تاریخ انتشار : پنجشنبه 8 دی 1401 - 8:12
کد خبر : 120279

مبانی معرفت شناسی گفت و گو

مبانی معرفت شناسی گفت و گو

آرمان شرق-گروه سیاست:از طریق گفت و گو و مفاهمه می توان به درک مشترک دست یافت، این رویکرد، معتقد است عاملان هم مختارند و هم در درون محدودیت ساختاری قرار دارند، ولی در عین حال، واقعیاتی موجود هستند که می توانند جنبه عام داشته باشد. همچنین در یک ساختار کلی و کلان که پیش موجود بوده است، دست به انتخاب و فعالیت می زنند، ولی در عین حال، در یک تعامل و دیالکتیک دوسویه، هم می سازند و هم ساخته می شوند،

مبانی معرفت شناسی گفت و گو

هوشمند سفیدی
اخیراً و در پی ناآرامی‌ها در کشور، مقوله «گفت وگو» مدنظر برخی از مسئولان قرار گرفت و خیلی ها در پیرامون آن سخن گفتند، اما رفته رفته ظاهراً در مدار نسیان و فراموشی قرار گرفت و در حال حاضر، «گفت‌وگو» در باب «گفت وگو» در حال رنگ باختن است؛ به گونه ای که دیروز وزیر کشور، گرچه قول پیگیری آن را داد، اما از وجود گفت وگوی کافی در جامعه به ویژه  در سفرهای مسئولان به استان‌ها سخن گفت؛ اما لازم به یادآوری است که تأکید صاحب نظران بر گفت وگویی است که در عالم سیاست بر آن تأکید می شود، و آن، گفت وگویی عادی یا روزمره نیست، بلکه گفت و گویی مسئله محور، انتقادی و چالشی است که دارای مبانی، مقدمات و نتایج لازم است که هر بعدی از آن، می تواند در قالب مورد پژوهی مورد استفاده قرارگیرد. در این یادداشت، و به منظور تعمیق و تصریح اهمیت«گفت وگو»، مفروضات اصلی مکتب تعامل گرایی که توسط «برایان فی» جامعه شناس انتقادی‌گرا، مطرح شده است  مرور می شود از دیدگاه نگارنده می توان آن را تحت عنوان «مبانی معرفت شناسی گفت‌وگو» در نظر قرار داد.
فراپست مدرن ها، قائل به امکان گفت‌وگو، مفاهمه و حوزه عمومی مشترک هستند، این گروه از اندیشمندان مثل «برایان فی»، با دوگانه انگاری ها و سیاه و سفید دیدن پدیده ها مخالفند؛ از این رو، آن ها، در فراسوی «تفاوت»، به دنبال درک مشترک و دستیابی به «تفاهم» هستند، از نگاه آن ها، فضای گفت و گو و تعامل می تواند روحیه مدارا و تسامح را در عین فهم متقابل ایجاد کند، درواقع، در تقابل با دو موج معرفت شناسانه مدرن و پست مدرن، پارادایم معرفت شناسانه جدیدی ظهور می کند که از آن به عنوان «دوره فراپست مدرن» یاد می شود، این موج جدید معرفت شناسی، فراتر از دو موج قبلی، در تلاش برای نقد و بازسازی آن ها ظهور یافت؛ فراپست مدرن ها، ضمن پذیرش نقش مفروضات و علایق مختلف، عبور از این علایق را در راستای وصول به حقیقت، ممکن و مقدور می دانند، آنها، نگاه فرآیندی و هیبریدی (دارای انرژی یکسان و هم پوشاننده) را جایگزین دوگانه انگاری‌ها می‌کنند و بر این باورند که از طریق گفت و گو و مفاهمه می توان به درک مشترک دست یافت، این رویکرد، معتقد است عاملان هم مختارند و هم در درون محدودیت ساختاری قرار دارند، ولی در عین حال، واقعیاتی موجود هستند که می توانند جنبه عام داشته باشد. همچنین در یک ساختار کلی و کلان که پیش موجود بوده است، دست به انتخاب و فعالیت می زنند، ولی در عین حال، در یک تعامل و دیالکتیک دوسویه، هم می سازند و هم ساخته می شوند، درواقع، تلاش «مکتب تعامل گرایی»، پاسخ به این سئوال است که «دانش ما درباره زندگی اجتماعی، چگونه زندگی ما را تحت تأثیر قرار می دهد یا باید تحت تأثیر قرار بدهد؟»، به این ترتیب، این نظریه در پی آن است که نظریه و عمل را در هم ادغام کند (توحیدفام، ۱۳۹۰). این الگو، الگوی «انتقادی» است؛ زیرا نظریه‌ها را به منزله تحلیل هایی از وضع اجتماعی می بیند که براساس آن‌ها، می توان برخی ویژگی‌های جامعه را به منظور رفع پاره ای از محدودیت ها و ناکامی‌های اعضای آن جامعه، دگرگون کرد و روش آن در آزمودن صدق نظریه علمی اجتماعی، عبارت از معلوم کردن ارتباط عمل یا نظریه در نیل به ارضای نیازها و خواسته‌های انسانی است (فی، ۱۳۸۳: ۱۲۹)؛ از نظر «فی»، انتقاد یک جنبه ممکن علوم اجتماعی است، زیرا خود فهمی‌هایی که مبنای اقدامات و روابط کارگزاران قرار می گیرد، ممکن است به طور سیستماتیک اشتباه فهمیده شوند، او در بیان فهم اشتباه، نادانی، خودفریبی و ضعف منطق را از مهمترین علل ایجاد آن می داند و لذا بر نقد و ارزیابی تأکید می کند (Fay,1998) و برای علم اجتماعی انتقادی، سه ویژگی برمی‌شمارد: نخست، پذیرش ضرورت وجود مقولات تفسیری در علم اجتماعی و مخالفت با الگوی پوزیتیویستی؛ زیرا باید نیت عاملان را فهمید، به این دلیل که نظریه انتقادی ریشه در نیازها و دردها و رنج‌های آنها دارد و بر فهم عاملان از نظرگاه خودشان تأکید دارد؛ دوم، بیشتر اعمال مردم، تابع شرایط اجتماعی است که هیچ کنترلی یا تسلطی بر آن ندارند و اکثر کارهای مردم در ارتباط با دیگران، نتیجه شناخت و انتخاب آگاهانه نیست، لذا، الگوی انتقادی باید به دنبال کشف قوانین شبه علمی و کارکردی رفتار اجتماعی باشد؛ سوم، نظریه اجتماعی، مرتبط با عمل اجتماعی است، یعنی بخش عمده صدق یک نظریه از طریق ارتباط آن با عمل واقعی مشخص می شود (فی، ۱۳۸۳ : ۱۳۳ – ۱۳۲). بنابراین، براساس،«مکتب تعامل گرایی» (که در درون پارادایم فراپست مدرن قرارمی‌گیرد)، می توان هشت ویژگی مهم آن را به شرح زیر احصاء کرد:
۱-در فراسوی تفاوت ها، می توان به دنبال شناخت و «فهم دیگران متفاوت» بود؛ ۲-اعتقاد به اینکه عاملان هم مختارند و هم در درون محدودیت ساختاری قرار دارند؛ ۳-ضمن پذیرش نقش مفروضات و علایق مختلف، عبور از این علایق در راستای وصول به حقیقت، ممکن و مقدور است؛ ۴-عاملان در داخل یک ساختار کلی و کلان (که پیش از ما موجود هستند) دست به انتخاب و فعالیت می زنند، ولی در عین حال، در یک تعامل و دیالکتیک دوسویه هم می سازند و هم ساخته می شوند؛ ۵-در این نگاه، «عمل» جایگاه ویژه ای داشته و به زندگی عملی و عینی گرایش دارد (تغییر جهت از فلسفه، به سمت جامعه شناسی)؛ ۶-این نگاه در جامعه شناسی می تواند منشأ آثار سودمندی باشد؛ زیرا علاوه بر شکستن دوگانگی های مختلف مثل متمدن / غیرمتمدن، با نگاهی امیدوارانه و خوش بینانه، به آینده می نگرد؛ ۷-رسیدن به یک الگوی گفت و گویی؛ تفاهم عمومی و عقلانیت ارتباطی، یکی دیگر از دستاوردهای فراپست مدرن است، فضای گفت و گو و تعامل می تواند روحیه مدارا، تساهل، تسامح و کثرت گرایی را در عین فهم متقابل، ایجاد کند و ۸-احیای عقل و عقلانیتی که فراسوی نسبت ها بتواند داوری کند و بشر را به رهایی برساند. (توحیدفام، ۱۳۸۹ : ۴۸-۴۵).

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.