تاریخ انتشار : دوشنبه 26 اردیبهشت 1401 - 21:59
کد خبر : 101508

چرا ایران از درآمد پایه همگانی UBI فراری است؟

چرا ایران از درآمد پایه همگانی UBI فراری است؟

آرمان شرق-گروه اقتصاد:در اقتصاد امروز ایران که رشد اقتصادی ۱۰ سال گذشته‌اش صفر درصد است، درآمد سرانه یک‌سوم شده و قدرت خرید تقریبا به یک‌دهم سال ۱۳۹۱ رسیده است و ریسک‌هایی همانند تحریم بر آن فشاری سنگین می‌آورد، نمی‌توان هم فشار‌ها را متوجه مردم کرد و هم از آنان خواست که صبور باشند.

آرمان شرق-گروه اقتصاد:در اقتصاد امروز ایران که رشد اقتصادی ۱۰ سال گذشته‌اش صفر درصد است، درآمد سرانه یک‌سوم شده و قدرت خرید تقریبا به یک‌دهم سال ۱۳۹۱ رسیده است و ریسک‌هایی همانند تحریم بر آن فشاری سنگین می‌آورد، نمی‌توان هم فشار‌ها را متوجه مردم کرد و هم از آنان خواست که صبور باشند.

 

چرا ایران از درآمد پایه همگانی UBI فراری است؟

حافظ در یکی از اشعار جاودانش خطاب به مخاطب می‌گوید: «جنگ هفتاد و دو ملت، همه را عُذر بِنِه/چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند…» جنگ هفتاد و دو ملتی که این روزها در پهنه عمومی کشور بر سر تصمیمات اقتصادی دولت شکل گرفته برآمده از این واقعیت روشن است که ارتباط حوزه «سیاستگذاری» با حقیقت «علم اقتصاد» قطع شده است. اساسا حقیقت علم اقتصاد، تلاش برای ایجاد بستری برای زندگی مطلوب شهروندان است (ایجاد رفاه) نه زنده نگهداشتن آنها (تامین معیشت). یکی از مشکلاتی که در ادبیات محاوره‌ای اقتصادی ایران به چشم می‌خورد، تضادی است که میان واژه «معیشت» و «رفاه» وجود دارد. اغلب اقتصادهای قوام یافته جهان تلاش می‌کنند از طریق توانمندسازی و ایجاد رفاه برای اقشار مختلف، زمینه رشد را فراهم سازند. این در حالی است که تفسیری که از معیشت وجود دارد، پاسخگویی به حداقل نیازهای فرد برای زنده ماندن است. در واقع، تفاوت معیشت و رفاه تفاوتی است که میان «زنده ماندن» و «زندگی کردن» وجود دارد. این روزها که مباحث برآمده از حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی و به اصطلاح جراحی اقتصاد ایران در جریان است، شاهد ظهور و بروز منتقدان و موافقانی سرسخت در این زمینه هستیم. در این میان، پرسشی، ذهن را به تفکر وا می‌دارد که چرا در ایران به مدل درآمد پایه همگانی بی‌توجهی می‌شود، درصورتی که استفاده و بهره‌مندی از این مدل می‌تواند حداقل از له شدن طبقه متوسط جلوگیری کند. باید توجه داشت، هرچند درآمد پایه در نقاط مختلف جهان متفاوت است اما تقریبا در تمام تعاریف موجود از این مفهوم مهم اقتصادی، چند گزاره ثابت بوده و مواردی از آن تقریبا در تمام تعاریف مشترک است: بی‌قیدوشرط بودن: درآمد پایه‌ای که توسط دولت پرداخت می‌شود نباید مشروط به هیچ‌ گزاره دیگری باشد. البته درآمد پایه می‌تواند باتوجه به سن متغیر باشد اما افراد در یک سن مشخص همگی باید از مقدار مشخصی درآمد پایه برخوردار باشند.

جنسیت، تحصیلات، وضعیت شغلی، وضعیت درآمدی و هیچ‌ چیز دیگری نباید در پرداخت درآمد پایه‌ همگانی تاثیر داشته باشد. در خصوص ارز ۴۲۰۰ این امر با قید و شرط همراه بوده است. این در حالی است که دولت ایران در پرداخت‌ها، یارانه مادری را به این دلیل حذف می‌کند که پسرش حقوق بالای ۱۰میلیون تومانی دارد. اساسا شاید این فرزند ارتباط درستی با خانواده‌اش نداشته باشد و کمکی به مادرش نکند.
خودکار بودن: درآمد پایه باید فارغ از هر نوع بروکراسی اداری و به‌ صورت خودکار هر هفته، هر ماه یا ابتدای هر سال پرداخت شود. این در حالی است که با دهک‌بندی‌های صورت گرفته در ایران این امر به غایت مشکل‌ساز است.
غیرقابل تغییر بودن: با تغییر وضعیت مسکن، معیشت، شغل و درآمد هر فرد وضعیت پرداخت درآمد ثابت به فرد نباید تغییر کند .
انفرادی بودن: درآمد پایه باید مستقیما به حساب فرد واریز شود نه به حساب خانواده یا همسر. این در حالی است که در ایران اغلب پرداخت‌ها به جیب سرپرست خانوار واریز می‌شود، بدون اینکه توجه شود شاید این سرپرست، توجهی به نیازهای همسر یا فرزندانش نداشته باشد.
به عنوان حق فرد پرداخت شود: درآمد پایه باید به عنوان حقوق فرد در نظر گرفته شود؛ حقی که تمام شهروندان یک کشور از آن برخوردار هستند. از این‌رو هر کس که به عنوان تبعه یا ساکن یک کشور محسوب می‌شود دارای این حق خواهد بود.
کافی باشد: قرار نیست با ارایه‌ این درآمد جابه‌جایی‌های عظیم اجتماعی رخ دهد، اما این درآمد باید به اندازه‌‌ای باشد که فرد بتواند حداقل نیازهای خود را تامین کند. این حداقل‌ها نیز باتوجه به ساختار اقتصادی هر کشور می‌تواند متفاوت باشد؛ چیزی که اهمیت دارد، این است که کافی باشد. بر این اساس بر اساس یک حساب سرانگشتی مشخص می‌شود که برای هر فرد ایرانی حداقل ماهانه باید یک‌میلیون و ۲۰۰هزار تومان واریز شود.
بر همین اساس می‌بینید ما فاصله بسیاری با این شرایط داریم، شاید برخی تصور کنند، این یک ایده سوسیالیستی است اما اشتباه نکنید، در اقتصاد امروز ایران که رشد اقتصادی ۱۰ سال گذشته‌اش صفر درصد است، درآمد سرانه یک‌سوم شده و قدرت خرید تقریبا به یک‌دهم سال ۱۳۹۱ رسیده است و ریسک‌هایی همانند تحریم بر آن فشاری سنگین می‌آورد، نمی‌توان هم فشار‌ها را متوجه مردم کرد و هم از آنان خواست که صبور باشند.
همچنین این درآمد پایه همگانی نیز باید مقید به رشد اقتصادی از طرف دولت‌ها شود و برای رشد اقتصادی نیز باید ریسک‌های سیستماتیک را کم کرد. دولت باید توجه کند، هیچ اقتصادی با تحریم رشد نخواهد یافت. تحریم‌ها علاوه بر اثرات اقتصادی مستقیم چشم‌انداز سرمایه‌گذاری رانیز تیره و تار می‌سازند. لذا درآمد پایه همگانی یک نیاز برای ایرانیانی است که فقیر شده‌اند اما بدون برنامه توسعه اقتصادی در بلندمدت به سبب سیاست‌های تورمی و تحریم‌ها حتی اثرات توزیع درآمد پایه نیز از میان می‌رود.
حذف ارز ترجیحی در تمام موارد چه ۴۲۰۰ و چه نیمایی و هر نوع دیگر موجب شفافیت خواهد بود، اما طرح‌های جایگزین باید فکر شده و با دیدن ریسک‌های پیش‌رو باشد نه اینکه خود منجر به ایجاد جوی پر ریسک شده و خود به عاملی برای ایجاد ریسک‌های تازه بدل شود./اعتماد-پیمان مولوی

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.