوقات سود شرکت کاهش پیدا می‌کرد، درآمد ایران نیز کاهش پیدا می‌کرد و این مورد نیز باعث نارضایتی شده بود. با این وجود ایران هنوز به آن مرحله نرسیده بود که بتواند تاسیسات نفتی را مدیریت کند و دانش کشور به این سطح نرسیده بود. در این میان اشخاصی نظیر تقی زاده برای مذاکره از سوی رضاشاه به سوی انگلستانی‌ها فرستاده می‌شوند اما توضیح شرکت در مقابل این بوده است که درآمد اصلی شرکت نیز کاهش پیدا کرده و به همین علت در مدت دو سال اخیر پول کم تری به ایران پرداخت شده است. این توضیحات برای رضاشاه قابل قبول نبوده است و در سال ۱۹۳۳ کاسه صبر رضاشاه لبریز شده و مذاکره کنندگان با طرف انگلیسی را فرا می‌خواند و با تندخویی اسناد مذاکرات را از بین می‌برد و اعلام می‌کند که شرکت دیگر حقی ندارد و نفت باید ملی شود. در آن مقطع زمانی در ایران جشن گرفته می‌شود و رسانه‌ها از رضاشاه تعریف می‌کنند و عنوان می‌شود که سلطه نظام انگلستان بر نفت ایران به پایان رسیده است. شرکت انگلستانی در مقابل اعتراض می‌کند و نیروی دریایی انگلستان، آبادان را محاصره می‌کند و اجازه انتقال نفت را نمی‌دهد. در این مقطع زمانی رضاشاه عقب نشینی می‌کند و متوجه می‌شود که به سادگی نمی‌توان نفت را ملی کرد. دولت ایران به جامعه ملل شکایت می‌کند اما شکایت ایران راه به جایی نمی‌برد و جامعه ملل عنوان می‌کند که ایران و انگلستان باید خودشان مساله را حل و فصل کنند. دور جدید مذاکرات ایران و انگلستان منجر به قرارداد ۱۹۳۳ می‌شود. ایران در این میان دو خواسته داشته است. نخست این که مساله درآمد ایران از سود مجزا شود که مورد موافقت قرار نمی‌گیرد اما سهم ایران را بیشتر می‌کنند. خواسته دیگر ایران آموزش در حوزه صنایع نفتی بود و از طرف انگلستانی خواست تا به نیروهای ایرانی آموزش‌های لازم داده شود. علاوه بر این ایران خواهان این بود که سالانه تعدادی از پرسنل ایرانی شوند و بر همین اساس دانشکده نفت آبادان تاسیس می‌شود تا ایرانیان در ان مرکز تربیت شوند تا صنایع نفتی به مرور با استفاده از پرسنل ایرانی مدیریت شود.
انگلستان در مقابل چه امتیازی بدست آورد؟
در آن مقطع زمانی حدود ۳۰ سال از زمان قرارداد دارسی باقی مانده است اما این زمان به ۶۰ سال ارتقا داده می‌شود و این امتیاز مهمی است که انگلستان بدست آورد. علاوه بر این مساله مالیات بر درآمد نیز مطرح شد که شرکت انگلستانی زیر بار آن نیز نمی‌رفت. علت مخالفت شرکت انگلستانی این بود که آن‌ها معتقد بودند مالیات را به دولت انگلستان می‌دهند. در قرارداد ۱۹۳۳ این مساله تایید می‌شود که شرکت به دولت ایران مالیات پرداخت نکند و ایران نیز صرفا از صادرات درآمد داشته باشد و دیگر در سود و ضرر ضریک نباشد. ایران در این میان یک امتیاز دیگر نیز می‌گیرد و انحصار نفت را از انگلستان گرفته شد و سایر کشورها نیز این اجازه را پیدا کردند تا در سایر نقاط ایران اکتشافاتی انجام دهند. بر همین اساس شمال و شرق ایران قابلیت اکتشاف از سوی سایر کشورها را داشتند. پس از این توافق دیگر مشکلی پیش نمی‌آید. حدود ۷ سال بعد رضا شاه توسط متفقین ساقط می‌شود. پس از این، مساله نفت شمال با شوروی پیش می‌آید اما اختلاف دیگری با انگلیسی‌ها پیش نمی‌آید. شوروی بر همین اساس خواهان حق امتیاز نفت شمال می‌شود و حزب توده نیز از این خواسته شوروی حمایت می‌کند. حزب توده عملا به دستگاه تبلیغاتی شوروی در داخل ایران بدل می‌شود و عنوان می‌کند که شوروی با ورود به ایران، اشتغال افرینی می‌کند و سهم بیشتری به دولت پرداخت خواهد کرد و باعث رشد شمال کشور می‌شود و شوروی اهدافی استعمارگرایانه ندارد. این درخواست‌ها در حالی مطرح می‌شد که قسمتی از خاک ایران در اشغال شوروی قرار داشت.
سرانجام امتیاز نفت شمال چه شد؟
در این مقطع زمانی دکتر مصدق وارد میدان می‌شود و با توجه به این که رضا شاه ساقط شده بود، مجلس به قدرت اصلی کشور تبدیل می‌شود و مجلس چهاردهم با اعطای امتیاز نفت شمال مخالفت می‌کند. در این میان حزب توده وارد میدان می‌شود و دکتر نصدق را عامل آمریکا و انگلستان معرفی می‌کند اما با این وجود باز هم امتیازی به شوروی داده نمی‌شود. این رویه به خوبی پیش می‌رود تا بار دیگر در سال ۱۳۲۹ شمسی، نفت به مساله اصلی کشور بدل می‌شود. مردم در این مقطع زمانی بار دیگر اعتراض می‌کنند که امتیاز زیادی به انگلستان داده می‌شود و قرارداد ۱۹۳۳ را یک خیانت از سوی رضاشاه می‌دانند. مردم بار دیگر معترض می‌شوند و خواهان گرفتن حق مردم از انگلستان می‌شوند و می‌خواهند درآمد بیشتری از نفت داشته باشند. مسائل اجتماعی به شکلی هم سو می‌شود که نفت اولویت اصلی کشور می‌شود. حزب توده که نتوانسته بود برای شوروی امتیازی بدست آورد، با داشتن امتیاز از سوی انگلستان نیز مخالفت می‌کند و به همین شکل کل جریان‌های داخلی علیه قرارداد ۱۹۳۳ قیام می‌کنند. در مجلس شانزدهم این حرکت جدی‌تر می‌شود و با پیشنهاد دکتر حسن فاطمی لایحه ملی شدن نفت به مجلس می‌رود و در ۲۹ اسفند، بالاخره نفت ملی می‌شود.
  روایت انگلستان در خصوص این اتفاقات چه مقولهای است؟
انگلستان بر این باور است که از دهه‌های پیش در ایران سرمایه گذاری زیادی کرده و موفق شده است که نفت را کشف و پس از آن استخراج کند و تاسیسات زیادی برای تصفیه و استخراج در ایران ساخته است و بر همین اساس باید حق چند ساله خود را بدست آورد. در ان فضضای ملی گرایانه آن سال‌ها هیچکس به حرف و خواسته بریتانیا توجه نمی‌کرد وصرفا این روند در پیش گرفته شده بود که نفت به صورت کلی ملی شود. جبهه ملی، مذهبیون و حتی توده‌ای‌ها مواضع نزدیکی علیه انگلستان اتخاذ می‌کنند و در همین برهه زمانی است که مصدق برای نخست وزیری پیشنهاد داده می‌شود و محمدرضا شاه به اجبار با این پیشنهاد موافقت می‌کند و حدود ۲۸ ماه نیز به عنوان نخست وزیر باقی می‌ماند. در این مقاطع زمانی اما هیچکس به معاهدات توجه نکرد و همین امر سبب شد تا انگلستان به دشمن ایران بدل شود.

  آیا آمریکا نیز در این جریان با انگلستان همراهی کرده است؟

آمریکا از ابتدا با انگلستان همراه نبوده است و برخلاف تصور پس از ملی شدن نفت، بیشتر با ایران همراهی میکردند. این همراهی به چند علت رقم خورد. نخست این که آمریکا قصد داشت تا نقش آفرینی خود را در عرصه بین المللی بیشتر کند. از سوی دیگر میخواست تا انحصار نفت را از دست انگلستان خارج کند. در همین زمان بود که آنها نیز عنوان کردند سهم کمی از نفت به ایران میرسد و این یک قرارداد ظالمانه است. در همان سالها نیز قراردادهای مشابه نیز در عربستان، کویت و ونزوئلا نیز رقم خورده بود که ۵۰ درصد آنها به کشور میزبان تعلق میگرفت و این در حالی است که ایران صرفا ۲۰ درصد از درآمد نفتی را بدست میآورد. رهبران آن دوره آمریکا نظر مثبت و مساعدی نسبت به جریانهای ملی گرایانه داشتند و به همین علت از ابتدا مشکلی با جریان دکتر مصدق نداشتند. آمریکا بر این باور بود که جریانهای مشابه دکتر مصدق میتواند مانع نفوذ کمونیست در جهان باشد و به همین علت نزدیک به دولت مصدق حرکت میکردند. با این وجود به علت اتفاقاتی که در جریان جنگ جهانی دوم رخ داده بود، آمریکا و انگلستان روابط تنگاتنگی داشتند و به همین علت به عنوان واسطه میان ایران و انگلستان نقش آفرینی کردند. دولت آمریکا یک مامور تعیین کرد تا رابط ایران و انگلستان باشد تا مصالحه میان ایران و انگلستان ایجاد کند. مذاکرات زیادی در این خصوص انجام شد و آمریکا پیشنهاد داد که سهم ایران به ۵۰ درصد ارتقا پیدا کند. آمریکا علاقهای نداشت که تاسیسات نفتی ایران تعطیل شود و حتی پیشنهاد داد تا بانک جهانی مدیریت صنایع نفتی را موقتا در اختیار گیرد که این نیز یک راه حل خوبی بود اما رقم نخورد. یک معمای مهم در این عرصه مخالفت مصدق با این راه حلها بود. استدلال دکتر مصدق این بود که طبق قانون مجلس، شرکت نفت باید مالک نفت و تاسیسات نفتی باشد و پس از آن همکاری صورت گیرد. انگلستان در مقابل خواهان هزینههای انجام شده خود بود و به همین علت مساله حل و فصل نمیشد. مصدق خواهان این بود که انگلستانیها برای ایران کار کنند اما آنها زیر بار این مساله نیز نرفتند.

آیا دکتر محمد مصدق اساسا به دنبال توافق با طرف انگلستانی بود یا صرفا مسیر دشمنی در پیش گرفته بود؟

دکتر مصدق قصد داشت که مالکیت منباع نفت را بدست گیرد و در مقابل به انگلستانیها غرامت پرداخت شود. جالب این است که برخی با این نیز مخالفت میکردند و از داخل مانع تراشی شکل میگرفت. دکتر مصدق میتوانست مساله را با آرام حل کند اما او به این سمت حرکت نکرد و به دنباله مصالحه با انگلستان نرفت. چرایی این امر معمای بزرگ تاریخ ایران است. برخی بر این باور هستند که مصدق دو مخالف بزرگ داشت و هرگونه توافقی مورد حمله این دو مخالف قرار میگرفت. مخالف اول دکتر مصدق حزب توده بود و مخالف دوم نیز آیت الله کاشانی بود. تودهایها تبلیغ میکردند که دکتر مصدق، سنجابی و فاطمی طرفدار غرب هستند و مردم نباید فریب این سیاستمداران را بخورند. توده عنوان میکرد که دعوا میان لندن و واشنگتن است و نباید فریب این دعوای سوری را خورد. از سوی دیگر آیتالله کاشانی از ابتدا با دکتر مصدق همراه بود اما ایجاد اختلافاتی سبب شد تا این دو در مقابل یکدیگر قرار گیرند. دکتر مصدق زیر بار سهمخواهیها نرفته بود و به همین علت اطرافش به مرور خلوت شد. در سال ۱۳۳۲ به قدری کینه از مصدق زیاد شده بود که تمامی جریانهای همراه دکتر مصدق به سمت شاه گرایش پیدا کرده بودند و پیرامون دکتر مصدق خلوت شد. این روند حدودا پنجاه ساله پیرامون نفت و ارزش آن به چالشهای بزرگی تبدیل شد که منجر به کودتای ۲۸ مرداد شد. چالشهایی که شکافهایی عمیق در دل جامعه ایران ایجاد کرده بودند که به سادگی این شکافها قابل پرشدن نبود.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.